نتایج جستجو برای عبارت :

شخصیتی که هرگز فراموش نمیکنم

 زندگی مثل یه سفر هست، در ایستگاهی که خوشحال نیستی زیاد وقت صرف نکنمن آموخته ام که مردم فراموش خواهند کرد شما چه گفتید، فراموش خواهند کرد شما چه کردید، اما هرگز فراموش نمی کنند که چه حسی به آنها منتقل کردید. انتقال دهند? مهر و محبت باشید تا جاودان بمانید 
چند روزه بشدت احساس تنهایی میکنم
چند روزه همش دلم میخواد بزنم زیر گریه و دنبال بهانه م
ولی هی میگم الان ن الان ن و انقدر خودمو گول میزنم تا از ذهنم بره
اما نمیره و هی روهم تلنبار میشه
با خودم فکر میکنم چرا هیچ دوستی ندارم؟
و البته جوابش همون لحظه میاد ب ذهنم.چون خودم خواستم!
تنها دوستی ک چند هفته اخیر بشدت باهاش وقت گذروندم رو هم از دست دادم!
شایدم اونی ک دلم میخواد داشتن ی دوست نیس
دلم خودمو میخواد
زندگی خودمو میخواد
دوست دارم اونجور ک میخوام
خسته ام ?. نه هر‌چه فکرش را میکنم من خسته نیستم .چون کاری انجام نداده ام که به خاطرش خسته شده باشم .احساس تنهایی میکنم?.نه ، احساس تنهایی هم نميکنم. بی حوصله ام ?.نه ،ینی شاید. حوصله ی درگیری با چیز هایی که دوست ندارم را ندارم .دلتنگم?.اره، من دلم برای خیلی چیز ها تنگ شده .حتی برای چیزهایی که در زندگی ام هرگز نبودند. دلتنگی دلیل خوبی برای بی حوصله بودنه?.من نمیدونم . و فکرم نميکنم اینطوری باشه دلم خیلی چیزا میخواد ولی هیچکدومو ندارم . ینی هس
دیشب نیمه اول لیورپول-بارسا را دیدم. یک عدد گل زدند. خوابم برد. تصور نمی‌کردم بتوانند سه گل دیگر بزنند؛ چیزی شبیه محال بود. چرا که،
- بارسا مسی را داشت،
- لیورپول صلاح را نداشت،
- در این سطح از فوتبال، جبران سه گل واقعاً یک معجزه است،
- و
صبح که برای سحری بیداری شدم، دوستی پیامک زده بود: لیورپول زد! باز هم باورم نشد. می‌گفتم مگر می‌شود؟ مگر شدنی است؟ بعد به این فکر کردم شاید منظورش این بوده که لیورپول با همان یک گل پیروز شده، ولی لابد در پایان
 
فوتبال در انگلیس قصه‌‌ای جادویی دارد. برای بیش از یک قرن است که شنبه‌ها روز فوتبال است. در ابتدای قرن بیستم شنبه‌ها روزی شد که انگلیسی‌ها، دشواری‌های روزمره، هوای ابری و مرارت زندگی با درآمد‌های ناچیز را فراموش می‌کردند و روی سکوها، کسالت روزگار را به فراموشی می‌سپردند. اما این فقط مختص طبقه کارگر بود، طبقه متوسط و پر درآمد به تنیس و اسب‌دوانی گرایش داشت. در آن سالها مثل امروز فوتبال پرطرفدارترین ورزش انگلستان نبود طوری که تا مدت‌
انشاء با موضوع طعم بستنی یخی پایه هشتم صفحه ۶۲
مقدمه:زمانی که آفتاب سوزان عمود می تابد و گرمای جان سوزش عرق را از تن روانه می سازد تنها چیزی خنک می تواند آتش سوزان وجودت را خاموش کند. چیزی مثل بستنی یخی.
تنه انشاء:بستنی یخی یکی از خوشمزه ترین لذت های زندگی است که از کوچک تا بزرگ همه برای آن مشتاقند و با آن خاطره های شیرین را در دفتر خاطرات خود رقم زده اند.
طعم دل پذیر خرد شدن تکه های یخ زده ی  میوه زیر دندان ها لذت وصف ناشدنی را به همراه دارد که در
    
