نتایج جستجو برای عبارت :

اگر فقط یک لبخند داشتید به چهی میدادید

شَتَرَق!محمود به مادرش گفت: با بچه‌ها فوتبال بازی می کردیم. من پا به توپ به طرف دروازه دویدم و محکم شوت زدن.شَتَرَق!!هدف گیری ام خوب نبود توپ به جای دروازه به صورت عمو رحیم، باغبان بوستان برخورد کرد.از ترس پا به فرار گذاشتم و پشت سرم را هم نگاه نکردم.فکر کردم عمو رحیم مرا دنبال می کند و کتک حسابی نوش جان می کنم.اما او دنبالم ندوید و حرف بدی هم نزد. فقط لبخند زد و گفت : ماشاالله پهلوان شده ایی ها !عجب شوتی زدی! مادرش لبخند زد و گفت: چه عبادت جالبی کر
با موهایی جو گندمی جلوی پنجره ی رو به باغ نشسته به تکرار عادت هر روز با دقتی دوست داشتنی برگه های کتاب را نگاه می کند  . استکان چای را که عطر هل و گل محمدی اش گنجشک های پشت شیشه را مست و پر سر وصدا کرده، جلویش می گذارم.  دستم سوار بر موج موهایش تا ارامشی ابدی سفر می کند گونه اش را می  بوسم مخمل صدایش روحم را نوازش می کند و با لبخند دوست داشتنی همیشگی به خواندن ادامه می دهد 
"نگاه کنید ! بله . ادوارد دارد لبخند می زند ! لبخند می زند ، و لبخندش شاد ا
عنوان گولتان نزند. نمی‌خواهم برایتان از يک قهرمان بگویم. می‌خواهم از يک گوشهٔ مسیر عشق خودم بگویم. امشب در میهمانی نشسته بودیم و يک‌نفر داشت با جملاتی از قبیل رشته‌اش به درد هیچی نمی‌خوره» و آخرش یه چیز مسخره انتخاب کرده» انتخاب مرا و یا شاید مرا تحقیر می‌کرد و من در سکوت فقط لبخند می‌زدم؛ لبخند می‌زدم چون به انتخاب خود و نادانی او ایمان داشتم، لبخند می‌زدم به اینکه مادر سعی می‌کرد از من دفاع کند و انگار خبر نداشت حرف آدم‌ها و نظرات
با توجه به فرارسیدن دهه مبارک فجر نشست قصه گویی از کتاب شکوفه های لبخند به همت نرجس قبادیان کتابدار کتابخانه در بین اعضاء کودک برگزار شد. کتاب به زبان ساده و روان و برای گروه های سنّی (ب) و (ج) تدوین شده است. هدف از نگارش این کتاب، آشنایی با خاطرات دوارن کودکی فرزندان و نوه های رهبر انقلاب اسلامی؛ است
به شهید رسول خلیلی رای می دهم یعنی به راه او و منش او رای می دهیم . با آمدن به پای صندوق رای , لبخند را بر لبانش می نشانیم به راه شهید رسول خلیلی رای می دهیم ✌️با حضورمان و انتخابمان ,لبخند را بر لبان شهید رسول خلیلی بنشانیم #همه_می_آییم عکس :تصویر شناسنامه شهید رسول خلیلی صفحه انتخابات @Rasoulkhalili 
مدرس:مهدی نیسی
ساکن:خوزستان
-----------------------------------
مشخصات فیلم:
حجم:17مگابایت
زمان:6دقیقه
کیفیت:1080p
----------------------------------
لینک دانلود
----------------------------------
با ما در ارتباط باشید:
وبسایت:www.mehdi3amozesh.loxblog.com
آیدی تلگرام:mehdi_neysi@
شماره تماس:7281 937 0916
----------------------------------
Thanks
#پارت۱:::فلش بک به دوران کودکی:::حتی از فکرش هم لبخند میزنماولین چیزی که به یادم میاید ،دست و پاهای گلی و کثیف و سپس غر زدن های مادر استکمی بزرگتر شدمپشت در کلاس ایستاده بودمو لبم را از درون گاز میگرفتم،انگار که زمان مرگم هر لحظه فرا میرسیدتا اینکه مادر همراه با ناظم از راه رسید و با نگاه خشم الود به من فهماند(بازم؟)بزرگتر شدموقتی که در مسیر دبیرستان ،اولین پسر مسیرم را سد کرد و از جیب شلوار لی ابیش تکه کاغذ کثیف و تا شده ایی ببرون اوردو سمتم گر
موضوع انشاء: قاصد تو1-اگر میشد به گذشته برگشت،چه حسرت هایی براتون مونده که انجامش ميداديد و از چه کارهایی پشیمون هستید که اگر برمیگشتید هیچوقت انجامش نمیدادین.2-اگه خیلی پولدار بودید چی ميکردین؟!تا يک ماه وقت دارید درباره ی این موضوع بنویسید .از همه خواهش می کنم بنویسند و درمورد نوشته ها نظر هم بدهند 1- خانوم شفتالو 2-کنج دنج،پولدارانه3-خرمالوی شیرین،لبخند4-سالی،ریچ سالی5-قاصد تو،هر چه رفت از عمر، یاد آن به نيکی می کنند /چهره امروز در آیینه ف
