نتایج جستجو برای عبارت :

انشا من در خیابان ساکی را پیدا کردم که در ان مقداری طلای خاک خورده بود

موضوع انشا: ساختن زندگی
در زندگی گاهی باخته ام.
گاهی با کسی ساخته.
گاهی گریه کردم.
گاهی بخشیده.
گاهی فریب خورده ام.
گاهی افتاده.
گاهی در تنهایی مرده ام .
اما حال،
زمانش رسیده که بگویم:
اکنون خوشحالم که خودم رو باز پيدا کردم.
شاید ساده باشم اما صادقم.
من خودم هستم و این برایم کافیست
دوست من .من اینو خوب فهمیدم که هیچ آدمی بد نیست .
ایراد از خودمونه . خودت رو درست کن . باور کن با هیچکس به مشکل نمیخوری.اگه هم تو یه رابطه هستی که جنگ اعصاب
انشا با موضوع خانه جنگلی
 
به نام خدا
موضوع:خانه جنگلی
وارد روستا شدم چهارمین بار بود که وارد این روستا میشدم هر بار که می آمدم خانه جنگلی ام که در انتهای آخرین خيابان روستا روی تک درخت بید مجنون وسط مزرعه باباعلی بود رنگ جدیدی داشت
اولین بار که آمده‌ام خانه کوچکم مثل عروس لباس سفید پوشیده بود همانقدر زیبا و همانقدر خیره کننده.
 دومین بار تقریباً ۹ ماه پیش بود که برای نگهداری از باباعلی آمدیم .خانه ام معلوم بود از لباس عروسش خسته شده چون این
انشا صفحه ۴۲ کتاب نگارش پایه هشتم توصیف دیده ها آنچه در مسیر خانه تا مدرسه میبینید مقدمه نتیجه درباره درمورد با موضوع خوب و دقیق دیدن دریافت کنید.
آنچه در مسیر خانه تا مدرسه میبینید هشتم
انشا آنچه در مسیر خانه تا مدرسه میبینید
مقدمه : محیط اطراف ما شامل پدیده ها و ساختمان ها و موجودات بسیاری است که گاهی شاید بی تفاوت از کنار آنها بگذریم.
بدنه : از خانه بیرون آمدم. نگاهی به غنچه های کوچک باغچه انداختم. بهار واقعا فصل زیبایی است و عطر گل ها واقعا
نگارش دهم درس ششم
موضوع: مقایسه قلب و سنگ
آیا تا به حال از ارتفاع سقوط کرده اید؟ یا در کودکی با دوچرخه بر روی جدول سخت خيابان افتاده اید؟ یا مثلا سرتان به دیوار خورده است؟ اگر هریک از اینها را تجربه کرده باشید؛ می دانید که سنگ سخت است و دردناک.گویی کینه ای بزرگ در درونش هست که در این حد سخت است و او دشمن نرم ترین و لطیف ترین چیز روی زمین است یعنی قلب. لطیف از این نظر نمی گویم که همچون پر طاووس و پنبه، نرم است بلکه از این نظر که سرشار از لطافت و احس
انشا با موضوع پنجره
اکنون اگر بگویم پنجره به یا رهایی می افتی، به یاد پیوند.اما من به ان فاصله میگویم ! شاید در دل بخندی، شاید تعجب کنی، شاید هم بی تفاوت در دل دیوانه ای نثارمکنی ؛اما پنجره فاصله است،و انقدر پنهان است انقدر اب زیرکاه است که هر چشمی نمیبیند! تا درختان فاصله ای نیست! تا جیک جیک روح نواز گنجشکان راه دوری نیست! چه فاصله ایست میان صدای زوزه مانند باد پاییزی؟!حتی با صدای افتادن برگ از درخت فاصله ای نداریم! اما چرا نه میبینمش، نه می
چند وقت پیش به پیشنهاد یکی از دوستان و نزدیکان تصمیم گرفتم که به پاتایا سفر کنم چون هم جاهای دیدنی جالبی داره و هم تفریحات جالبی داره خلاصه اینکه از یک آژانس مسافرتی بلیت رو تهیه کردم ولی به جای هتل پنج ستاره برای من هتل سه ستاره به اشتباه رزرو کرده بود سریعا مراجعه کردم و بلیت تور پاتایا رو بهش پس دادم و دیگه یه خورده چشمم از آژانس های مسافرتی ترسیده بود تصمیم گرفتم یه خورده تو اینترنت بگردم شاید یه سایت خوب پيدا کردم و تور پاتایا رو از این ط
توضیحاتانشا درباره یک روز از کلاسزنگ انشا بود، آن روز معلم نگارش از ما خواست تا در مورد خاطره یک روز از مدرسه انشا بنویسیم.در طول مسیر مدرسه تا خانه، آنقدر ذهنم درگیر موضوع انشا بود که وقتی دوستم نظرم  را راجع به طعم بستنی یخی که در مسیر خورده بودیم  پرسید، نمیدانستم چه جوابی بدهم، چون اصلا حواسم به بستنی یخی نبود.ظهر بود و صدای اذان از مسجد محله به گوش می رسید.به خانه که رسیدم، درباره موضوع انشا با مادرم صحبت کردم
امروز وقتی برگه ی امتحان انشا رو جلوم گذاشتن یکی از مو ضوع ها این بود :
بزرگ ترین درسی که در زندگی خود فرا گرفتم 
با خودم هیلی فکر کردم و جواب های زیادی به این سوال دادم حالا این سوال را از شما می پرسم 
بزرگ ترین درسی که درزندگی خودفرا گرفتید چه بوده است؟ 
انشا با موضوع دلم یک عید قدیمی مى خواهد!
آخرین روز مدرسه تمام شود و بوی نان پنجره ای های مادربزرگ، تا سر کوچه بیاید.برایم پیراهنی سفید با آستین های پف و سارافون جین خریده باشند و کفش های بندی قرمز که دلم برایش غنج برود! و کتاب قصه ی "دخترک دریا" با جلد شمیز.
پدر بزرگم زنده باشد و سنگک به دست وارد خانه مان شود و پشت سرش "مادر بزرگ" با خنچه ای بر سرش از عیدی های رنگارنگ ما
دلم شمعدانی های سرخ کنار حوض مان را می خواهد بنفشه ها و اطلسی ها و "مادرم" صدا ک
موضوع انشا: من گمشده ام