آش دندونی برای ما ایرانی‌ها یکی از روسوماتی است که هرگز فراموش نمی‌شود. شاید شما هم تنها آش دندونی‌ای که یادتان باشد همان آش جو با سیرابی است که اغلب مادرها و مادربزرگ‌ها برای کودک ۶ ماهه خانه می‌پزند؛ اما آیا می‌دانستید آش دندونی را می‌شود به نحوه دیگری هم درست کرد که هم مغذی‌تر باشد و هم خشمزه‌تر؟
ادامه مطلب
ان شب تا دم سحر گریه کنان به عشقم فکر می کردم، با همان چشمان گریان بخواب رفتمبعد از مدتها قشنگ ترین خوابی که بعد از رفتن عشقم، همیشه ارزوی دیدنش را داشتمدیدم، ای کاش ان شب هرگز صبح نمی شد، وقتی از خواب بیدار شدم هنوز تحت تاثیران بودم، با خوشحالی اماده بودم تا عشقم مثل همیشه در بزند و من بروم در را باز کنم، اماطولی نکشید که تمام غم های دنیا مجدد در قلب عاشقم جا خوش کردند.100 داستان عاشقانه
چند روز پیش یک مریض مانیک اولین سخنرانیش رو با این بیت حافظ شروع کرد: 
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق / ثبت است بر جریده ی  عالم دوام ما 
این بیت برام خیلی خاطره انگیز هست وقتی دنبال نوشته ای برای کتاب تقدیمی به استاد آناتومی در دوران علوم پایه بودم ، فال حافظ گرفتم شعری آمد که این بیت رو داشت و لذا من انتخابش کردم و نوشتم . تا مدت ها تو فکر بودم بعد از این که کتاب رو کادو  کردم چقدر جوهر پخش شده روی صفحه ی اول کتاب
دنیای عجیبی است خیلی
عشق لیلی که به سر مجنون افتاد ?عقل از سرش پرید و سر به بیابان گذاشت!چهل و پنج کیلومتری جنوب
 
غربی بیابان کنار خطوط لوله نفت کلبه فقیرانه پیرمرد صحرا نشین سر راهش قرار گرفته بود.
پیرمرد گفت :مجنونی که تنها سر به بیابان گذاشته ای!؟
مجنون گفت : نام دیگرم عاشق است!وجودم همه عشق است!
پیر مرد نگاهی عاقل اندر سفیه به مجنون انداخت و با پوز خند گفت:گرسنگی نکیشیده ای که عاشقی از
یادت برود!
مجنون نگاهی سفیه اندر عاقل(تجاهل العارف)!به پیر مرد انداخت و لبخ
موضوع انشا: گم شدن
یعنی گم شدن فقط این است که پلاک خانه ات را فراموش کنی؟یا که میشود در لابه لای خاطرات نیز گم شد؟؟؟به راستی گم شدن چگونه است؟؟من خیلی وقت است گم شده ام.در لابه لای تار موهایش.در عمق دریای طوفانی چشمانش.در مستی نگاهش.در گرمی دستانش.در آغوش بی منتش.در بخار چای آلبالویی دست سازش.آری من خیلی وقت است در او گم شده ام.شاید او نیز در من گم شده باشدنمیدانم اما دلم آشوب است ازاین گم شدن ها،میترسم.اگر دیگر پیدایش نشوم چه؟؟!میتر
 
