نتایج جستجو برای عبارت :

راننده تاکسی

#داستان_کوتاه
شش سال پیش به یه راننده تاکسي در سنگاپور، یه بیزینس کارت دادم تا طبق آدرس، منو به جای خاصی برسونه.
راننده در آخرین نقطه، دور یه ساختمان پیچید. تاکسي متر یازده دلار نشون می داد اما او فقط  ده دلار گرفت.  
بهش گفتم هنری! تاکسي مترِ تو یازده تا نشون می ده  چرا ده  تا حساب کردی؟
ادامه مطلب
زن و شوهری داخل تاکسي شدند، پس از دقایقی راننده تاکسي به مرد گفت : به خانم تان بگویید، رنگ آرایش خود را عوض کند، من از این رنگ خوشم نمی آید. مرد عصبانی شد و چندین فحش و ناسزا نثار راننده ی تاکسي کرد و گفت : چرا به ناموس مردم نگاه می کنی، مگرخودت ناموس نداری، رنگ آرایش خانم من به تو چه ربطی دارد.؟؟راننده لبخند زد و گفت: اگر به من ربطی ندارد پس برای که آرایش کرده؟ واگر برای شما می بود، در خانه آرایش می کرد. مرد خشم اش را فرو برد و نقصان خود را پذیر
داستان راننده کامیون
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده م
داستان راننده تاکسي در سنگاپورشش سال پیش به یه راننده تاکسي در سنگاپور، یه بیزینس کارت دادم تا طبق آدرس ، منو به جای خاصی برسونه.راننده در آخرین نقطه، دور یه ساختمان پیچید. تاکسي متر یازده دلار نشون می داد اما او فقط  ده دلار گرفت.  بهش گفتم هنری! تاکسي مترِ تو یازده تا نشون می ده  چرا ده  تا حساب کردی؟او پاسخ داد: "آقا، من یه راننده تاکسي هستم، در واقع باید شما رو مستقیم به مقصد می رسوندم. از آنجا که محل دقیق رو بلد نبودم، مجبور شدم دو
✅هرچی عوض داره گله نداره!!گفت : با چند تا از رفیقام سوار تاکسي بودیم که راننده ی تاکسي برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید ، گفت : بیست سی سال قبل وقتی که سالم بود ، توی محلمون یک زن خراب زندگی می کرد که شوهر هم داشت . یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته باشم .خلاصه وقتی که شوهرش نبود رفتم خونش و مشغول شدیم . اواخر کار بود که در خونشو زدند . زن فوری لباساشو پوشید و رفت دم در . شوهرش اومده بود  
بسم الله الرحمن الرحیمداستان زیبای راننده تاکسي خوش روچندی پیش سوار تاکسي شدم. راننده تاکسي مرد محترمی بود که 60 سال سن داشت و بسیار شاد بود. او با مسافران با شادی برخورد می‌کرد. یکی از مسافران از او پرسید با وجود ترافیک و شغلی که خسته‌کننده است چطور می‌تواند شاد باشد؟ جواب راننده برایم جالب بود. گفت من 4 فرزند دارم 2 دختر و 2 پسر که همه تحصیل کرده‌اند در حالی که هرگز به درسشان رسیدگی نکردم. گفت رمز موفقیتش این بوده که به شدت هوای همسرش
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟   راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بو
راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا
خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به
سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش
را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت . دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت
او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ،
 
