نتایج جستجو برای عبارت :

صدای پردنگا در یک صبح بهاری

پاورپوینت کتاب مشاوره و درمان پیش از ازدواج و ازدواج دوباره نوشته فرشاد بهاري
پاورپوینت کتاب مشاوره و درمان پیش از ازدواج و ازدواج دوبارهنوشته فرشاد بهاري - مریم محمودی مهر در قالب pptx و در حجم 200 اسلاید، شامل؛فصل اول:ماهیت و علل ازدواجفصل دوم:عشق و ازدواجفصل سوم: حریم در ازدواج.
قیمت:40,000 تومان
كنار پنجره نشسته ام و گرمای مطبوع بخاری سرمستم كرده است. باران نم نم بر شیشه های پنجره می نشیند و با صداي چك چكش توجهم را به خودش جلب می كند. لطافت باران ، سرخی برگ های درختان جنگلی را چشم نوازتر كرده است. لحظه ای پنجره را همچون قاب عكسی می بینم كه آسمان، جنگل و تپه های سبز تیره را در خود جای داده است. در گوشة پایین سمت راست این تابلوی زیبا، رودخانه ای با صداي خروشانش جلوه گری می كند. به یاد امواج خروشان نگاهش می افتم كه در پیچ و تاب زندگی كاشانة د
در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد باغ،
تشنه ای دردمندی بالای دیوار با حسرت به آب نگاه ميکرد.
ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند،صداي آب مثل
صداي یار شیرین و زیبا به گوشش آمد.مرد آنقدر از صداي آب
لذت می برد که تند تند خشت هارو می کند و در آب می افکند.
آب فریاد زد:های،چرا خشت می زنی؟!از این خشت زدن بر من
چه فایده ای می بری؟؟
تشنه گفت:ای آب شیرین !در این کار من دو فایده است.
اول اینکه شنیدن صداي آب برای تشنه مثل شنیدن صداي
موسیقی است.نو
دريکی از روزهای خوب بهاري درصبح زود در يکی از روستاهای خوب شمال درحالی که زیر لحاف گرم و نرمی که مادربزرگ با دستان پرمهرش دوخته بود با صداي آواز پرندگان و نسیم بهاري که از لا به لایه درختان به شیشه ی پنجره ی اتاقم برخورد می کرد،از خواب بیدار شدم و شتابان با شادی به سمت پنجره ی اتاق رفتم و پنجره را گشودم و با دمی محکم بوی جنگل و گل های روستا و هوای تازه را وارد ریه هایم کردم و بالبخند به خورشیدتابان بالای سرم سلام گفتم و با شورو شوق جوانی به سمت
باران بهاري
جورج فیشر هنوز بیدار بود. درازکش، به تصادفی فکر می کرد که در خیابان 121 دیده بود. ماشین به مرد جوانی زده بود. او را به داروخانه ای در برادوی برده بودند، صاحب داروخانه کاری از دستش برنیامده بود. منتظر آمبولانس شده بودند، مرد روی پیشخوان، در انتهای داروخانه افتاده بود، نگاهش به سقف بود، می دانست دارد می میرد. .
باران بهاري / کفش های خدمتکار و داستان های دیگر / برنارد مالامود / امیر مهدی حقیقت / نشر افق
متن درس:این همه خَلق را که شما بینید بدین چندین بسیاری،این همه را خالقی است که آفریدگار ایشان است و نعمت بر ایشان از وی است،آفریدگار را بباید پرستیدن و بر نعمت او سپاس داری باید کردن.اندیشه کردن اندر کار خالق و مخلوق،روشنایی افزاید اندر دل و غفلت از این و نا اندیشیدن،تاريکی افزاید اندر دل،ونادانی،گمراهی است.معنی :این همه آفریده که می بینید که این قدر زیاد است،این همه را آفریننده ای آفریدکه خداوند گار است و نعمت های ما از ایشان است.آفریدگ
معنی روان متنمعرفت آفریدگار»:
این همه انسان را که مشاهده می کنید؛ همگی دارای خالقی هستند که آنها را آفریده است و به آنها نعمت داده است. انسان باید آفریننده خود را بپرستد و به خاطر نعمت هایی که به او داده است شکر کند.
تفکر درباره ی کار آفریننده و مخلوقات او باعث روشنایی دل می شود و تفکر نکردن در اینباره دل را تاريک می گرداند و نادانی باعث گمراهی می شود.
معنی روان شعر:
۱.باد بهاري از طرف چمنزار شروع به وزیدن کرد***و دوباره صداي آواز پرندگان آوازخ
صحنه:
چند نفر آدم آنطرف در ایستاده اند و باهم بلند بلند حرف میزنند. صداي باز و بسته شدن در هال گوشها را میخراشد. کسی که زیر های در به دیوار تکیه زده بر میخیزد و به سمت در خروجی حرکت ميکند. صداي باز شدن در هال می آید. صداي بسته شدن در هال می آید. صداي مالیده شدن دمپایی روی زمین می آید. صداي باز شدن در حیاط می آید. و در نهایت صداي بسته شدن در حیاط می آید.