با خدمت منافقین (مجاهدین خلق) به صدام، گرای دقیق پناهگاه که صدها زن و بچه در آن پناه گرفته بودند، به هواپیماهای فرانسوی داده شد. با شلیک موشکی قوی که از دهانه هواکش وارد پناهگاه شد، ۷۷ تن زن و کودک و مردان سالخورده به شهادت رسیدند.
کد خبر: ۳۸۸۳۲۷
تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۴:۱۷ - 17March 2020
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حمید داودآبادی» رزمنده جانباز و پژوهشگر دوران دفاع مقدس در صفحه مجازی خود نوشت: ۳۲ سال پیش، ساعت ۱۴ روز چهارشنب
یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
شبی در خواب دیدم مرا می خوانند. راهی شدم. به دری رسیدم. به آرامی درِ خانه کوبیدم. ندا آمد: درون آی،گفتم: به چه روی؟گفتا: برای آنچه نمی دانی.
هراسان پرسیدم: برای چون منی هم زمانی است؟
پاسخ رسید: تا ابدیت. تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری اوست که ابدی و جاوید است.
پرسیدم: بار خدایا چه عمل
یعنی من هرگز از تو خالی خواهم شد؟ فکر می کردم از حجم ِ درونم کم شده ای. فکر می کردم خودم باقی مانده ای از آن دو سال هستم که فقط خودم هستم! اما گاهی گم می شوم میان پر و خالی بودن. دست و پا می زنم در قعر ِ یک بغض. گاهی از این هوا، نمی توانم نفسی فرو بدهم نمی توانم . و مرگ را به سختی به عقب هُل می دهم که نیاید که کمی بیشتر دوام بیاورم مثل ِ یک ماهی در حال ِ جان دادن. نباید فراموش کنم لحظه هایی را که پودر شدم و مثل گرد من را توی هوا فوت کردی. باید سفت و س
تو
به وضوح هنوز شدید بِ دوست داشتنِ من مشغولی و این را در هر جای جهانِ کوچک و خاک گرفته ات کِ ممکن بود، فریاد زده ای!
من
هنوز هم نمی توانم تو را دوست بدارم،
تو
آن خورشیدی کِ در ذهنِ عجیب و غریب و رنگین کمانیِ خودم ساخته بودم نیستی؛ نبودی هرگز.!
کاش دستت از دنیای من کوتاهُ کوتاه تر شود و من را هر روز بیشتر از پیش در دنیای بدونِ خودت تنها رها کنی!
من
با یک انفجارِ کهکشانی، سال های نوریِ بی نهایتی را از سیاره ی خشکیده ی تو دور افتاده ام
تو
تا همیشه در
 
پاورپوینت زایمان فیزیولوژیک 40اسلاید
ن هرگز لحظه تولد فرزندشان را فراموش نمی کنند
مشخصات فایل

