نتایج جستجو برای عبارت :

کلبه خیالی من

با سلام خدمت مخاطبان محترم کلبه مشاوره؛به اطلاع می رسانم که سایت جدید کلبه مشاوره در دسترس قرار گرفت و شما عزیزان با کلیک روی سایت جدید کلبه مشاوره» می توانید وارد آدرس جدید شوید. فقط چند خواهش و یادآوری:1. از این به بعد، مطالب شنبه 12:30 هر هفته و دوره های آموزشی کلبه مشاوره فقط و فقط در سایت جدید ارایه می شوند و از این پس، پیگیر مطالب در سایت جدید باشید.2. در صورت وجود مشکل یا ایراد در سایت جدید، لطفا به بنده اطلاع دهید تا آن را برطرف نمایم که سا
این داستانى که میخوام بگم براى یکى از اقوام هس که زبون خودش میگم:من وقتى جوون بودم حدودا بیست و خورده اى تو یه ده اطراف زابل زندگى میکردیم پدرم کشاورز بود وچون پیرشده بود همه خواهر برادرام ازدواج کرده بودن و غیراز من کسى نبود که عصاى پدرم باشه براهمین کشاورزى رو من عهده داربودم زمینمون ١٥کیلومتر از ده فاصله داشت توى زمین یه کلبه محقرساخته بودیم ک شبایى ک مجبور بودم تو زمینمون باشم تو اون کلبه میخوابیدم یادمه دفعات اول که میخوابیدم اونجا ف
روزی یکی از خانه های دهکده آتش گرفته بود.زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند.شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند.وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش در جستجوی آب و خاک بودند شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای!؟جوان لبخندی
داستانک/ آیا کلبه شما هم در حال سوختن است؟      یکی بود/ تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد. با بی قراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد. سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید. روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش
داستان زیبای بز بز قندی
روزی روزگاری در یک جنگل سبز یک بزبزقندی با سه بزغالش زندگی میکردن . بزبز قندی اسم بچه هاش رو گذاشته بود : شنگول ، منگول و حبه انگور .بز بز قندی همیشه بچه ها رو نصیحت میکرد و میگفت هرگز در را به روی کسی که نمیشناسند باز نکنند و خیلی مواظب آقا گرگه باشند . او میگفت که آقا گرگه همیشه تو کمینه .یک روز بزبز قندی تصمیم گرفت برای خرید از کلبه بیرون بره . او به بچه هاش گفت : شنگولم ، منگولم ، حبه انگورم ، من دارم میرم . رد رو رو کسی ب
پایه یازدهم انشا زندگی تنها در یک کلبه
مقدمه:فرض کنید تک و تنها باید در یک کلبه و دور از شهر و تمام تکنولوژی تا آخر عمر زندگی کنید، شاید برای چند روز و یا حتی چند ساعت در هفته بسیار جذاب باشد اما این که تمام مدت در چنین وضعیتی باشید کمی سخت و نشدنی به نظر می رسد که بسیاری شاید احساس کنند که دیگر راهی به گذشته ندارند و زندگی شان درگیر اتفاقات تلخ و سخت شده است.
تنه انشاء:تنهایی همیشه برای انسان یک اتفاق جذاب نخواهد بود، گاه این که بخواهیم خودمان
حرف زیاد هست و گله ها و دردها و اشک ها و سوزِ دل ها و آه که در سینه نهفته اما بی هیچ کدومشون و بی هیچ مقدمه ای میدونم هرچند که رهگذری هستی و شاید به تصادف پنجره ی کلبه ی مجازآبادی من به روت باز شده اما تمنا دارم برای خوب شدن حال یک مادر دعا کن.+مادر تکه سهم زمینی فرزند آدم است از خدا.
 پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند. تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،اما هیچ یک ندانست. تنها یکی از مردان دانا گفت :که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند.اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود.شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوش
دانلود,پاورپوینت بررسی کلبه تفریحی در جزیره مانشوسن (Manshausen) در سواحل شمالی نروژ،pptx