اعصاب گه‌مالیده: دلم میسوزد. روی معده‌ام هی سوز میزند. به ذهنم رسید نفس عمیق بکشم اما سوزش ر
  بهار کم کم با صداي پای خود و قدوم سبزش مهمان ما خواهد شد. سفره ای که با خودش آورده کوله باری از نقل های مهربانی و صفا     عطر گل یاسمن و سنبل و صداي مرغکان دریایی و قناری های جنگل های                                                                                 سبزو  دشت های صاف وبدون بغض وکینه است که همه را به هدیه                   &
 

در این داستان :پیر مردی بود که از صداي خر و پف های زنش خسته و به سخن امده بود و به زنش گفت:ای زن کم شب سروصدا کن ، نمیزاری بخوابیم ».
زن به او گفت:کم هزیان بگو من کی سرو صدا کردم».
و چنین شد که زنش حرف او را باور نکرد و مرد پیر تصمیم گرفت تا صداي او را ضبط و صبح به او نشان دهد.
آن مرد صداي او را ضبط کرد و منتظر شد تا صبح شود ، خلاصه صبح شد و زن از خواب پانشد و به خواب ابدی رفت و پیر مرد از آن به بعد صداي ضبط شده را لالایی شبانه خود می کند و می خوابد
صداي شنیدن آب لذت بخش است اما این که می شود این لذت را تعریف کرد، خیلی هم آسان نیست. حداقل من نمی توانم اما این را می دانم که شنیدن آهنگ و موسیقی، بر روان انسان اثر دارد. میزان لذت را هم می شود از رفتار آدم ها تشخیص داد. آرامشی که صداي آبشار و موسیقی اش به انسان منتقل می کند قابل مقایسه با هیچ نوع موسیقی دیگری نیست. آن هایی که با علم طبیعت آشنا هستند می گویند موسیقی طبیعت آهنگ خودش را دارد و تاثیر آن را فقط می توان از محیط طبیعی به دست آورد. ب
انشا صفحه ۱۱ کتاب نگارش پنجم دبستان ابتدایی درباره درمورد با موضوع صداي به هم خوردن برگ ه
صداي به هم خوردن برگ ها نگارش پنجم
انشا درباره صداي به هم خوردن برگ ها کلاس پنجم
فصل پاییز بود داشتم از مدرسه به خانه برمی گشتم از زیر درختان بزرگ سرو می گذشتم صداي خش خش برگ ها زیر پایم احساس خوبی میداد لحظه ایستادم باد پاییزی برگ های زرد و نارنجی درختان را به هم می‌ زد و صداي غریبی ایجاد می‌کرد هر بار با وزش باد تعدادی از آن برگها رقص کنان بر زمین می ری
معنی درس اول فارسی کلاس ششم (معرفت آفریدگار )

معنی شعر درس اول
 1 ـ باد بهاري وزید از طرف مرغزار               باز به گردون رسید،ناله ی هر مرغ زار
باد بهاري از سمت سبزه زار شروع به وزیدن کرد تا جایی که آواز هر پرنده ی کوچک و ناتوان هم از شوق به آسمان رسید.
 