تعداد صفحات
40

حجم
5 کیلوبایت

فرمت فایل اصلی
ppt

دسته بندی
پزشکی

توضیحات کامل
.1توانستن
.2کمک به خود
.3بدن متعلق به خودتان است
.4زایمان غیرقابل پیش بینی است
.5تمام تجربیات شما معتبر است
.6ن هرگز لحظه تولد فرزندشان را فراموش نمی کنند
توضیحات بیشتر و دانلودصدور پیش فاکتور، پرداخت آنلاین و دانلود
متن انشا فیلش یاد هندوستان کرد :
همانطور که می دانیم فیل یکی از حیوانات رایج در هندوستان است که بیشتر مردم از این حیوان برای حمل و نقل بارهای خود استفاده می کنند و به عنوان یکی از جاذبه های کشور نیز به حساب می آید و مردم جهان از سرتاسر دنیا می روند تا از این حیوان بزرگ اما دوست داشتنی دیدن کنند. یکی از نکاتی که در مورد فیل ها حائز اهمیت است هوش و حافظه ی فیل ها است به طوری که فیل ها هرگز کسی را که با او دیدار داشته اند را فراموش نمی کنند و یا هرگز م
فرشته کوچولو با اینکه همراه بقیه فرشته ها توی بهشت هرروز مشغول تفریح و بازی بود،همیشه غصه میخورد و هرروز پیش خدا نق و نوق میکرد که خداجون مهربونم من دلم ی مامان و بابای خوب میخاد،چرا به من مامان و بابا نمیدی؟ و هرروز خدای مهربون اونو بغل میکرد و میگفت صبر کن کوچولوی من هروقت وقتش شد بهت میدم. فرشته کوچولو اما صبر نداشت و هرروز و هرروز حرفشو با خدا تکرار میکرد. ی روز از روزهای بهشت خدا فرشته کوچولو رو صدا کرد و اونو رو زانوهاش نشوند و گفت:فرشته
به  شیوانا خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمی اش در شهری دور از طریق معرفت دور شده و راه ولگردی را پیشه کرده است.شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید و بدون اینکه استراحتی کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت.مقابش ایستاد؛ سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه میکنی دوست قدیمی؟!!شاگرد لبخند تلخی زد و شانه هایش را بالا انداخت و گفت : من لیاقت درسهای شما را نداشتم استاد! حق من خیلی ب
این دیالوگیه که این روزها تقریبا از همه ی داوطلب های کنکور، چه داوطلب های خودم و چه داوطلب هایی که در مدارس و جلسات گروهی  من رو می بینند، می شنوم.
این احساسیه که بیشتر کنکوری ها در این روزها دارند و فقط تو نیستی که فکر می کنی همه ی درس هایی رو که تاحالا خوندی فراموش کردی.
رتبه1 کنکور امسال، قطعا از بقیه ی افراد،  این حس رو بیشتر داره.
دلیلش هم فقط خستگی و کم شدن انرژی و در نتیجه افزایش تفکرات منفیه نه واقعا فراموش کردن مطالب!
پس به این "احساس باط
روش مطالعه درس عربی برای کنکور:درآزمون سراسری از درس عربی معمولا 25 تست می آید که ضریب آن 2 است خیلی از داوطلبان از مطالعه این درس فرار می کنند ولی باید بدانند که این درس تاثیر زیادی در نتیجه کنکور دارد.برای مطالعه عربی ترجمه توصیه می شود پس از آنکه قواعد ترجمه را یادگرفتید شروع به زدن تست کنید و خلاصه نویسی را هم فراموش نکنید.پس از اینکه قواعد این درس را با جزوه یاد گرفتید توصیه ما این است که همه متن کتاب را اعراب گذاری کنید.در کنکور هم سوالاتی
بیزارم از تکرار لحظه های دردناک  وقتی مرور میکنم خاطرات قشنگ با هم بودنمون رو، هر چند کوتاهدوباره شوق داشتنت تمام وجودم رو لبریز می کنه رو بهونه کردم و نیومدم به دیدار  دلدارمحبوب من بزرگترین دلیل نیومدنم قولی بود که بهت دادم و دلم میخواد همیشه بتونم بهش وفادار باشم.من بهت قول دادم که هرگز اذیتت نميکنم اما میدونم اگه میدیدمت اشک اجازه حرف روبه من نمیداد .میدونم اونقدری دلت مهربون هست که طاقت غم هام رو نداره.و اشک تنها چیزی که ن
ف1ص53ثروتمند :لوکزامبورگ نروژقطرفقیرافعانستان .نیجر مالاوی.متوسط.امریکاسنگاپورامریکا4 اتمام مواد اولیه و نفت خام کاهش درامد .وابستگی اقتصادی .یدخالت بیگانگان .باید سعی شود تا از اقتصاد متکی به تک محصولی بودن خارج شده و تولیدات عیر نفتی را جایگزین و مبنای اقتصاد و درآمد قرار دادف5ص55مشکلات اقتصادی. .یفرهنگینداشتن نیروی جوانومتخصص فعال و کارامد .عدم پیشرفت کشورنا آگاهی از اوصاع کشور و جهان. .دخالت بیگانگان استثمار
ف1ص53ثروتمند :لوکزامبورگ نروژقطرفقیرافعانستان .نیجر مالاوی.متوسط.امریکاسنگاپورامریکا4 اتمام مواد اولیه و نفت خام کاهش درامد .وابستگی اقتصادی .یدخالت بیگانگان .باید سعی شود تا از اقتصاد متکی به تک محصولی بودن خارج شده و تولیدات عیر نفتی را جایگزین و مبنای اقتصاد و درآمد قرار دادف5ص55مشکلات اقتصادی. .یفرهنگینداشتن نیروی جوانومتخصص فعال و کارامد .عدم پیشرفت کشورنا آگاهی از اوصاع کشور و جهان. .دخالت بیگانگان استثمار
نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی
موضوع: ساز
پشت ویترین فروشگاه منتظر بودم . منتظرِ کسی که بیاید و روح مرا از خستگی رها کند تا اینکه روزی پسرک خوش قد و بالایی وارد فروشگاه شد و با وسواس خاصی به ساز ها می نگریست نگاهش روی من ثابت ماند به سمتم آمد ،مرا در دستانش گرفت و انگشتاتش را نوازش گونه روی تارهایم کشید لبخندی از سر رضایت زد ، من انتخاب شده بودم. روزی را که مرا به اتاقش برد فراموش نمی کنم . آنقدر ذوق زده بود که حتی فراموش کرده بود کاپشن خیسش ر
یعنی میشه بدون اینکه کسی بهم غر بزنه یه روز بشینم و کلی گریه کنم.بی دلیل همینطور گریه کنم و گریه کنم تا آخرش آروم بشم و حالم خوب بشه واسه گریه کردن هیچکسو پیدا نکردم.فکر نميکنم کسی پیدا بشه.چون تنها کسی که دلم میخواست باهاش حرف بزنم و از گریه هام براش بگم منو پس زد.همون شد دلیل ادامه ی گریه هام.حالا هم دیگه چیزی نشده .انقدر خودمو درگیر نميکنم.حداقل به این دلخوشم که خدایی وجود داشته باشهتا یه روز بهش بفهمونه گریه هم جزء احساسات آدم هاست
دختری به نام ویکتوریا یکی از کتابفروشی های مورد علاقه خود را در توئیتر دنبال می کرد که متوجه شد کسی که حساب توئیتر این کتابفروشی را آپدیت می کند بسیار باهوش و بامزه است. او در توئیتی نوشت که عاشق او شده است. درواقع این حساب توسط پسری هم سن و سال او با نام جاناتان اداره می شد. او به صورت پاره وقت در کتابفروشی کار می کرد. بعد از توئیت ویکتوریا آن ها با هم درباره نوشته های جاناتان صحبت کردند، اما هرگز مکالمه فراتر نرفت. یک روز جاناتان توئیت کرد ک
شاید هم تاوان گناه آدم و حوا این بود که از نسلشان انسان های دیگری به وجود آیند.انسانهایی که به درد و رنج و نادانی زنجیر شده اند.موجوداتی که شاید بخاطر گناه ناکرده و به جرم غفلت پدر ،هر روز  به دست خودشان سلاخی میشوند.تاوان گناه کبیره ی آدم و حوا هم شاید این بود که به عذاب وجدانی بی پایان دچار شوند ، پوست و خونشان را در عذابی متناوب ببینند و هر لحظه زمزمه ی نفرت آنها را بشنود که پدرشان را برای آن هوس شوم ، آن لکه ی ننگ سرزنش میکنند.زیرا اگر من جای
داستان کوتاه فراموش نکنیم از کجا آمده ایم»