تاریخ ایجاد 06/10/1398 12:00:00 ق.ظ    تعدادبرگ: 19 اسلاید بهمراه نقشه و تصاویر   قیمت: 8500 تومان   
 تعدادمشاهده  1
 




دانلود,پاورپوینت بررسی کلبه تفریحی در جزیره مانشوسن (Manshausen) در سواحل شمالی نروژ،pptx فهرست مطالبمقدمهکلبه‌های تفریحی نروژ پناهگاه شما برای ماجراجویی مکان کلبه فضاهای کلبه  طرح پناهگاهساختار چوبی کابینتمامی جزئیات کلبه  کابین‌ها پلان  نما 
موضوعات انشا پایه به پایه : 
پایه هفتم۱- شرح کوتاهی برای یک عکس خانوادگی .۲- کشیدن یک تصویر برای یکی از حکایات کتاب  و نوشتن زیر نویس.۳- پنجره ای رو به پاییز.سفری خيالي به قطب شمال.۴- جان بخشی نشانه های اختصاری در یک داستان کودکانه.۵- ساحل دریا در غروب پاییز.۶- چهارشنبه سوری .۷- مهربان کیست در آیینه دل؟۸- انشا با شبکه های معنایی الف ( دریا - طوفان- ماهیگیر - قایق - کلبه )ب ( پاییز - کلاغ- خش خش - خزان- رخوت- شاخه - خشک- خورشید- سرخ- درخت)۹ توصیف یک جزیره ن
دانلود,پاورپوینت بررسی کلبه تفریحی در جزیره مانشوسن (Manshausen) در سواحل شمالی نروژ،pptx










تاریخ ایجاد


06/10/1398 12:00:00 ق.ظ

  
تعدادبرگ: 19 اسلاید بهمراه نقشه و تصاویر
  قیمت: 8500 تومان
  

 تعدادمشاهده
 1















دانلود,پاورپوینت بررسی کلبه‌ای کوچک در بین صخره‌هایی بزرگ در نروژ ,pptx










تاریخ ایجاد


08/09/1398 12:00:00 ق.ظ

  
تعدادبرگ: 19 اسلاید
  قیمت: 7500 تومان
  

 تعدادمشاهده
 1
















دانلود,پاورپوینت بررسی بازسازی مدرن کلبه سنتی مزرعه (Hocker) ,pptx










تاریخ ایجاد


23/09/1398 12:00:00 ق.ظ

  
تعدادبرگ: 15 اسلاید
  قیمت: 7500 تومان
  

 تعدادمشاهده
 3

















تاریکی مطلقبخش دوم
خاموشی چراغ برای من هیچ منطقی نداشت تصمیم گرفتم ماشین را خاموش کنم و کمی بمانم تا صبح شود ولی ترس از تاریکی مانع از انجام اینکار شد ماشین را روشن نگه داشتم چند دقیقه ای گذشت همینطور به اطراف نگاه میکردم همه چیز سیاهی بود به رو به رویم نگاه کردم نور ضعیفی را دیدم عجیب بود که تا ان موقع متوجه ان نور نشده بودم تصمیم گرفتم به سمتش بروم چون دیدی نداشتم به اهستگی ماشین را در دل تاریکی جلو میبردم کمی گذشت احساس کردم کنترل ماشین از
پاورپوینت پروژه مرکز فرهنگی جیبائو نوع فایل power point قابل ویرایش 29 اسلاید قسمتی از اسلایدها: ((در پروژه مرکز فرهنگی جیبائو در نومئا اثر رنزوپیانو ،که قرار بود سمبل استقلال قوم کاناک باشد ،طبیعتا رجوع به سنت بومی پیش نیاز مهمی بود .معماری این قوم به کلبه های چوبی _پو شالی منحصر می شود و این خود محدودیتی بزرگ از نظر انتخاب الگو یی برای تغییر است .محدودیت دیگر بی دوام بودن این کلبه هاست که &n . دریافت فایل اجناس
ما احتمالا برای رنج کشیدن به جهان آمده‌ایم ولی بعید می‌دانم که برای غصه خوردن آمده باشیم. 
غصه نخوردن هنر بزرگی است که راز دوم زندگی است -اگر خوب رنج کشیدن راز اولش باشد. بی‌خیال بودن و در موسیقی غرق شدن و خوشگذرانی هم راه موقت خوبی است اما اینکه عاقبت یک شب بنشینی، اشک بریزی و تمام هورمون‌های استرس را از خودت دور کنی و بعد با عقل و منطق بگردی راهی پیدا کنی توی این دنیای غبارآلوده و مه گرفته، تکنولوژی پیشرفته‌ای است که به یاری ایزد منان از
پاورپوینت مبانی نظریه لوکوربوزیه (معمار و طراح مدرن بین‌المللی) لوکوربوزیه در شهر لاشو دوفن سوئیس در سال 87 م . متولد شد . او به عنوان یک گراورکار ( سازنده قالب ساعت ) آموزش دید و در سن پانزده سالگی جایزه ای در نمایشگاه 1902 م . تورین به خود اختصاص داد . ساختمانهای کلبه مانند در اوائل جوانی خود ( بیست سالگی ) در سوئیس طراحی کرد . یکی از خصوصیات بارز این کلبه ها تاثیر هنر جدید است که در آن تزئینات را به مثابه سنت و گذشته معماری سوئیس به کار
داستانک/ ناامید نشو       کتابدونی/ تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد. با بی قراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد. سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک بسازد تا خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید. روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آ
قسمت دوم داستان شنل قرمزی

