نتایج جستجو برای عبارت :

پاییز از نظر گنجشک

نقاشی در مورد ضرب المثل سنگ مفت گنجشک مفتمتن سنگ مفت گنجشک مفتضرب المثل سنگ مفت گنجشک مفت به انگلیسیمعنی ضرب المثل تنبل نرو به سایه سایه خودش می آیدمعنی ضرب المثل تا تنور گرم است نان را بچسبانمعنی ضرب المثل باد آورده را باد میبردضرب المثل مشت نمونهضرب المثل با گنجشک
این داستان رو که شنیدم خیلی ازش خوشم اومد و تصمیم گرفتم که فایل صوتی اون رو بسازم تا حسو حال بهتری داشته باشه لطفا نظر یادتون نره لینک دانلود فایل صوتی گنجشک و خدا :http://s2.picofile.com/file/8261643400/gonjeshk_va_khoda_ava_avablog_ir_.mp3.htmlمتن داستان رو براتون قرار میدم . ( البته توی فایل صوتی کمی تغییرش دادم حتما گوش کنیدش .روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌ه
     قصه ی تو مریضی یک روز سگ و گربه با همدیگر در شهر قدم می زدند که به گنجشک برخورد کردند. از آنجا که وقت ناهار بود، گنجشک زیر درختی داشت نان می خورد.سگ و گربه لحظه ای درنگ کردند، آنگاه سگ قدمی به سوی گنجشک برداشت و گفت: ای گنجشک دلم به حالت می سوزد، داری نان می خوری، تو هیچ وقت نمی توانی کباب بره پر دنبه بخوری".گربه همان جا که ایستاده بود نشست، دمش را به دور خودش حلقه کرد و گفت: ای گنجشک، من و دوست عزیزم، سگ، داشتیم به رستوران معروفی که دو کوچه پ
قصه ی اعتماد می گویند در ایام خیلی دور، یک فرشته از آسمان به زمین فرستاده شد تا ببیند بچه قورباغه و بچه گنجشک چرا خوشحال نیستند.فرشته، اول به بچه قورباغه رو کرد و پرسید: خب عزیزم، بگو ببینم مشکل چیست؟".بچه قورباغه گفت: من ناراحتم چون یک جفت پا ندارم".فرشته در حالی که چوب جادویش را از جیب کتش درمی آورد پرسید: همین؟"، و قبل از این که بچه قورباغه جوابی به او بدهد یک جفت پا به او هدیه کرد، بچه قورباغه در حالی که دو پای قوی اش را برانداز می کرد گفت: این
نشانه موی پیامبر صلی الله علیه و آلهمردی از نوادگان انصار خدمت امام رضا علیه السلام رسید. جعبه ای نقره ای رنگ به امام داد و گفت:آقا!
هدیه ای برایتان آورده ام که مانند آن را هیچ کس نیاورده است». بعد در
جعبه را باز کرد و چند رشته مو از آن بیرون آورد و گفت: این هفت رشته مو
از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است.که از اجدادم به من رسیده است».حضرت رضا علیه السلام دست بردند و چهار رشته مو از هفت رشته را جدا کردند و فرمود: فقط این چهار رشته، از موهای پ
داستان اولدرد و دل گنجشک روزگاری درمرغزاری گنجشکی برشاخه درختی لانه ای داشت وزندگی می کرد. گنجشک هرروزباخدارازونیازمی کردوفرشتگان هم هرروزبااین رازونیازخوگرفته بودندتااینکه بعدازمدتی طوفانی رخ دادوبعدازآن، روزها گذشت وگنجشک باخداهیچ نگفت. فرشتگان سراغ اش راازخداگرفتندوخداهرباربه فرشتگان  این گونه می گفت: می آیدومن تنها گوشی هستم که خداغصه هایش رامی شنود ویگانه قلبی ام که دردهایش رادرخودنگه می داردوسرانجام گنجشک روی شاخه ای ا
قصه کودکانه خارخاری
یکی بود یکی نبود.
خارخاری آب دهانش را قورت داد و به خانم فیله سلام کرد. فکر می کنید خارخاری یک خارپشت بود؟
خارخاری یک قورباغه بود که همش تنش می خارید.
خانم فیله گفت: چی شده؟»
خارخاری گفت: می شود پشتم را. بِخارانی؟»
خانم فیله گفت: من که انگشت بِخاران ندارم، من فقط می توانم ماساژ فیلی بدهم!»
قورباغه رسید به آقا ماره و با ترس و لرز گفت: می شود پشتم را بخارانی؟»
آقا ماره فکر کرد و گفت: من که انگشت بِخاران ندارم، من دو تا کار
قصه کوکانه گنجشک و روباه