من گمشده ام در دریای خیانت. در دریا من بودم و ماهی های گوشت خوار من بودم و یک ماهی قرمز من بودم یک موج وحشی. من بودم و عشق عشق مثل اکسیژن همه جا هست تو نیست عشق درد است دردی که بیماری نیست. دردی که دارویی ندارد دردی که بستریت نمی کنند دردی که دردش پنهان است ولی درد بدیست عشق سخت است. سخت است که عاشق باشی و عشقت نداند که عشقت است. سخت که شب عشق باشد و تو پیش عشقت نباشی. سخت است که روباه باشی. و عاشق آهو باشی. من آهو ام را گم کرده
موضوع انشا: نسیم مادری مهربان
زندگی زیباست چشمی باز کن / گردشی در کوچه و باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست / عینک بدبینی خود را شکست
نسیم به پنجره ی اتاقم ضربه ای زد . مرا از فکر و خیال بیرون کشید . پنجره ی اتاق را باز کردم . نوازش نسیم را در جای جای صورت خود احساس کردم . حس خوبی سراسر وجودم را فرا گرفت . انگار باری دیگر متولد شده بودم . ناگهان دیدم که نسیم زوزه کشان از لا به لای درختان عبور می کرد . و چنان برگ درختان را تکان می داد که بلبلی که روی ش
انشا با موضوع اتوبوس زندگی
موضوع: اتوبوس زندگی
ساعت و ثانیه ها میگذشت دیرم شده ‌بود از خواب بلند شدم شروع به آماده شدن کردم.به نظر خودم همه چیز را به همراه داشتم. دوباره به ساعتم نگاه انداختم حسابی دیر شده بود با تمام سرعت به سمت در حرکت کردم.دری که قرار بود مرا از خواب و تاریکی به سمت بیداری و روشنایی ببرد.خیلی احساس سبکی میکردم، کوله ام را جا گذاشته بودم.برگشتم و کوله ام را یا بهتر است بگویم:اساس و بنیاد آینده ام را برداشتم و با سرعت به سمت ات
چند موضوع انشا در مورد آلودگی هوا برای روز 29 دی ماه که روی هوای پاک و بدون آلودگی معرفی شده است در ادامه آماده کرده ایم اگر به دنبال یک انشا ادبی در مورد آلودگی هوا و رسیدن به هوای پاک هستید و یا می خواهید انشا طنز در مورد آلودگی هوا برای خواندن سر کلاس درس بنویسید.مجله ی اینترنتی همه چیز
انشا با موضوع روز معلم
عشق با تو آغاز شد.
کلاس خاطره ها با یاد تو جان گرفت.
تو در سپیدی برگ های دفتر دلمان جریان داری.
تو بودی و کوله باری از مهر؛
ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم
و خانه های دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی ات.
بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛
قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی
و علم در ما جوانه زد.
نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشم هایت بودیم.
ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی
را با ت
نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی
موضوع: کتاب
درست می شنوم؟! دارد به سمت من می آید؟!این صدای پای اوست؟!آه؛ نه، آن رفیق قدیمی باز هم بی توجه به من گذشت.رد شد و بازهم به آن یار مهربان توجهی نکرد.درست است که از او گلگی دارم اما هرچه باشد او از فرزندان دوست من است!دوستی که هرروز به سراغم می آمد. چرا فرزندان او و فرزندانشان اینگونه مرا فراموش کرده اند؟خودش که آنقدر بی معرفت نبود!من که به او بدی نکردم؛کردم؟!پس چرا اینقدر تنها و بدون اعتماد به نفس شده ام
موضوع انشا: سنگ قبر پدرم
هر وقت می آیم کنارت و سلام میکنم جوابی نمی شنوم
وقتی دستانم را به رویت می کشم لطافت آن موقع را ندارد ولی آرامشم میدهد
وقتی اشک میریزم دیگر دستانت گونه هایم را لمس نمی کند
وقتی نگاهت میکنم چشمانت به من خیره نمی شود[enshay.blog.ir]
وقتی به دو زانو کنارت مینشینم وحرف میزنم جوابی نمیشنوم
وقتی به آغوشت میکشم گرمای تنت را حس نمی کنم
وقتی زیاد حرف میزنم ودرد دلم را میگویم دستانت گیسوانم را نوازش نمی دهد
وقتی هنگام رفتن به نیمرخ عکس
 کانال تلگرام بهترین انشا @enshay20 کانال بهترین انشا آموزشی 2 روز پیش بهترین انشا موضوع ازادانشا های زیباچند موضوع انشابهترین انشای طنزبهترین انشای سالانشا با موضوع بارانبهترین انشای جهانانشا با موضوع طبیعتکانال انشا و نویسندگیکانال انشا دهمکانال تلگرام انشا نهمکانال‌ انشا هشتمانشا های زیباذ95موضوع انشا
نگارش دهم درس هفتم تضاد مفاهیم
موضوع: طلوع و غروب
با طلوع دل انگیز خورشید شور و نشاط هرفرد در زندگی آغاز می شود،وبا غروب غم انگیز خورشید زمان کار و تلاش روزانه پایان می یابد.طلوع یعنی زندگی دوباره،وشروعی دوباره برای خوب بودنغروب یعنی تمام شدن یک روز پر از کار و تلاشیعنی پایان ،پایان یک روز تلخ یا شیرینبعضی از انسان ها در زندگی خود مانند خورشید طلوع می کنند و صفحه ی جدیدی از زندگی را شروع می کنند،و صفحه ی قدیم را فراموش می کنند.موقع طلوع
انشا در مورد پاییز | ۱۲ انشا ادبی و توصیفی در مورد فصل پاییز برای پایه های مختلف
انشا در مورد پاییز همیشه جزء موضوع انشا های مورد علاقه معلمین عزیز انشا در پایه های مختلف تحصیلی بوده است .  ما هم در دلبرانه برای کمک به دانش آموزان و اولیای آنها ۱۲ انشا با موضوع فصل پاییز آماده کرده ایم ،
انشا در مورد پاییز با مقدمه و نتیجه