مجموعه:شعر و قصه کودکانه


گرگ صدای پای شنل قرمزی را شنید , به سمت تخت مادر بزرگ دوید لباس خواب مادربزرگ را بر تن کرد و کلاه خواب چین داریرا به سر کرد
چند لحظه بعد ، شنل قرمزی در زد .
گرگ به رختخواب پرید و پتو را تا نوک دماغش بالا کشید و با صدایی لرزان پرسید : کیه ؟
شنل قرمزیگفت : منم
گرگ گفت : اوه چطوری عزیزم . بیا تو
وقتی شنل قرمزی وارد کلبه شد ، از دیدن مادربرزگش تعجب کرد
شنل قرمزی پرسید : مادر بزرگ چرا صداتون اینقدر کلفت
اگر کسی به دیگری طعنه‌ای دلسوز بزند و بعد پشیمان شود و بخواهد از دل طرف دربیاورد، کسی‌ که مورد طعنه قرار گرفته است، می‌گوید: ”زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است“. زخم شمشیر، خوب می‌شود، ولی زخم زبان، خوب نمی‌شود و در این مورد داستانی می‌گویند:
 
در زمان قدیم مرد هیزم شکنی بود که با زنش در کنار جنگلی توی یک کلبه زندگی می کرد. مرد هیزم شکن هر روز تبرش را برمی داشت و به جنگل می رفت و هیزم جمع می کرد. یک روز که مشغول کارش بود صدای نا
واشکافی درس دهم ( شعر حافظ )

درد عشقی کشیده ام که مپرس          زهر هجری چشیده ام که مپرس (4 جمله)

مفهوم: آنچنان عاشق یار شده ام که قابل وصف نیست و آنچنان به درد دوری یار مبتلا گشته ام که توصیف آن آسان نیست.آرایه ها: تناسب (درد، زهر، چشیده ام) . تشبیه (هجران و دوری یار به زهر تشبیه شده است.)فعل ها: کشیده ام (ماضی)          چشیده ام (ماضی)      مپرس (امر) 
گشته ام در جهان و آخر کار &nb
قصه مهمانهای ناخوانده
 