سروش صحت

 
صبح ها
مسیر ثابتی دارم و اگر عجله نداشته باشم آنقدر در ایستگاه منتظر می مانم تا تاکسي مورد
علاقه ام برسد. در واقع راننده این تاکسي را دوست دارم.
راننده
پیر و درشت هیکلی با دست های قوی و آفتاب سوخته و چشم های مشکی رنگ است که تابستان
و زمستان سر شیشه ماشین را باز می گذارد و با آنکه چهار سال است بیشتر صبح ها سوار
ماشینش می شوم فقط سه چهار بار صدای بم و خش دارش را شنیده ام. ماشینش نه ضبط دارد،
نه رادیو و شاید همین سکوت، حضورش را این چ
پیش نوشت : این داستان واقعی است،هر چند برای این روزها نیست.
اصل داستان : الان تو تاکسي بحث بر سر اینه که آیا به Waze اعتماد کنیم یا راننده از تجربیات خودش در مسائل ترافیک استفاده کنه،جوون بیست و اندی ساله ای میگه همین مسیر Waze رو برو من بِه‍ِِش ایمان دارم.
ادامه مطلب
اولش
-آقا تاکسي می‌خوای؟
-آره، ماشینت چیه؟
-پراید
-همینه؟
-آره
-خب آقا تا 20 متری بری چقدر می‌گیری؟
-تو بیا مشکلی نداره
نه بهم بگو تا اون جا چقدر میشه.
-حالا بشین
آخرش
-می‌گویم بفرمائید و اسکناس 5 تومانی را به سمت راننده دراز می‌کنم
- میشه 10 تومن
- نه با اسنپ زدم شد 4 تومن من 5 تومن بهت دادم
- نه این کمه
- من که بهت گفتم اولش ببندیم یه جور گفتی، خیال کردم زدی تو کار تاکسي صلواتی!
- نه جَوون داری کم میدی
- این حقت بوده بیشتر از حقت هم دادم 
- من با 4، 5 تومن
#خاطره۱۳۹۷/۱۲/۵امروز یکی از #کارگران ساده دانشگاه در مسجد قبل از نماز ظهر کنار من #نماز میخواند. نمازش که تمام شد، رو به من کرد و با غمی صمیمی گفت:ما ساعت ۵ صبح از خانه با سرویس دانشگاه راه می‌افتیم و بعد از طلوع آفتاب به دانشگاه می‌رسیم. من نمیتوانم نماز صبحم را بخوانم، راننده نگه نمی‌دارد و نمازم قضا می‌شود. بعد با قاطعیتی معنوی ادامه داد: می خواهم بروم رئیس دانشگاه را ببینم و بگویم که دستور دهد بین راه راننده نگه دارد‌!چه تلنگری بود به من!
موضوع: تاکسي و خیابان ها
سوار تاکسي میشوم, راننده از خیابان ها و میدان ها گذر میکند و تنها چیزی که ذهنم را مشغول میکند؛حسادت است.
من بسیار حسودم؛به این شهر و مردمانش به کوچه ها و ایستگاه های اتوبوس حسادت میکنم و با خود میگویم:شاید از این خیابان گذر کرده باشد یا که از کنار این فرد عبور کرده باشد حتی شاید داخل این اتوبوس نشسته باشد.
به کسانی که با او حرف میزنند یا کنارش می ایستند و
لباس هایی که بر تن میکند بسیار حسادت میکنم.
با همه چیز خاطره دارم
ببین من و تو کلی داستان داریم با ماشین های اطرافمون حتی :))))مثلا اون روز که تو راهِ چیتگر من پنکیک میذاشتم دهنت و ماشین بغلی سرعتش رو کم و زیاد میکرد که ببینتمون و میخندید :))یا دیشب که راننده ی ماشینِ شاسی بلند سعی کرد از روی بلوار بره لاینِ هم جهتِ بغل در حالیکه نمیدونست به هم راه دارن و ماها تو دوتا ماشین موقعِ به هم رسیدنِ دولاین پااااااااااااااره شدیم از خنده به معنای حقیقی :))))))))))یا اون روز تو ترافیکِ همت که همو میبوسیدیم و دخترِ راننده ی م
دانلود کلیه فرم های قرارداد سرویس مدارس
فرمت فایل : word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل : 14 صفحه
شرح مختصر از محتوای فایل
 
1-تعداد8 فرم لازم برای مدیران در رابطه با قرارداد سرویس2-فرم آمار دانش آموزان استفاده کننده از سرویس3-فرم تعهدات راننده(رانندگان) سرویس مدرسه4-فرم ارزیابی عملکرد کارگروه ناحیه از سرویس مدرسه5-فرم ارزیابی عملکرد شرکت سرویس مدرسه6-فرم تعهد اولیاء در فرم قرارداد سرویس مدرسه7-فرم ارزیابی راننده توسط دانش آموز8-فرم مشخصات رانند
یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
توی این روزهای بارانی اخیر منتظر تاکسي موندن واقعا خیلی سخته مخصوصا وقتی راننده ها هم بی انصافی به خرج داده و از جابجایی مسافر به صورت عادی خودداری کنند. این اتفاق برای ما رخ داد و راننده خط بی توجه به صف مسافران که منتظر ماشین بودند کنار خیابون داد میزد: " دربـــــــــــــــــست ".
نگاه معن
، ، ، ، ، و.
این جمله ها و هزاران سوال دیگر، مواردی است که ذهن والدین را مشغول کرده. هرساله با بازگشایی مدارس و پس از ثبت نام در مدرسه، والدین به دنبال بهترین و امن ترین راه برای رفت و آمد فرزندشان به مدرسه هستند.
اما یک سرویس مدرسه ی خوب چه ویژگی هایی دارد؟ والدین چه انتظاراتی از راننده سرویس دارند؟ کم هزینه ترین راه برای حمل و نقل دانش آموزان کدام است؟
همه این ها مواردی است که در این مطلب به آن ها اشاره کرده ایم:
والدین چه انتظاراتی از سرویس م
امروز اولین جلسه ایمونولوژی بود. استادش رو دوست داشتم. گفتن من دکتر ن هستم استاد تمام بخش ایمونولوژی و میولوژی. گفتن که کلاسمون اینطوریه که من ۵۰ دقیقه درس میدم ده دقیقه استراحت میکنیم و بعدش ۱ ساعت به قول خودشون توتریال! گفتن یه مبحثی رو از قبل معلوم میکنم که بخونین و بعد راجع بهش بحث میکنیم.   شروع کردن از بن حیات گفتن تا رسیدیم به این که بیماری حاصل اینتراکشن هاست و پاتوژن‌هاست. یهو گفتن یه خاطره ای براتون تعریف کنم گفتن تو یه روستای
رفیقم میگفت : ۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز، رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم. صندلی جلوم زن و  شوهری بودند که یه بچه تپل و شیرین ۳ یا ۴ ساله  داشتند. اتوبوس راه افتاد، ۱۶ ساعت راه بود. طی راه؛ بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود هی بسمت من نگاه میکرد و میخندید.چند بار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید. دست بچه یه کاکائو بود که نمیخوردش. تو دالی بازی؛ یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم،بچه  کمی خندید.
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت: ببین بالاخره ک
دانلود کلیه فرم های قرارداد سرویس مدارس
فرمت فایل : word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل : 14 صفحه
شرح مختصر از محتوای فایل
 