یکی بود یکی نبود. در یک جنگل کوچک و دور افتاده حیوانات زیادی زندگی می‌کردند. خانم گنجشکه بتازگی 2تا جوجه کوچولویش را از تخم بیرون آورده بود و از آنها بخوبی نگهداری می‌کرد.روزها به اطراف جنگل می‌رفت تا برایشان غذا پیدا کند و بیاورد، اما چند روزی بود که آقا روباه مکار دوباره سروکله‌اش پیدا شده بود و دوروبر گنجشک‌ها می‌پرید.یک روز از این روزها که خانم گنجشکه می‌خواست دنبال غذا بره دید که روباه بدجنس پایین درخت آنها
خانه را که تعمیر کردیم، اطراف پنجره را گچ نگرفتیم. دیشب از روزنه های کنار پنجره یک گنجشک سیاه بخت وارد اتاقم شده و خودش را دیوانه وار به در و دیوار میکوبید. دمش کنده شد، بالهایش تمام زخمی شد. 
من در همان حالت خواب و بیداری، پنجره اتاق را باز کردم تا خودش را نجات بدهد. در همان حال به رخت خواب برگشتم و به خواب عمیقی فرو رفتم. 
با صدای اذان که در گوشم سوت کشید بیدار شدم و به اطرافم نگاهی انداختم. هوا خیلی سرد و کشنده بود و من تنم در برابر سرما نازک و
قصه کودکانه من می توانم پرواز کنم
✈️یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.
گنجشک کوچولوی قصه ما توی لانه گرم و نرمش نشسته بود. برادرها و خواهرهاش همه پرواز کنان از لانه رفته بودند فقط او باقی مونده بود.
بال های کوچیکش حالا دیگر پوشیده شده بود با پرهای نرم و لطیف. دلش می خواست پرواز کنه… اما هر وقت از داخل لانه به پائین درخت نگاه می کرد سرش گیج می رفت و نفسش از ترس بند می آمد. بعدش هم با خودش می گفت: ”پرواز کردن باشه برای فردا”.
یک روز
 به نام خدا
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
در زمان های قدیم، توی شهر اصفهان پیرزنی زندگی می کرد که از بس خوب و نازو خوش اخلاق بود، به او خاله نازنین می گفتند. خاله نازنین یک خانه ی کوچک داشت.توی حیاط خانه اش یک باغچه بود با  یک درخت خرمالو.فصل بهار که درخت خرمالو پر از برگ های تازه می شد، پرنده ها می آمدند و روی شاخه های آن می نشستند و برای خاله آواز می خواندند. خاله نازنین پرنده ها را خیلی دوست داشت  و هر روز کمی خرده نان و گندم 
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!پرسیدند : چه می کنی؟پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم!گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، ا
بهش گفتم دوست داری چی باشه روچهارپایه نشسته بود دستهاشو ت داد وگفت :گنجشک.همین الانکه دست هامو باز کردم پربکشم و برم ،بعدگفت یادته بچه که بودیم یه قصه ای برامون میگفتن که یه دختر کوچولو بود غصه زیاد داشت خدام یه روز گنجشکش کرد و پرکشید ورفت ر:
بهش گفتم دوست داری چی باشه روچهارپایه نشسته بود دستهاشو ت داد وگفت :گنجشک.همین الانکه دست هامو باز کردم پربکشم و برم ،بعدگفت یادته بچه که بودیم یه قصه ای برامون میگفتن که یه دختر کوچولو بود غصه زیاد داشت خدام یه روز گنجشکش کرد و پرکشید ورفت ر:
معلوم نیست این ترم چی بشه، دقیقا بین زمین و آسمون گیر کردیم، نمیدونیم بخونیم، نخونیم، چی بخونیم، و. 
ولی اصلا دوست ندارم حذف ترم کنم و یه ترم عقب بیافتم:(
پیام معاون آموزشی رو که خوندم گفته بود تابستون کلاس داریم. خب اینم از این. تابستون پر. 
بگذریم
فعلا سعی می کنم زندگی را زندگی کنم. 
صدای جیک جیک گنجشک ها از پشت پنجره میاد تو اتاقم. همراه با صدای باد. اونقدر به این صداها عادت کرده بودم که هیچ وقت نمی شنیدمشون. عادت چه می کنه با آدم. 
انشا پاييز فصل هزار رنگ انشا درباره ی فصل پاييز انشا درباره پاييز کلاس هفتم با مقدمه انشا در مورد پاييز هفتم انشا در مورد پاييز با مقدمه بدنه و نتیجه انشا درمورد فصل پاييز همراه با بند مقدمه بندهای بدنه بدنه نتیجه انشا درباره پاييز در روستا انشای ادبی در مورد پاييز
 