پیرزن مهربانی بود که در کلبه ای کوچک زندگی می کرد و کسی را نداشت. یک شب هوا سرد شد و باران شروع به باریدن کرد. پیرزن خواست بخوابد که کسی در خانه اش را زد.
پیرزن گفت: کیه کیه در میزنه؟ صدائی گفت: سگ هستم. هوا سرد است جائی را ندارم، بگذار امشب پیش تو بمانم. پیرزن در را باز کرد و دلش سوخت و گفت: بیا تو.
ادامه مطلب
 محسن گفت که قراره کلی گوجه بخریم امسال. گویا مامان محسن گفته میخواد که بعد از چند سال رب درس کنه و به محسن گفته با آزیتا بیاید تا با کمک هم درس کنیم رب هارو . خونه باغ حاج خانم تو منطقه ای خارج از شهر و تو یه روستای کم سکنه به نام عباس آباد هست . بیشتر ساکنان روستا هم اونایی هستن که تابستونا میان اینجا و با شروع فصل کارو زندگی میرن شهر خودشون . فصل برداشت گوجه این منطقه خیلی شلوغ میشه . با توجه به آب خوبی که تو منطقه هست ، کشاورزی و بخصوص کشت کوج
غزل ۲۵۵ حافظ
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم
تا که چشمت مثل موجی مسخ از من می گذشت جای خون انگار از رگهایم آهن می گذشتمی گذشتی از سرم گویی که از روی کویر با غروری سر به مهر ابری سترون می گذشتیا که عزراییل با مردان خود با ساز و برگ از میان نقـب رازآلود معدن مـی گذشـتقطعه قطعه می شدم هر لحظه مـثل جمله ای که مردد از لبان مردی الکن می گذشتساحران ایمان می آوردند موسی را اگر ماه نو از کوچه ها در روز روشن می گذشتشوق انگشتان من در لای گیسوهای تو باد آتش بود و از گیسوی خرمن می گذشتکلبه ای در سینه ی ک
تا دلتان بخواهد داستان هست که شروع اش مبتکرانه و نو است. اما این یکی از آن ها نیست. فکر کنم تنها راهی که می شود داستانی درباره زندگی معاصر در کالیفرنیا را شروع کرد، همان کاری است که جک لندن در شروع گرگ دریا کرده است.
سال 1904 که جواب داده، بعید نیست سال 1969 هم جواب بدهد. فکر می کنم این شروعی است که می تواند دهه ها را پشت سر بگذارد و کار داستان ما را راه بیندازد، چون که این جا کالیفرنیاست، هر کاری عشقمان بکشد می کنیم، و منتقد ادبی جوان مایه داری هم دا
برو ادامه آنا : جک ! تو زخمی شدی !
جک : از پسش بر میام .
آنا : باشه ! ولی با این کار خودتو به کشتن میدی!
در مخفیگاه جادو گر :
السا بهوش میاد و میبینه توی یه کلبه ی کوچیک زندانی شده .
ناگهان جادوگر وارد میشود .السا : ولم کن برم.
جادوگر : اوه نه ! به زحمت یدمت الان میخوای ولت کنم ؟ تا یک ساعت دیگه جک باید پیدات کنه و نجاتت بده وگرنه بعد از یک ساعت میکشمت . جلوی چشمای جک . بعد آنا رو میکشم و بعد بقیه رو اما میخوام جک آخری باشه تا شاهد مرگ یه خونواده ی بی گناه
{امید}نها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ
سارا هم رفت بیرون و
با طعنه به فیلیسیتی گفت)):مثلا الان کشف کردید
که اگر روی ارتفاع باشه کار می کند؟به همین خیال باش.))
سارا زبان درازی کرد
و رفت.سیسیلی و فیلیسیتی امتحان کردند,ولی دیدند باز هم همان طور است.به داخل کلبه
برگشتند.آن ها درحال غذا خوردن بودند و پدرومادرشان درجست وجوی آن ها ؛هلیکوپتر،آن
منطقه هایی که ممکن بود آن ها آنجا باشند را گشت،اما اثری از آن ها نبود.در آن
کلبه یک نقشه به دیوار زده بود که تاکنون آن ها متوجه اش نشده بودند.سارا نا
تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دور افتاده برده شد او با بی قراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد او ساعت ها به اقیانوس چشم می‌دوخت تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمدسر آخر نا امید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بودو

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

بتا 3 منطقه تاریک نیلی مدير کل آموزش و پرورش استان آذربايجان شرقي 22417846 شورای دانش آموزی دبیرستان عصر دانش berkeyeniluo بازاریاب فایل fakhtehprvazt وبلاگ آموزشی شخصی