1-تعداد8 فرم لازم برای مدیران در رابطه با قرارداد سرویس2-فرم آمار دانش آموزان استفاده کننده از سرویس3-فرم تعهدات راننده(رانندگان) سرویس مدرسه4-فرم ارزیابی عملکرد کارگروه ناحیه از سرویس مدرسه5-فرم ارزیابی عملکرد شرکت سرویس مدرسه6-فرم تعهد اولیاء در فرم قرارداد سرویس مدرسه7-فرم ارزیابی راننده توسط دانش آموز8-فرم مشخصات رانند
داستان خنده دار : داستان طنز تاکسيچهار تا رفیق میخوستن سوار تاکسي بشن ولی پولی نداشتن که بدن! با خنده ﻗﺮﺍﺭ میذارن وقتی به مقصدشون رسیدن چهارتایی پیاده بشن و فرار کنن!وقتی به مقصد میرسن چهارتایی شون در های ماشین رو باز میکنن و شروع میکنن به فرار! ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﯾک ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺗﺎﺭﯾﮏ اینقدر تاریک که ﻫﯿﭽﮑسی کس دیگه ای رو نمی دید فقط صدای نفس نفس زدنشون شنیده می شد!یکی از اون چهارتا زد رو شونه ﺑﻐﻠﯿﺶ ﮔﻔﺖ ﻓﮑﺮﺷ رو بکن الآن ﺭﺍﻧ
داشتم با اتوبوس میومدم یزد تنهایی یه دختره هم تنها بود اونم همسفر ما بود.یه مانتویی مشکی معمولی، بد حجاب هم نبود.رفتیم رفتیم شب شد ، کنار خیابون وایسید شاگرد شوفر رفت دسشویی هارو نشونش بده برگشتن ، عاغا این شاگرده مخو زد و رفتن جلو نشستن حرف زدن ، حالا چراغا خاموش تاریک همه خواب یکی من بیدار بودم و اون دوتا و راننده کم کم دیگه دختره پاهارو انداخت رو داشبرد پسره هم پاهارو میمالید و دستای همو گرفته بودنو ماهم ی این وسط خخخرسیدیم ب یه روستا
اون روزی که ساعت هشت شب اینترنت قطع شد اینترنت من ساعت یک ظهر قطع شده بود پس واقعا انصاف حکم میکنه همونطور که اولین نفر نت منو قطع کردن همونطور هم اولین نفر نت منو وصل کنن:/
.
یک شنبه من خبر نداشتم تعطیله و خب بعد چهل هشت ساعت بی خوابی و کار و کار با پشت در بسته مدرسه موندن ،ضربه فنی شدم:/
ولی جاش تو هر ماشینی یکشنبه نشستم دقیقا عین یک پیرمرد بازنشسته هفتاد ساله که زمان شاه سرهنگ بوده یک عالمه مخ راننده ها رو به کار گرفتم و شر و ور گفتم ولی خب از او
کلمات بار معنایی زیادی دارن.
چرا فکر میکنیم فقط باید با هفت پشت غریبه،بقال سر کوچه و راننده تاکسي،همکلاسی دانشگات و همسایه دو کوچه اونطرف تر خوب و مودب صحبت کرد؟؟؟مواظب کلمات بود؟؟
پای پست یه نفر نوشته بودم که از یکی خوردم و ناخوداگاه منتظر دومی ام امروز اتفاق افتاد.
پدر،مادر،برادر،اعضای فامیل پدری،مادری،دوست ده سالت،همکار صمیمی محل کارت،پارتنرت، عشقت،همسرت،فرزندت و کسانی ان که تو بیشتر از آدمای بالای متن باهاشون در ارتباطی !
 صمی
امروز یکی از دانشجوهایی که خونمون اومده بود قضیه ی جالب و در عین حال عبرت آموزی رو نقل کرد. گفت: با چند تا از رفیقام سوار تاکسي بودیم که راننده ی تاکسي برای اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید، گفت: بیست سی سال قبل وقتی که ۱۸ سالم بود، توی محلمون یک زن خراب زندگی می کرد که شوهر هم داشت. یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته باشم. خلاصه وقتی که شوهرش نبود رفتم خونش و که در
