نتایج جستجو برای عبارت :

بچه های چوپان

روزی روزگاری پسرک چوپانی در ده ای زندگی می کرد. او هر روز صبح گوسفندان مردم دهات را از ده به تپه هاي سبز و خرم نزدیک ده می برد تا گوسفندها علف هاي تازه بخورند.او تقریبا تمام روز را تنها بود.
 
 
قصه چوپان دروغگو
 
 
 
یک روز حوصله او خیلی سر رفت . روز جمعه بود و او مجبور بود باز هم در کنار گوسفندان باشد. از بالای تپه ، چشمش به مردم ده افتاد که در کنار هم در وسط ده جمع شده بودند. یکدفعه قکری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت کاری جالب بکند تا کمی تفریح کرده با
چوپانی و تاجری دوست بودند و هردو هدف مشترک دور دنیا دیدن را داشتند، تاجر یه عمر پول جمع کرد برای هدفش ونهايت بعد 30 سال که خواست دور دنیا را ببینه از دنیا رفت و موفق نشد و چوپان هر روز با گوسفندانش به یه نقطه از دنیا رفت و بعد 30 سال در نهايت سلامت به شهر اصلیش با کلی ثروت اومد.داستانی
روزى زنبور و مار با هم بحثشون شد.مار می گفت: آدما از ترسِ ظاهر ترسناك من می میرند؛ نه به خاطر نیش زدنم!اما زنبور قبول نمى كرد.مار هم برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درختى  خوابیده بود؛ نزدیک شد و رو به زنبور گفت:من چوپان رو نیش مى زنم و مخفى میشم ؛ تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن!مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع كرد به پرواز بالاى سر چوپان.چوپان از خواب پرید و گفت:▪اى زنبور لعنتى! و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد.مقدارى دارو بر روى ز
داستان هاي مهدوی(3)
 درس: درس معرفت امام بود
شاگرد: شیعه خالصی بود مثل محمدبن مسلم
استاد: شکافنده دانش ها
 
امام باقر علیه السلام حال آدم دور مانده از امام زمانش را تشبیه کرده بود به گوسفند گم شده از گله و چوپان.
گوسفندی که بعد از دل بستن و رانده شدن از چوپان هاي غریبه،
بعد از هراس و حیرانی و سرگردانی،
طعمه ی گرگ خواهد شد.(مکیال المکارم،ج 1،ص 44؛ کافی، ج 1،ص 336)
منبع: روایت هايی داستانی پیرامون وجود مقدس امام عصر سلام الله علیها با نگاهی به کتاب شری
 می گویند وقتی ارنست چگوارا را در پناهگاهش با کمک چوپان خبرچین
دستگیر کردند، یکی از چوپان پرسید: " چرا خبرچینی کردی در حالی که چگوارا
برای آزادی شماها مبارزه می‌کرد!!؟"چوپان جواب داد :" او با جنگ هايش گوسفندان مرا می‌ترساند!" [ادامه مطلب را در اینجا بخوانید .]
یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند. برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه .
یک روز چوپان شروع کرد به فریاد: آی گرگ آی گرگ. وقتی مردم خود را به چوپان رساندند دری
دانلود فایل پاورپوینت فارسی دوم دبستان چوپان درستکار پاورپوینت فارسی دوم دبستان چوپان درستکار فرمت فایل: پاورپوینت تعداد اسلاید: 7 درس در یک نگاه ماجرای مردی است که صاحب گوسفندان زیادی بود و چوپان درستکاری داشت که او را از کارهاي نادرست نهی می کرد ، ولی گوشش به نصیحت هاي چوپان بدهکار نبود ، تا اینکه روزی سیل گوسفندانش رابرد و صاحب گوسفندان به سزای اعمالش رسید . . دریافت فایل اینجا همه چی هست
دانلود فایل پاورپوینت فارسی دوم دبستان چوپان درستکار. پاورپوینت فارسی دوم دبستان چوپان درستکار فرمت فایل: پاورپوینت تعداد اسلاید: 7 درس در یک نگاه ماجرای مردی است که صاحب گوسفندان زیادی بود و چوپان درستکاری داشت که او را از کارهاي نادرست نهی می کرد ، ولی گوشش به نصیحت هاي چوپان بدهکار نبود ، تا اینکه روزی سیل گوسفندانش رابرد و صاحب گوسفندان به سزای اعمالش رسید . . دریافت فایل دانلود کده
چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد نشد که نشد. او می‌دانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان.