 
منشی رئیس با خود فکر کرد شاید برای گرفتن
تخفیف شهریه آمده اند یا شایدهم پسرشان مشروط شده است و می خواهند به رئیس
دانشگاه التماس کنند.پیرمرد مؤدبانه گفت: ببخشید آقای رییس هست؟ » منشی
با بی حوصلگیپایگاه سلامت دانش آموزی لارستان
درخت - . !

درخت - اگر باد نبود چه میکردم ، احساس میکنم دیگر نمیتوانم ادامه دهم . - نگران نباش ، چند بار است باد میتواند زوزه بکشد یادت هست ؟- شاید ، . ! یادم نیست ، فراموش کرده ام ، نمیتوانم بیاد آورم . شاید ، بگذار فکر کنم ، اولین بار که باد را دیدم و خواست زوزه بکشد و خود را محکم گرفتم ، ۱ ، بعد ۲ ، بعد ۳ ، بعد ۴ ،          . بعد ۲۱ ، بعد ۲۲ ، بعد ۳۰ ، بعد ۱۰۵ ، بعد ۲۰۶ ، بعد ؛ - چطور شد یادت مانده و اینقدر سریع بخاطر میآوری ؟ - یادم نیس

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

وینامریت فیلم و انیمیشن زیر سایه‌ی خدیجه پروژه های دانشجویی به زبان ساده فلزیاب افشار Oxynet | اکسينت ؟مجهول فروشگاه فایل کاندوم باور کن عاشقم!