پاييز جلوه ای از زیبایی آفرینش است،
وقتی پرندگان در حال کوچ در آسمان تابلوی شگفت انگیزی را می‌سازند،نقاش پاييز با ترسیم نقش نگاری به زمین، کار و تلاش خود را آغاز می‌کند. به در
معنا و داستان ضرب المثل جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود؟
ضرب المثل جیک جیک مستونت بود، فکر زمستونت نبود ریشه در حکایت و داستانی قدیمی و معروف به نام حکایت گنجشک و مورچه دارد که تمثیلی از آدم های خوشگذران و آدم های عاقبت اندیش هستند.
انشا در مورد پاييز | ۱۲ انشا ادبی و توصیفی در مورد فصل پاييز برای پایه های مختلف
انشا در مورد پاييز همیشه جزء موضوع انشا های مورد علاقه معلمین عزیز انشا در پایه های مختلف تحصیلی بوده است .  ما هم در دلبرانه برای کمک به دانش آموزان و اولیای آنها ۱۲ انشا با موضوع فصل پاييز آماده کرده ایم ،
انشا در مورد پاييز با مقدمه و نتیجه

ادامه مطلب
داستان روزی که خورشید خانم قهر کرد
خورشید خانم تازه از خواب بیدار شده بود. موهای طلایی رنگ و پرنورش را شانه زد و به زمین نگاه کرد. بچه ها دستهایشان رابه هم گره کرده بودند و میچرخیدند. گلها و درختان سرسبز، شبنم روی برگهایشان را نوازش میکردند. پروانه ها خنده کنان دور گلها پرواز میکردند و بالاخره همه و همه شاد و خوشحال بودند. خورشید خانم با نوک انگشتش پشت گنجشک کوچکی را قلقلک داد. اما گنجشک عرق پیشانی اش را خشک کرد و گفت: وای .چقدر امروز هوا گرم ش
روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد .گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت و گنجشك با خدا هیچ نگفت!
فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشك روی شا
نگاهی به منابع دهمین جشنواره کتابخوانی رضوی/ (گروه سنی نوجوان)
ستارۀ من؛ چهل قصه از زندگی امام رضا علیه السلام