عرض جوی آب قدری نبود که حیوانی چون نتواند از آن بگذرد… نه چوبی که بر تن و بدنش می‌زد سودی بخشید و نه فریادهاي چوپان بخت برگشته!

پیرمرد دنیا دیده‌ای از آن جا می‌گذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره کار را می‌دانم. آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود کرد.

گفتگوی مار و زنبورروزی مار به زنبور گفت: انسان ها از ترس "ظاهر خوفناک" من  می میرند نه به خاطر نیش زدنم. اما زنبور قبول نکرد!مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت: آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود. مار رو به زنبور کرد و گفت من او را میگزم و مخفی می شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خودنمایی کن.مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا ا
دانلود پاورپوینت چوپان درست کار درس 5 نگارش پایه دوم دبستان
            عنوان پاورپوینت درسی : دانلود پاورپوینت چوپان درست کار درس 5 نگارش پایه دوم دبستان   فرمت: پاورپوینت ppt تعداد اسلاید: 23   قسمتی از متن: چهار سطر اوّل را از روی درس، با خطّ خوانا بنویس. روزی بود و روزگاری. مردی بود که گوسفندان زیادی داشت. او آدم درست کاری نبود. اما چوپانی داشت که از گوسفندهاي او نگه داری می کرد و مرد درست کار و راست گویی بود. چوپان هر روز شیر گوسفندان را می دوشی
مارها برخلاف ظاهر ترسناک شان آنقدرها هم ترسناک نیستند. مارها تا وقتی احساس خطر نکنند نیش نمی زنند. امروز قصد داریم داستان چوپان و مار را برای شما تعریف کنیم که ماجرای یک چوپان و ماری است که هر روز برایش سکه می آورد.
داستان چوپان و مار
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می‌گذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌آمد، ﺷﯿﺮ را می‌خورد ﻭ سکه‌اﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می‌انداخت.

داستان چوپان و مار در صحرا
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎ
مارها برخلاف ظاهر ترسناک شان آنقدرها هم ترسناک نیستند. مارها تا وقتی احساس خطر نکنند نیش نمی زنند. امروز قصد داریم داستان چوپان و مار را برای شما تعریف کنیم که ماجرای یک چوپان و ماری است که هر روز برایش سکه می آورد.
داستان چوپان و مار
ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﮐﺎﺳﻪ ﺷﯿﺮﯼ ﺟﻠﻮی ﺳﻮﺭﺍﺧﯽ می‌گذاشت. ﻣﺎﺭﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ‌آمد، ﺷﯿﺮ را می‌خورد ﻭ سکه‌اﯼ ﺩﺭ ﺁﻥ می‌انداخت.

داستان چوپان و مار در صحرا
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﺎ
گاو ما ما می کردگوسفند بع بع می کردسگ واق واق می کردو همه با هم فریاد می زدند حسنک کجاییشب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود. حسنک مدت هاي زیادی است که به خانه نمی آید. او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت هاي تنگ به تن می کند. او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهاي خود ژل می زند.موهاي حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهاي خود گلت می زند.دیروز که حسنک با کبری چت می کرد . کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم د
دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
داستان کشک و پشم
داستان کشک و پشم , چوپانی گله را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صوتش ر
در این فتو کلیپ داستان زبان انگلیسی چوپان درغگو The boy who cried wolf با گوینده اصلی native و متن انگلیسی و فارسی آن آمده است. .h_iframe-aparat_embed_frame{position:relative;} .h_iframe-aparat_embed_frame .ratio {display:block;width:100%;height:auto;} .h_iframe-aparat_embed_frame iframe {position:absolute;top:0;left:0;width:100%; height:100%;} به وب سایت روا 20 www.rava20.ir خوش آمدید. برای مشاهده لیست همه ی پرسشنامه هاي استاندارد لطفا همین جا روی پرسشنامه استاندارد کلیک فرمایید.انجام تحلیل آماری با نرم افزارهاي SPSS - AMOS – PLS - و نرم افزار کیفی Maxquda کد تخفی
 