2 ـ خیزوغنیمت شمار،جنبش بادربیع           ناله ی موزون مرغ،بوی خوش لاله زار
برخیز و از وزش باد بهاري و آواز آهنگین و زیبای پرندگان و بوی خوش لاله زار بهترین استفاد
موضوع انشا: در تنهایی خود به چه چیز هایی می اندیشید؟
من در تنهاییم به درخشندگی زیبایی های زندگیم می اندیشم.به زیبایی هایی و نعمت هایی که شاید گاهی به سادگی از کنارشان عبور می کنیم.
به دو فرشته بی بالی که از زمانی که چشم گشودم بالی شدند به سوی پرواز به چیزهایی که دوست دارم.
به بهاري که عطر شکوفه هایش و صداي گنجشک هایش به من می فهماند که درختان و طبیعت بیدار شدند و زندگی در جریان است.
به تابستانی که گرمی هوایش مرا به یاد شیرمردانی می اندازد که مرد
به نام خداسلام؛خاصیت کوه اینه انگار که هرچی بالاتر میری ساکت‌تر میشی. بیشتر میشنوی و می‌بینی. شاید خاصیت کار سخت و طاقت‌فرسا اینه. شاید خاصیت برخورد با عظمت و قدرت بی‌نهایت اینه. نمی‌دونم. هرچه هست اینقدر زبانم را بسته که صداي خزیدن باد لابلای گیاهان کوتاه و مخملی رو میشنوم. هرچند الان دقایقی هست که صداي همراهان رو که یه بند حرف میزنن دیگه نمیشنوم! صداي حرکت برگ‌ها و پر زدن زنبورها رو میشنوم. صداي نفس‌های سگی که لابد همین نزد
 این ضرب المثل در مواردی بکار می‌رود که شخص فکر می‌کند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل: در زمان های قدیم که خانه‌ها حمام نداشتند، هر محله يک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده می‌کردند. این حمام‌ها سقف‌های بلند و گنبدی داشتند و حوضچه‌ای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن می‌ریختند، حمام بخار می‌کرد و صدا خیلی خوب در حمام می‌پیچید. يک روز صبح زود يک مرد به حمام عمومی رفت و دید کسی در
به مناسبت دهه فجر و به همت کتابخانه عمومی حضرت سیدالشهدا(ع)، نشست کتاب‌خوان  در مدرسه بنت الهدی روستای کردیجان شهرستان آشتیان برگزار شد.در این نشست شکوفه‌های لبخند» نوشته مرضیه غفار، توسط مهسا نجاری؛ رازهای روزهای بهاري جلد1» نوشته امیرحسین زمانپور، توسط مهشید محمدگل؛ رازهای روزهای بهاري جلد 2» نوشته امیرحسین زمانپور، توسط فاطمه سبا قنبری؛ رازهای روزهای بهاري جلد 3» نوشته امیرحسین زمانپور، توسط ميکائیل عبدالحسینی؛ عطر گل‌های
دور خودت یه خط بکش .
وقتی .
به قول شاعر یه حالتیه که :
از این همه صداي بد،اخبار بد انگارهر گوشه بگریزیم همسرسام می‌گیریم!
مونا برزویی
مثلا وقتی نمیتونی زیر بارون قدم بزنی .
لااقل به صداي رعد و برقش گوش کن.به صداي خوردنش به شیشه .

و دنیایی که دنیای من نیس.
دنیای من اتنخاب های من از دنیای بیرونه.
چطور بگم.
بیخیال.
پر حرفی نميکنم.
به خودتون برسید .بیشتر از روزای دیگه!
 