ادامه مطلب
  بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پيدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید        
زرد شدن درختان،سرد شدن هوا،بوی خاک، صدای خش خش،همه و همه خبر از آمدن فصلی رنگارنگ می دهند.فصلی که غروب هایش بغض آلود و دم صبح هایش گرفته است؛انگار همه ی روز ها جمعه است. جمعه ای که چه زیبا خورشیدش طلوع و چه غم انگیز غروب می کند. غروب های جمعه،عجیب بوی پاییز می دهد. اما چند سالی است که غروب های جمعه اش با جگرسوز ترین اتفاق بشری گره خورده است.پاییزی که تاسوعا
کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم  با موضوع انشا برداشتن یک ظرف داغ
انشا در باره  برداشتن یک ظرف داغ
هفته پیش خواهرم همراه مادرم در آشپزخانه مشغول پخت غذا بود که خواهرم متوجه شد که غذا در حال ته گرفتن است و با عجله به سمت قابلمه رفت تا هر چه زودتر از سوختگی بیشتر غذا جلوگیری کند که حواسش پرت شد و بدون دستکشو یا پارچه قابلمه داغ رو برداشت که همزمان با برداشتن ظرف داغ دستش  به شدت سوزش پيدا می کنه و دست خود را به صورت ناخداگاه عقب می کشه .
تا دشتاش
کانال انشا برای نهمی ها 
کانال انشا نهم 
دانلود بهترین انشا های نهم 
کانال انشا پایه نهم 
دانلود گام به گام نهم 
کتاب های نهم 
نمونه سوالات امتحانی نهم نوبت اول 
سوالات آزمون تیزهوشان پایه نهم به دهم 
تیزهوشان نهم به دهم 
1- ابتدا یک نقشه ذهنی تهیه کنید:یعنی برای اینکه بتونید راحت تر و بهتر انشا بنویسید باید اون رو به 4 بخش تقسیم کنید :
موضوع : یکی از مهم ترین اجزاء یه انشا هستش که باید در مورد اون بنویسید ( موضوع باید کوتاه و کلی باشه)
مقدمه : قبل از شروع انشا باید در مورد اون مقداري توضیح بدید مثلاً اگه موضوع شما باشه روستا می تونید بگید : روستا یک مکان هستش که در هر شهر و استان وجود داره و .
تنه و یا بدنه : در این بخش باید توضیح هاتتون رو مجمع تر کنید یعنی سعی کنید
کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم با موضوع پروانه ای در تاریکی شب شمعی روشن پيدا کرده اید
موضوع انشاء پروانه ای هستید در تاریکی شب شمعی روشن پيدا کرده اید
در تاریکی شب با بال های رنگین خود که هر کدام از بال هایم همچون رنگین کمان رنگا های خیره کننده ای بر ان نقش بسته است که در تاریکی شب جلوه های زیباتری پيدا میک ند از این سو به آن سو پرواز می کنم تا به نوری برسم ….
پروانه ها در شب هر کجا که نور کم هم که باشند به آنجا می روند و در آن نور پرواز میکنند
نشسته بودم رو نیمکتِ پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گلبرگهاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقهی پالتوم را دادم بالا، دستهام را کردم تو جی
انشا ادبی درباره زمستان گذشت و بهار آمد
 