داستان کوتاه
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد. زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده می‌کرد و برای خود چای آماده می‌کرد. هر بار که او آتشی میان سنگها
ادامه مطلب
درخت، دوست و حامی پسر بود و پسر نیز این را می‌دانست.
‏درخت‌سیب، روی یک تپه، ریشه در خاک داشت و توجه‌اش به پسر از  زمانی آغاز شد که او هر روز صبح با دفتر نقاشی و مدادرنگی‌هايش از تپه بالا می‌آمد و روی زمین می‌نشست و به تنه درخت تکیه می‌داد و به پایین می‌نگریست و زیبایی‌هاي سبزه‌زار را در دفتر نقاشی‌اش می‌کشید.
پسر در نزدیکی تپه و سبزه‌زار، زندگی می‌کرد و از کودکی با آن مکان آشنایی داشت.
‏درخت از روز نخست، مجذوب شخصیت آرام و باوقار پسر
روزی روزگاری پسرك چوپانی در ده ای زندگی می كرد. او هر روز صبح گوسفندان مردم دهات را از ده به تپه هاي سبز و خرم نزدیك ده می برد تا گوسفندها علف هاي تازه بخورند.او تقریبا تمام روز را تنها بود.
 
 روانشناس کودک _ فرهاد فرخی
داستان ارباب ظالم
به نام خدا
یکی بود  یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
روزی روزگاری ارباب بداخلاق و ظالمی بود که زمین هاي زراعتی زیادی داشت و کارگران و رعیت هاي زیادی برایش کار می کردند.ارباب ظالم  به رعیت ها و کارگرانش رحم نمی کرد و اگر یکی از آن ها برخلاف میل او کاری انجام می داد، با چوب به جانش می افتاد و کتکش می زد.
روزی ارباب داشت به  سوی زمین هايش می رفت که شیطان  را روبروی خود دید.شیطان با  او سلام و احوالپرسی کرد و پرسید:«
-اینجا چقدر خوش خوش آب وهواست.همه چیز خوب است، سرسبزی و درخت و یک آسمان صاف آبی،چه نصیبی بهتر از این. می توانم در این همه اکسیژن محض نفس عمیق بکشم ورایحه ی گل هاي وحشی را استشمام کنم.می توانم در کنار دوستان و خانواده ام  غذا بخورم وبعد زیر سایه ی درختی آرام بخوابم. وقتی هم که بیدار شوم، دشت زیر پایم باشد.هنگام غروب هم که خورشید جامه ی سرخش را به تن می کند، همه باهم به خانه برگردیم واز دیدن آسمان مغرب لذت ببریم.در حین رفتن همه باهم حرف بزنیم واز
مثل یک انسان 
-اینجا چقدر خوش خوش آب وهواست.همه چیز خوب است، سرسبزی و درخت و یک آسمان صاف آبی،چه نصیبی بهتر از این. می توانم در این همه اکسیژن محض نفس عمیق بکشم ورایحه ی گل هاي وحشی را استشمام کنم.می توانم در کنار دوستان و خانواده ام  غذا بخورم وبعد زیر سایه ی درختی آرام بخوابم. وقتی هم که بیدار شوم، دشت زیر پایم باشد.هنگام غروب هم که خورشید جامه ی سرخش را به تن می کند، همه باهم به خانه برگردیم واز دیدن آسمان مغرب لذت ببریم.در حین رفتن همه باهم
روزگارغریبی است نازنین
دهقان فداکارپیر شد
چوپان دروغگو عزیز شد
شنگول ومنگول گرگ شدن
کوکب حوصله مهمون رونداره
کبری تصمیم گرفت دماغش روعمل کنه
روباه وکلاغ دستشون تویک کاسه است
حسنک گوسفندانش رو ول کرده توی یک شرکت آبدارچی شده
آرش کمانگیر معتاد شده
شیرین!خسرووفرهاد را پیچونده وبادوست پسرش رفته اسکی
رستم اسبش رافروخته یک موتورخریده وبااسفندیارمیرن کیف قاپی
واقعاچه برسر ایران آمده؟
ضرب المثل هاي رایج در عشایر  ایل باصریخر نخریده آخوره نبند دست،دست را می شوید و دست صورت رابار کج به منزل نمی رسدتا کور بخواد یراق کنه عروسی سرِبارون نیامده نمد تر به کول نگیرمن از آسیاب می آیم کلاه تو آردی هست!کهره بز لنگ گله ای نمیشهدندونم تو پشمم گیر کردهاگر میخوای خاکی به سرت بریزی برو رو تل بلندتلی بتومبه گودی پر میشهنونم جو گوشم خونه ما پیریم نه خدا بخیلراه به رفیق خوشهسگ سیاه و سفید ندارهسگ زرد برادر شغالهکاچی به از هیچیهبا خرما خرما
ضرب المثل عربی همراه با ترجمه ی فارسی