عشق را درسینه پنهان.کرده بودی ، دیدم .درقل بند وزندانش.کردی ، دیدم .عصرآدمهای کوکی هست و ، رباط .توهوایی شهر کشته بودی ، دیدم .اهل روستای جهانی هستم ، روبری پنجره .آه گلستان کرد بودی ، راهش را دیدم .بی قرارم مثل ابرهای بهاري ، در هوایت .تونوازشگر باران بودی ، جمالت دیدم .وقف دیدارجمالت کردم ، آئینه را .تومرا می دیدی و ، منهم ترا دیدم .کاش میشد مهمانم شوی ، برسفرام امشب .لعن شیطان و.خدارا شکرکنم ، تا ترا بینم .غرآ
يک صداهایی هستند که هم اصالت دارند و هم هویت.
می تونندشبیه صداي يک سه تار باشن یا ضرب های يک دف در موسیقی اصیل سنتی .
شایدهم صداي ناله ی ساز يک ویالونیست ماهر توی يک نیمه شب باشند.
میتونند گل مریم بخونند ومریم هارو عاشق کنند .
حالشون کوک باشه و حال بقیه هم کوک کنند.

ادامه مطلب
 
محمد هادی چرخکان(میم-فانی)
كنج مسجد نشسته بودم همه منتظر آمدن امام جماعت بودند. چند دقیقه ای از اذان گذشته بود كه امام جماعت تنومند مسجد، وارد شد. من كه در حال خودم بودم با صداي صلوات جماعت به خودم آمدم. نماز شروع شد. در مسجد ما، خود امام جماعت میكروفن دارد و به همین خاطر موذنی نیست. سجده ركعت دوم كه رفتیم در سجده، صداي ذكر امام نیامد. تا اینكه بلند شد و كم كم همه متوجه شدند و سر از مهر بلند كردند. در ركعت سوم هم به همان شكل، ذكر سجده امام جماعت ب
چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو .صداي موسیقی فضای کوچيک کافی شاپ رو پر کرد .روحش با صداي آروم و دلنواز موسیقی , موسیقی که خودش خلق می کرد اوج می گرفت .مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه می شد .هیچ کس اونو نمی دید .همه , همه آدمایی که می اومدن و می رفتن همه آدمایی که جفت جفت دور میز میشستن و با هم راز و نیاز می کردن فقط براشون شنیدن یه موسیقی مهم بود .از سکوت خوششون نمیومد .اونم می زد .غمناک می زد , شاد
موضوع انشا: صداي زنگ آخر
واقعا سخت است بدانی می توانی خیلی بهتر از این باشی ولی نیستی ، يکهو صدايی وسط حرف هایمان افتاد ، این صدا از کجا می آمد ؟ !¡!
آنقدر گرم گفت و گو با معلم فلسفه بودم که متوجه ی گذر زمان نشده بودم . انگار خشکم زده بود ، همه از کلاس بیرون رفتند ، معلم هم با خداحافظی کوتاهی از من جداشد.
خیلی سخت است بدانی ، صداي آخرین زنگ مدرسه ات راشنیده ای و نتوانی جبران کارهای نکرده ات را انجام دهی .
اتمام سال تحصیلی .
نظر شما در مورد این انشا چ
از آن زمان چیز زیادی به خاطر ندارم. یعنی تا چند سال قبلش را چرا اما بعد تر ها، 5 سال انورترش را نمیتوانم به خاطر بیاورم.
7 ساله بودم، جوراب شلواری نویی که به تازگی خریده بودم به پا داشتم و از صداي تق تق کفش هایم لذت میبردم.
بوی شیرینی، شیرینی تازه همراه با شکلات که گاهی زیر چشمی به چگونگی پختش نگاه ميکردم و مزه اش را زیر زبانم تصور ميکردم. صداي زنگوله هایی که به کلاه وصل میشد و هر روز در ارزوی این که بالاخره مادر برایم يکی بخرد با او به آن قسمت باز
انشا صفحه ۳۷ کتاب نگارش پایه کلاس پنجم دبستان صداي مادربزرگ تجربه شنیدن کدام يک از صدا های زیر را دارید احساس خود را از شنیدن آن بنویسید