امروز یکی از دانشجوهایی که خونمون اومده بود قض
قسمت سوم
مرد  کف دستش را روبری زن گرفت و به او فهماند که نباید میان حرفش می پریده بعد به او گفت : حالا که قراره صحبت کنید ماجرا را از ابتدا تعریف کنید،از اول اولش
زن مِن و مِن می کرد و نمی توانست توضیح دهد مرد به او گفت : اگر نمی تونید حرف بزنید اشکالی نداره می خواید تمام اتفاقات را از همان اول ماجرا با هم ببینیم ؟
زن حرفی نزد اما چند لحظه بعد احساس کرد که اطرافش تغییر کرده.چینش اتاق شیشه ای از بین رفته بود حالا اطرافش را که مشاهده می کرد دیگر خبری
تاکسي‌هایی که هیچ چیز آن‌ها شبیه تاکسي‌هایی که تاکنون می شناختیم نیست. نه رنگ و شکل یکسان دارند، نه چانه‌زنی و بگو مگو با مسافر، نه هنگام باران غیبشان می زند و نه. تاکسي‌های موبایلی چند وقتی است جای خود را میان سفرهای درون شهری شهروندان تهرانی باز کرده و با سرعتی عجیب فراگیر شده‌اند.به گزارش پول نیوز، این استقبال مترادف شد با کم شدن زنگ خور آژانس های موسسات اتومبیل کرایه تهران، زنگ‌هایی که عمدتا با جمله «ماشین ندار
سردار کمال هادیان فر ضمن بیان اینکه خستگی و خواب‌آلودگی تهدیدی برای راننده، سرنشین و دیگر خودروها است، ابراز داشت: روز گذشته رئیس عقیدتی ی پلیس راهور و راننده وی به‌صورت قانونمند در حال حرکت به نواحی مرزی بودند اما متأسفانه خودروی عبوری روبرو هیچیک از موارد را رعایت نکرده و خستگی و خواب‌آلودگی بر آن چیره و عامل تصادف و جان باختن دو نفر در این حادثه شد.وی ضمن بیان اینکه نیروهای پلیس راهور ناجا در ۲۱۷ هزار کیلومتر از راه‌های کشور و یک
✨﷽✨
✅داستان واقعی دانشجویِ ایرانی مقیم اروپا
✍وقتی امام زمان عج اتوبوس حامل مسافر را تعمیر می کنند
صدای اذان از رادیو بلند شد، جوانی که صندلی کنار من نشسته بود بلند شد و رفت به راننده گفت : نگه دار نمازمان را بخوانیم، راننده با بی تفاوتی جواب داد : الان که نمی شود، هروقت رسیدیم می‌خوانی، جوان با لحن جدی گفت :بهت می‌گویم نگه دار.، سر و صدا بلند شد، دستِ آخر نگه داشت، جوان نمازش را در جاده خواند و آمد کنارم نشست. پرسیدم از او چه دلیلی دارد آ
انشا با موضوع اتوبوس زندگی
موضوع: اتوبوس زندگی
ساعت و ثانیه ها میگذشت دیرم شده ‌بود از خواب بلند شدم شروع به آماده شدن کردم.به نظر خودم همه چیز را به همراه داشتم. دوباره به ساعتم نگاه انداختم حسابی دیر شده بود با تمام سرعت به سمت در حرکت کردم.دری که قرار بود مرا از خواب و تاریکی به سمت بیداری و روشنایی ببرد.خیلی احساس سبکی میکردم، کوله ام را جا گذاشته بودم.برگشتم و کوله ام را یا بهتر است بگویم:اساس و بنیاد آینده ام را برداشتم و با سرعت به سمت ات

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

طب نوین 13801129 بهترين اطلاعات در مورد انواع فولاد aamirhosein golbargetk تشکیلات یک فریضه است... سامانه مدیریت مدارس همکلاسی تماشاگر ایده کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. انقلابی ام