"به نام خدا"
#خلاصه داستان
این داستان در مورد دختری است به نام مارال که قرار است،با پسر عمویش فرهاد ازدواج کند،اما او به یکی از پسرهای طایفه ای دیگر غیر از طایفه ی خانواده اش، به نام "اصلان" دل بسته است.
روز عروسی فرا می رسد ولی،
نکته؛با توجه به اینکه این داستان،درباره ی دختری از ایل قشقایی است،در بعضی از قسمت های داستان جملاتی به زبان ترکی نگاشته شده است.
قسمت اول
منزل پدر مارال شلوغ بود بزرگان طایفه جمع شده بودند تا جواب آخر را از پدر مارال
فصل ششم
من برای اولین بار مثل پدرم و اعضای خانواده
مفتخر به دیدن این دوبرادر بزرگوار شدم . تقریبا هردودر نظر اول خیلی به هم شبیه
بودند هم ازنظرشکل وهم ازنظرهیکل و لباس .درست کپیه هم بودند.بطوریکه به نظرمن تشخیص
اینکه کدام بزرگتروکدام کوچکترند
درباره این سایت