انشا صداي مادربزرگ نگارش پنجم
انشا صداي مادربزرگ نگارش پنجم دبستان
مادربزرگ، کسی که پدر یا مادرت را بزرگ کرده، و اورا به جایی رسانده ، که حال پدر یا مادر خوبی برای توست. مادربزرگ ها همیشه مهربانند همیشه مهربانی ميکنند و با محبت دست بر سرت ميکشند و از خاطراتشان برایت میگویند که تو ان را قصه می نامی. همیشه وق
مجموعه: دنیای ضرب المثل داستان ضرب المثل آواز خر در چمن  کاربرد ضرب المثل:ضرب المثل آواز خر در چمن این ضرب المثل در مواردی بکار می‌رود که شخص فکر می‌کند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل:در زمان های قدیم که خانه‌ها حمام نداشتند، هر محله يک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده می‌کردند. این حمام‌ها سقف‌های بلند و گنبدی داشتند و حوضچه‌ای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن می‌ریختند، حم
این همه خلق را که شما بینید بدین چندین بسیاری، این همه را خالقی است که آفریدگار ایشان است و نعمت بر ایشان از وی است.خلق: آفریده شده، مردم                   خالق: آفریننده                    نعمت:عطا، بخشش، احسان                  این همه را خالقی است: خالقی برای آنها وجود دارد.نهاد: شما          &nb
قطره آبی بودم در دریاچه ای آرام که با وزش باد از سویی به سوی دیگر می رفتیم مانند گهواره ایی بود و در کنار دوستانم شاد و خوشحال بودم. برای خودمان بازی می کردیم و از غم دنیا به دور بودیم. در يکی از روزهای گرم بهاري، زمانی که آفتاب سوزان، مستقیم می تابید و سطح دریاچه را گرم کرده بود، احساس گرما کردم، حس کردم که در حال متلاشی شدنم، هر چقدرکه دست دوستانم را محکم تر می گرفتم، فایده ایی نداشت. آفتاب بی رحمانه می تابید و مرا از خانه ام جدا کرد. از آن گهوا
امروز درس خوندنم خیلی بهم چسبید و خیلی حال داد تو يکی از کلاس های دانشگاه چون بچه ها برا فرجه ها رفتن شهرشون دیگه کلاس ها تعطیل هست و الان که بعد از ظهر و نزديک های غروب هست خیلی حال و هوای قشنگی داره 
رو صندلی استاد با پنجره باز کلاس که صداي ماشین ها یا صداي شهر میاد و نسیم دل انگیزی که که میاد خیلی با حاله
خدایا شکرت
انشا صفحه ۳۷ کتاب نگارش پایه کلاس پنجم دبستان صداي وزش باد پاییزی تجربه شنیدن کدام يک از صدا های زیر را دارید احساس خود را از شنیدن آن بنویسید
انشا صداي وزش باد پاییزی
انشا صداي وزش باد پاییزی نگارش پنجم دبستان
صداي باد پاییزی، همان هوهویی که همیشه با خش خش برگ ها شنیده ایم، همان صدايی که نشان میدهد پاییز از راه رسیده است و فصل ریختن برگهاست فصلی که شاید رنگش را نارنجی بدانند. وقتی صداي وزش باد پاییزی را می شنویم حس خوبی داریم ؛نسبت به صدايش

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

دومن درمن اطلاعات جامع و تخصصی در حوزه طراحی سایت و سئو فقط براخودم مینویسم چرت وپرته نخون ... مشاوره آموزشی Franceparisgallery baby-mom دانلود فایل های کمیاب خلاصه کتاب تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی فاطمه جان احمدی باغ سپیدار