صحرا گرم و سوزان بود. تا چشم کار می‌کرد شن بود و بیابان. از دور، کاروانی در بیابان حرکت می‌کرد. کاروانیان تشنه بودند. صدای کاروان و زنگولۀ شترها در بیابان پیچیده بود. با دوستانم مشغول بازی بودم. خوش و خرم می‌خندیدیم و از این طرف به آن طرف می‌رفتیم که برای لحظه‌ای متوجه کاروان شدم. همراهِ کاروان، کودکی را دیدم که از ماه و آفتاب قشنگ‌تر بود. کودک با کاروان پیش می‌آمد. محو چهره‌اش شدم. موهایش تا شانه‌هایش می‌رسید. صورتش از آفتاب درخشان‌ت
استاندارهای ورزشی :
زنگ ورزش يکی از دوست داشتنی ترین زمان ها در دوره ی تحصیل برای هر مقطعی است .
پس باید يک سری استاندارهای لازم در این زمینه رعایت شود مثلاً همیشه بیشترین بازيکن در بین رشته های ورزشی موجود در مدرسه را فوتبال داراست پس باید دانش آموزان موظف شوند که بدون کفش مناسب فوتبال هرگز ورزش نکنند .
بستن ساق بند و پوشیدن شلوار ورزشی نیز از استاندارهای دیگر است . يک کار نو که بتواند این زنگ را امن تر کند می تواند تقسیم بچه ها در رشته های مخت
استاندارهای ورزشی :
زنگ ورزش يکی از دوست داشتنی ترین زمان ها در دوره ی تحصیل برای هر مقطعی است .
پس باید يک سری استاندارهای لازم در این زمینه رعایت شود مثلاً همیشه بیشترین بازيکن در بین رشته های ورزشی موجود در مدرسه را فوتبال داراست پس باید دانش آموزان موظف شوند که بدون کفش مناسب فوتبال هرگز ورزش نکنند .
بستن ساق بند و پوشیدن شلوار ورزشی نیز از استاندارهای دیگر است . يک کار نو که بتواند این زنگ را امن تر کند می تواند تقسیم بچه ها در رشته های مخت
استاندارهای ورزشی :
زنگ ورزش يکی از دوست داشتنی ترین زمان ها در دوره ی تحصیل برای هر مقطعی است .
پس باید يک سری استاندارهای لازم در این زمینه رعایت شود مثلاً همیشه بیشترین بازيکن در بین رشته های ورزشی موجود در مدرسه را فوتبال داراست پس باید دانش آموزان موظف شوند که بدون کفش مناسب فوتبال هرگز ورزش نکنند .
بستن ساق بند و پوشیدن شلوار ورزشی نیز از استاندارهای دیگر است . يک کار نو که بتواند این زنگ را امن تر کند می تواند تقسیم بچه ها در رشته های مخت
درس آمار و احتمال مهندسی يکی از دروس اصلی و مهم برای مخابرات سیستم می باشد(). زیرا در مخابرات سیستم با فرآیندهای تصادفی سر و کار داریم، لذا باید بتوانیم احتمال وقوع این فرآیندها را محاسبه کنیم. برای یادگیری این درس فیلم های تدریس جناب استاد نایبی، استاد دانشگاه صنعتی شریف توصیه می شوند که لینکش در این مطلب قرار دارد.
برای این درس می توان سر فصل های زیر را که شامل سرفصل است درنظر گرفت:
1- آشنایی با مفهوم مدل تصادفی، تئوری احتمال و تعاریف مربوط
۱- ابروهای كلفت و چانه مربع
اینها ویژگی های اصلی مردانه هستند. ن هنگام برقراری یك رابطه بلند مدت، مردان را با این ویژگی ها ترجیح می دهند. امیدواریم كه مردان پس از خواندن این بیانیه علمی، مانند ن ابروهای خود را رنگ نكنند.۲- ریش
دانشمندان تحقیقات جالبی را انجام دادند تا یاد بگیرند چطور موهای صورت روی زیبایی یك مرد تاثیر می گذارد. ن به ارزیابی مردان با مدل های مختلف آرایش موی صورت دعوت شدند. مردانی با صورت تراشیده، مردانی با ته ریش، مرد
ﭘﯿﺮﯼ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ !
ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ:ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﻧﺪﯼ؟
ﭘﯿﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺨﯽ ﺯﺩ ﻭﮔﻔﺖ:
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺷﺖ!!
ﭘﯿﺮﯼ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﺩﺭﺩﻫﺎﯼ ﺩﻟﺘﻮ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻩ !
ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ:ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﻥ ﻧﻤﻮﻧﺪﯼ؟
ﭘﯿﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺨﯽ ﺯﺩ ﻭﮔﻔﺖ:
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺷت!
پیرت شدم
حدسم درست بود به لبخند می روی