انشا ادبی زمستان گذشت و بهار آمد پایه دوازدهم صفحه 32
 
 
انشا شماره 1 : 
 
 
صبح با شنیدن آواز گنجشک هایی که بر روی درخت بودند از خواب خوش زمستانی بیدار شدم ؛ پرندگان زیبا با آواز خود خبر از رایحه ی جدیدی می دادند که به تازگی به مشامشان خورده بود . آن رایحه ، رایحه ی خوش بهار بود
 
هنگامی که رایحه ی بهاری به مشام انسان می رسد ، انسان از لذت شوق و احساسی که به او دست می دهد گویی بال در
انشا صفحه ۱۲۲ کتاب نگارش دهم ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن گسترش مثل نویسی درباره درمورد
گسترش جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن
انشا ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن
انشایی در مورد ضرب المثل جایی که نمک خوردی نمکدان مشکن
مقدمه
قدر خوبی هایی که افرادی را که در زمان مشکلات و سختی ها به ما یاری دادند و ما را کمک کردن بدانید به خاطر اینکه این افراد همان افرادی هستند که در زمانی که شما در درد و رنج بوده اید به شما یاری رساندند. دقیقا
کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم صفحه ۸۱ با موضوع هدف زندگی
انشا با موضوع هدف زندگی
در زندگی هر آدمی باید از ابتدای راه خود هدفی برای زندگی خویش تعیین کند . تا بر اساس آن سر نوشت خود را رقم بزند و به هدف خود برسد
 من از دورانی که حس کردم توانایی تصمیم گیری را دارم  و می توانم تشخیص دهم که در چه چیزی استعداد دارم و در چه موضوعی علاقه منم هدف زندگی را مشخص کردم  که در ابتدا تصمیم گرفتم یکی از اهداف زندگیم  این باشد که انسانی تاثیر گذار در جامعه خود
انشا می نویسیم تا ۱- بتوانیم آنچه را که در اندیشه داریم به زبانی رسا وشیوا به دیگران انتقال دهیم
۲- بتوانیم قوه ی تخیل و استدلال را پرورش دهیم و استعدادهای خود را کشف و هدایت نماییم
۳- بتوانیم دنیا را ازدریچه ای نو حس کنیم ودرک بهتری از زندگی داشته باشیم
بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پيدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید   
روزهای بارانی همیشه یک طور خاص‌اند. اصلاً همین که از خواب بیدار شوی و پرده را برای دعوت نور خورشید به خانه کنار بزنی و باران را ببینی، برای شروع یک روز پر از دل‌تنگی کافی‌ست!همین که ببینی آسمان گریه می‌کند و حسابی دلش گرفته یاد بغض کهنه‌ات می‌افتی؛ خصوصاً اگر اول بهار هم باشد. بهار و باران دو یار جداناشدنی‌اند و از ازل پیوندی مقدس با آسمان داشته‌اند. همین ک

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

تماشاي آنلاين فيلم هاي سينمايي کانال ایردراپ پرواز آموزش لوازم باربي وب سایت سید مرتضی موسوی تبار احسان یزدانی کاشان حامی سئو 6 وکیل پایه یک دادگستری 09127045177عباسیان فروشگاه اینترنتی قاصدک طلایی کاریابی بین المللی کارپیرا