نویسندۀ کتاب این قصه ها را از ۱۴ منبع معتبر استخراج کرده و به زبانی گویا برای مخاطب نوجوان نگاشته است. نام کتاب نیز براساس روایتی از امام رضا علیه السلام انتخاب شده است. برخی از عناوین چهل قصۀ کتاب بدین شرح است: همه در انتظار، شانۀ امام، قطره های باران، لانۀ گنجشک، ماهی کوچک، شکوفه های سیب، رؤیای شیرین، تُنگ نقره ای، تبسم بر لب و کن
پاييز سال پیش رو یادته ؟ همین موقع ها بود که اشنا شدیم بهت گفتم فصل قشنگیه گفتی هم قشنگه هم ناراحت کننده برگهایی که جون داشتن حالا زرد شدن و میریزن و ما لگدشون می کنیم . گفتم چرا قشنگه ؟ گفتی چون با تو آشنا شدم و قدم میزنیم خوشحال شدم از شنیدن این حرف و خوشحال شدم به فکر برگ ها هستی احساس امنیت کردم . امسال پاييز من بدون تو من مثل برگ روی زمین و تو دست توو دست یک نفر من و برگارو لگد کردی .شنیدن حرفهای قشنگ یک امنیت لحظه ایست پاييز همیش
پاييز سال پیش رو یادته ؟ همین موقع ها بود که اشنا شدیم بهت گفتم فصل قشنگیه گفتی هم قشنگه هم ناراحت کننده برگهایی که جون داشتن حالا زرد شدن و میریزن و ما لگدشون می کنیم . گفتم چرا قشنگه ؟ گفتی چون با تو آشنا شدم و قدم میزنیم خوشحال شدم از شنیدن این حرف و خوشحال شدم به فکر برگ ها هستی احساس امنیت کردم . امسال پاييز من بدون تو من مثل برگ روی زمین و تو دست توو دست یک نفر من و برگارو لگد کردی .شنیدن حرفهای قشنگ یک امنیت لحظه ایست پاييز همیش
چه وقت هایی باید برای کودکان داستان کودکانه گفت ؟  اگر شما قصه های زیبایی برای کودکان تعریف کنید ،کودکان دوست دارند به قصه شما گوش بدهند .وقت مناسب قصه گویی ، عبارت است از :هنگام خوابهنگام حمام کردنبعد از بازیهای پر تحرک و انجام کارهای سختبعد از غذاو هر وقت که آنها نیاز دارند تا شما در کنار آنها بنشینید و با آنها حرف بزنید .  قصه گویی بیش از هر چیز به برقرار شدن رابطه خوب بین کودکان و والدین کمک می کند . وقتی پدر ، مادر ، و یا هر ب
مقدمه:
پرندگان جزء حیوانات با ارزشی هستند که همواره نمود آن را می توان در زندگی مشاهده کرد. یکی از پرندگان با ارزش کلاغ است.
تنه انشا:
کلاغ پرنده ای است که همواره در فصل های سرد و گرم می توان پرواز زیبای او و قارقار او را در آسمان مشاهده کرد و شنید. کلاغ در اساطیر ایران و یونانی همواره پرنده ای مقدس بوده و به عنوان پیک خورشید شناخته می شده است و نمود مثبتی در جامعه باستانی ایران زمین داشته است.اما در زمان اکنون ما این معنای مثبت تغییر کرده است و
#قصه_کودکانه
#عنوان_قصه:روباه مریض و گنجشک زرنگ
یكی بود یكی نبود. در یك جنگل كوچك و دور افتاده حیوانات زیادی زندگی می كردند. خانم گنجشكه بتازگی 2تا جوجه كوچولویش را از تخم بیرون آورده بود و از آنها بخوبی نگهداری می كرد. روزها به اطراف جنگل می رفت تا برایشان غذا پیدا كند و بیاورد، اما چند روزی بود كه آقا روباه مكار دوباره سروكله اش پیدا شده بود و دوروبر گنجشك ها می پرید. یك روز از این روزها كه خانم گنجشكه می خواست دنبال غذا بره دید كه روباه بدجنس
با موهایی جو گندمی جلوی پنجره ی رو به باغ نشسته به تکرار عادت هر روز با دقتی دوست داشتنی برگه های کتاب را نگاه می کند  . استکان چای را که عطر هل و گل محمدی اش گنجشک های پشت شیشه را مست و پر سر وصدا کرده، جلویش می گذارم.  دستم سوار بر موج موهایش تا ارامشی ابدی سفر می کند گونه اش را می  بوسم مخمل صدایش روحم را نوازش می کند و با لبخند دوست داشتنی همیشگی به خواندن ادامه می دهد 
"نگاه کنید ! بله . ادوارد دارد لبخند می زند ! لبخند می زند ، و لبخندش شاد ا
نگارش دهم درس دوم عینک نوشتن
موضوع: پاييز
پاييز جلوه ای از زیبایی آفرینش است، 
وقتی پرندگان در حال کوچ در آسمان تابلوی شگفت انگیزی را می‌سازند،نقاش پاييز با ترسیم نقش نگاری به زمین، کار و تلاش خود را آغاز می‌کند. به درختان پیراهنی رنگارنگ هدیه می‌دهد و به هر درختی رنگ و لعابی می‌بخشد و با رنگهای مختلف تزئین می‌کند، نارنجی، قهوه ای، قرمز و. آسمان هم تیره و غم ناک است و ابر ها از غصه زیاد در این فصل هر لحظه شروع به گریه و باریدن می‌کنند.پای
 
قصه های تصویری از جوامع الحکایات: متون کهن و حکمت آموز را جذاب تر بخوانید.
قصه های تصویری از جوامع الحکایاتنویسنده: حسین فتاحیانتشارات قدیانی
معرفی:
بسیاری از کتاب هایی که بازنویسی متون کهن هستند، با کلام عامیانه ای نوشته می شوند که به فاخر بودن آن متون لطمه می زنند.اما این کتاب به قلم آقای حسین فتاحی در عین قابل فهم بودن مطلب، ادبیاتی زیبا و فاخر دارد، این مجموعه را به تمام فرهنگ دوستان ایرانی توصیه می کنم.این مجموعه سراسر داستان های زیبا
باز به فصل پاييز مدرسه ها باز شدبهار درس و دوستی دوباره آغاز شدبه سوی درس و كلاس شادی كنان كودكاندوان دوان میروند خوشحال و بازی كنانمعلمان بانشاط به فكردرس دادننوشتن و خواندن وچگونه خوب ماندنبا دیدن بچه ها ستاره باران شدهآسمون كلاس و مدرسه خندان شده

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

دانلود فایل نمونه فصل دوم پایان نامه,مبانی نظری,پیشینه تحقیق Photoshop Tutorial ghoam قناری وبلاگ ابزار دقیق مطالب اینترنتی سایت بررسیتخصصی محصولات بازار novinA