یأکل مع
الذئب و یزمر مع الراعی.(خاص) هم آش معاویه را می خورد هم پشت سر علی نماز
می خواند.ـ به تازی می گوید بگیر به آهو می گوید بدو.ـ با گرگ دنبه خوردن و
با چوپان گریستن . ـ شریک و رفیق قافله ـ دو دستماله می رقصد . ـ
بوجار لنجان است از هر طرف باد بیاید بادش می دهد . (م)
هدنة علی دخن . (عب) آتش زیر خاکستر.(م) ـ گرگ آش
ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺎ ماشین ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺵ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺫﺍﻥ ﻇﻬﺮ ﺗﻮﯼ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ بیرون ﺷﻬﺮ، ﺭﻭﯼ ﺗﭙﻪ ﺍﯼ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﻫﻢ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﭼﺮﺍ
. ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺍﻭ پرسید ﭼﻪ چیز ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺗﺎ ﻧﻤﺎﺯﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺩﺍ ﮐﻨﯽ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻧﻢ ﻧﯽ می ز
کتاب هاي فارسی مدرسه، یکی از اولین راه هاي آشنایی دانش آموزان با شعر و داستان و به طور کلی ادبیات فارسی هستند. دانش آموزان دهه هاي ۵۰، ۶۰، ۷۰ و اوایل ۸۰ در کتاب هاي درسی شان علاوه بر اشعار و متن هايی از ادبیات کلاسیک و معاصر، با داستان هايی خاطره انگیز و شخصیت هايی محبوب و دوست داشتنی مواجه بودند که حال برایشان تبدیل به نوستالژی شده است.
داستان هايی مانند ، ، و امروز قرار است به مناسبت هفته کتاب، از عبدالرحمن صفارپور، خالق داستان که سال ها
 
ماجرای خورشید و باد
  یکبار باد و خورشید با هم بحث می کردند. باد گفت: "من از تو قوی ترم." خورشید گفت: "نه ، تو از من قوی تر نیستی" درست در همان لحظه مسافری را دیدند که در حال عبور از جاده بود. او شالی به خود پیچیده بود. خورشید و باد توافق کردند که هرکس بتواند مسافر را از شال خود جدا کند، قوی تر است. باد نوبت اول را گرفت. او با تمام توانش وزید تا شال مسافر را از شانه هايش جدا کند. اما هرچه باد سخت تر می وزید، مسافر شال را محکم تر به بدنش می چسباند. تقلای
درس پنجم فارسی پایه دهم 
۱- هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد / هم رونق زمان شما نیز بگذردمعنی: مرگ به سراغ شما هم خواهد آمد و رونق و روزی شکوه دوران شما نیز به پایان خواهد رسید.
۲- وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب / بر دولت آشیان شما نیز بگذردمعنی: محنت و سختی ، جغدِ شوم ویرانگری است که به ما بسنده نمی کند، شما را نیز خانه خراب خواهد کرد.
۳- آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام / بر حلق و بر دهان شما نیز بگذردمعنی: مرگ که نابودکننده خاص و عام است، روزی شما را ن
شاید پیش اومده باشه که یه کاری را به نیت خیر انجام بدین ولی اطرافیان شما را بازخواست کنند که چرا به این صورت انجام دادی و یا چرا این کارا کردی و در نهايت کلا مقصر اعلام بشی و تمام زحماتت از بین رفته تلقی بشه.فکر کن ناظم وارد کلاس میشه و میگه کی میتونه تا آخر هفته نشریه دیواری مدرسه را درست کنه.هیچ کس قبول نمیکنه چون همه میخوان آزاد باشند و برای امتحان مطالعه کننددقت کن همه فکر خودشون هستند اما تو قبول میکنی تو قبول میکنی که هم درس بخونی و

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

دانلود فایل همه چی دانلود جزوه هندسه یازدهم ریاضی وبلاگي براي زندگي تو personaldb pinkcodeshop برنامه نويسي پي اچ پي push-notification متن آهنگ قدیمی اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من