يک روز تلخ آخر اسفند می روی


نزديک فصل وصل، بهار پر آرزو


چون برگ های خسته ز پیوند می روی


دنیا ولی همه قفس و من در این غمم


کاخر چه فرق، کزین بند می روی!؟


نقشست آنچه می رود از ذهن آینه


حک گشته ای به دل هر چند می روی


حالا که می روی سئوال دلم را جواب ده


خیس است چشم من تو به لبخند می روی!؟
                                                                                 "ع.شیرخانی (ابر)"
                       
از اونجایی که شما برای من مثل پناهگاه هستید ، من هم میخوام مثل پناهگاهِ شما باشم. نیازی نیست خودتون رو مجبور کنید تا شاد باشید ، اما با این حال ، دوست دارم هر روز حتی کمی هم که شده باعث بشم لبخند بزنید ، این چیزی‌ هست که بابتش سخت تلاش ميکنم."_Hyunjin_
بعضیا برای فحاشی  از علامت انگشت وسط استفاده ميکنن
(از انگشت شست ، سومین انگشن ) 
این انگشتو نشون میدنو ی چیزیم باهاش میگن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اما اصل جریان از ی مسله تاریخی بوجود اومده .
 
انگلیسو فرانسه جنگای سختی باهم داشتن . معروف به جنگای 100ساله .
توی يکی از این جنگا (جنگ آگینکورت) فرانسویاشکست سختی از انگلیسیا میخورن  .
مقامات فرانسوی هم برای ناکارآمد کردن سپاه انگلیس دستور دادن
هر انگلیسی رو که میگیرن انگشت وسطشو قطع کنن 
تا این طوری دیگه نتونن
در این تحقیق پلان های برج و تفکيک فضاها و دانستنی هایی که در رابطه با این برج بدانید بصورت فایل PDF و jpge وpowerpoint و فایل های سه بعدی از برج میلاد در اختیار شما کاربران قرار خواهد گرفت تا به سادگی بتونید در این کنفرانس یا تحقیق موفق و پیروز باشید.
این پروژه رو خودم جمع آوری کردم و دانشگاه خودم نمره کامل کنفرانس رو از استادمون گرفتم
جهت دانلود فایل اینجا کليک نمایید
داستان آموزنده عکاسی خدادختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می رفت و بر می گشت.با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه راه افتاد. بعد از ظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی
موضوع انشا: زندگی چیست
زندگی چیست؟ زندگی رؤیایه شیرینی است که برای رسیدن به آن تلاش زیادی کردیم اما به آن که رسیدیم جز سرابی
وهم انگیز چیزی نیافتیم. سرابی که دلیل دل خوشیمان است،اما تا به کی به لذت های پوچ و پوشالی دل باید بست؟؟؟
تاکی باید احساساتمان راسرکوب کنیم تا مبادا غرورمان خرد شود.
برای يکبارم که شده باید از نو شروع کنیم، باید چشمهایمان را ببندیم و به ندایِ قلبمان گوش دهیم. ندایی که همواره چسب سخن ممنوع به رویش زدیم تا مبادا چیزی بگوید
و از حسرت های زندگی این است که دنبال چیزهایی دویده ایم که مال ما نبوده اند.از دویدن ها خستگی اش برایمان مانده با کفش پاره و پای تاول زده .
هر چه زمان میگذرد آرام تر میشوم و بیشتر به چیز هایی که دارم فکر ميکنم .گاهی ندویده به خیلی هایشان رسیده ام اما چون از پلک چشم به من نزديک ترند ندیدمشان.
ببین دنیایت پر چیز های ریز قشنگ است چطور میتوانی عاشقشان نباشی؟؟
اومدم بنویسم بالاخره این بار سنگین رو که عین کفشای میرزا نوروز ور دلم مونده بود و هرکاری ميکردم پیاده نمیشد زمین گذاشتم و دفاع کردم. یه جوری که الان بعد گذشت این مدت هروقت به جلسه دفاعم فکر ميکنم فقط خاطرات خوش و آرامش و تسلط کافی رو به یاد میارم. کاش بقیه مراحل زندگی هم همینقدر خوش بگذره و آخرش با فکر بهش همینطوری لبخند بشینه رو لبم:) الحمدلله
رفتم کنارش نشستم گفتم چرا نمیری گلات رو بفروشی؟
گفت:بفروشم ک چی تا دیروز برا این میفروختم ک بتونم خرج دکتر خواهرم رو بدم ولی اون دیشب مرد.
با بغض گفت:میخواستی گل بخری؟
گفتم:بخرم ک چی.تا دیروز برا عشم میخریدم ولی حالا دیگه باید اونو فراموش کنم.
بغضش اروم اروم از بین رفت و یه شاخه گل بهم داد و گفت:هردومون باید از اول شروع کنیم.تو بدون عشقت.من بدون خواهرم.
من 20 ساله بودم و او 23 ساله.ما دوسال و نیم باهم بودیم هردویمان عاشق همدیگر بودیم.
يکروز
ایستاده ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که می جوی و می بلعی لذت ببری، بیزارم. به اعتقاد من حتی وقتی درب باک ماشین را باز می کنی تا معده اش را از بنزین پر کنی، ماشین چنان لذتی می برد و چنان کیفی می کند که اگر می توانست چیزی بگوید، حداقلش يک "آخیش!" یا "به به!" بود. حالا من ایستاده ام توی صف ساندویچی، فقط برای این که خودم را سیر کنم و بدون آخی
بنام خدا
باعرض سلام و خوش امدگویی برای ورود به این سایت،در این سایت سعی میشود،مطالب تخصصی و خوب و علمی و کاربردی در رابطه با کلیه مسائل که بدرد حل مشکلات شخص در امروز و فردا می باشد،مطرح شود

مباحث شامل الکترونيک،کامپیوتر،نجوم،فیزيک و شیمی،اخلاقی و قرانی،وسایل ساختنی کاربردی و ساده و علمی،برنامه نویسی،آشنایی با قطعات مختلف و مباحث زیاد که به مروز به سایت اضافه خواهد شد.
احتمالا به مروز بروزسانی سایت و گذاشتن مطلب به روی سایت بیشتر خواهد
به مناسبت گرامیداشت هفته کتاب و کتابخوانی کتابخانه فرهنگ جوین اقدام به برگزاری مسابقه داستان نویسی ویژه کودکان و نوجوانان می کند.
مسابقه داستان نویسی با عنوان برام داستان بنویس
نحوه شرکت در مسابقه
با توجه به تصویر يک داستان در حد 5 الی 10 خط بنویسید به همراه نام و نام خانوادگی، کد ملی، سن و شماره تماس از طریق واتساپ به شماره 09306421704 ارسال نمایید.
ویژه گروه سنی : کودک و نوجوان
مهلت شرکت در مسابقه :
تا 24 آبان 1399 ( تمدید شد تا 30 آبان)
به قید قرعه به 5
بعضی از آدمهاعجیب خوبندیادشان که می افتیروحت جانی دوباره میگیردیادشان که می افتیبی اراده لبخند بر لبانت مینشیندحتی وقتی کنارت نیستندلبخندشانتصویرشانصدایشانحرفهایشانهمه را پیشت امانت میگذارندو تو میمانی و یاد و آرزوی دیدار دوباره آنها
نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی
موضوع: من دیوار اتاقش هستم .
عین مرگ است که اینگونه غم آلود است.جغد شوم تاريکی از پشت پنجره نگاهش ميکند.گریه هایش را دیدم , با خود حرف زدنش را دیدم , شاید تنها تکیه گاهش بودم !قلبش گفته بود نگرانی لازم نیست طبق رای دادگاه کودتا همین امشب است !.شب شد در اتاق را باز کرد به من نگاهی انداخت و گفت( من دیوانه ام چون در دنیای خودم زندگی ميکنم ) مشتی بر تنم زد .آخ بشکنت تنم که دستت را به درد آوردم ! های و هوی اقتدار سایه ها

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

سر آشپز حواس پرت همدان 081 lagharejazab mojdaneshu مدرسه علمیه شهید صدوقى واحد 4 قم دانلود فایل های علمی من راهی تو ام دانلودستان ألسَّلامُ عَلَیکِ یَا زِینَبَ الکُبری(س)