در سوگ تو ای مادر آواز دلم از ساز گرفتهدر حنجره ی ساز بسی ناله ی غماز گرفته
ای بلبل خنیاگر این مرز کهن بوم فراقتبگشا نگهی بین که چه سان نغمه آواز گرفته
مطرب نه طرب میزند اینجا ونه بلبل بنوائیستهرجانگری ناله وغم جای تو دمساز گرفته
سوزد نی وسازد به نیستان بفراقت چه شراریگوئی لب نی سوگ تو صدشعله بخود باز گرفته
گردیده وطن بی تودگر خفته و خاموش دریغانفرین بفلک باد که مرا خسرو آواز گرفته
خون میرود از دیده ودل سوگ توچون آب بهرجوچون کودک نالان دل من
آغاز داستان
رفتن خسرو به شکار و دیدن شیرین و فرستادنش به مشکوی خویش
پند دادن بزرگان خسرو را
کشتن شیرین مریم را و بند کردن خسرو شیروی را
داستان ساختن خسرو طاق دیس را
داستان باربد رامشگر
ساختن خسرو ایوان مداین را
گفتار اندر بزرگی خسرو پرویز
در بیدادی کردن خسرو و ناسپاسی سپاه او
برگشتن سپاه ایران از خسرو
رها کردن سران شیرویه را ز بند
آگه شدن خسرو از کار سپاه
گرفتار شدن خسروپرویز به دست پسرش شیرویه
برای دانلود یکجای خسرو و شیرین به اینجا مراج
بهترین مدرس آواز در اصفهانامروز تصمیم دارم یکی از بهترین مدرس های آواز سنتی در شهر اصفهان را به شما معرفی کنم.آقای حمیدرضا فرهنگ از خوانندگان توانا و مدرسین خوب آواز ، سه تار و نی در شهر اصفهان بوده و مديریت موسسه فرهنگی هنری آوای جاوید را بر عهده دارند.برگزاری کنسرت های متعدد و تربیت هنرجویان آواز و سه تار و ضبط و نشر برنامه های متعدد آموزش موسیقی در سایت آپارات و سایت آوای جاوید از فعالیت های ایشان است.اساتید ایشاندر رشته ی آواز :استاد&n
آواز کلاغ , خدا گفت : بخوان! برای من بخوان. این منم که دوستت دارم سیاهی ات را و خواندنت را.
داستان آواز کلاغ
داستان آواز کلاغ , کلاغ لکه ننگی بود بر دامن آسمان و وصله ناجور بر لباس هستی و صدای ناهموار و ناموزونش خراشی بود بر صورت احساس . با صدایش نه گلی می شکفت و نه لبخندی بر لبی می نشست صدایش اعتراضی بود که در گوش زمین می پیچید.
کلاغ خودش را دوست نداشت و بودنش را . کلاغ از کائنات گله داشت.کلاغ فکر می کرد در دایره قسمت نازیبایی ها تنها سهم اوست و نظام
در این ویدئو قسمتی از درس دهم از بخش آواز ابوعطا از کتاب استاد جلال ذوالفنون را مشاهده میکنید این درس « آهنگ محلی مازندران » نام دارد . این درس م.یارا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
ضرب المثل باد آورده را باد میبره. در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ شد و در این جنگ ایرانیها پیروز شدند و قسطنطنیه كه پایتخت روم بود بمحاصره ی ارتش ایران در آمد و سقوط آن نزدیك شد .مردم رم فردی را به نام هرقل به پادشاهی برگزیدند . هرقل چون پایتخت را در خطر می دید ، دستور داد كه خزائن جواهرت روم را در چهار كشتی بزرگ نهادند تا از راه دریا به اسكندیه منتقل سازند تا چنانچه پایتخت سقوط كند ،گنجینه ی روم بدست ایرانیان نیافتد .اینك
فاخته پرنده یا کوکو
صدای فاخته mp3
دو داستان و افسانه از پرنده فاخته
تخم گذاری فاخته
فاخته (نام علمی: Cuculus canorus)؛ که کوکوی معمولی یا کوکوی اروپایی نیز نامیده میشود
پرندهای از خانواده کوکو راسته کوانان است که در اروپا، آسیا، و آفریقا زندگی و مهاجرت میکند.فاخته رنگ شبیه کبوتر و کمی کوچکتر از آن که دور گردنش طوقی سیاه دارد
آواز فاخته نرم و حزنانگیز و شبیه کلمه «کو کو»
فارسی (خوانداری) : درس ۷ دوستی و مشاورت
درس ۷ دوستی و مشاورت
۱. منظور از مرد اگر بی برادر باشد به که بی دوست » چیست ؟
در این جمله و جملات مشابه ، منظور از مرد » ، انسان است . یعنی اگر انسان برادر و خویشاوندی نداشته باشد بهتر است از این که بی دوست و یار باشد. زیرا گاهی ارزش دوست هم دل برای انسان بیش تر از هر خویشاوندی است.
۳. پیام کلّی درس مشاورت » چیست ؟
م در همه ی کارها برای انسان ضروری است ، زیرا هر انسانی در زندگی اش تجربیاتی متفاوت و دانش
معنی روان متنمعرفت آفریدگار»:
این همه انسان را که مشاهده می کنید؛ همگی دارای خالقی هستند که آنها را آفریده است و به آنها نعمت داده است. انسان باید آفریننده خود را بپرستد و به خاطر نعمت هایی که به او داده است شکر کند.
تفکر درباره ی کار آفریننده و مخلوقات او باعث روشنایی دل می شود و تفکر نکردن در اینباره دل را تاریک می گرداند و نادانی باعث گمراهی می شود.
معنی روان شعر:
۱.باد بهاری از طرف چمنزار شروع به وزیدن کرد***و دوباره صدای آواز پرندگان آوازخ
معنی شعر روباه و زاغ:
بچه زاغی یک تکه پنیر دیدآن را با دهانش برداشت و پرواز کرد
روی یک درخت در یک مسیری نشستکه از آن مسیر روباهی در حال عبور بود
روباه حیله گر و مکارپایین درخت ایستاد و شروع به آواز خواندن کرد
گفت: به به تو خیلی زیبا هستیسر و دم زیبایی داری،چه پای قشنگی داری
پرها و بالت رنگ سیاه و قشنگی داردزیباتر از سیاه رنگی وجود ندارد
اگر خوب می خواندی و صدای خوبی داشتیبهتر از تو در بین پرندگان وجود نداشت
بچه زاغ می خواست قارقار کندتا آواز و ص
کاربرد ضرب المثل:ضرب المثل آواز خر در چمن این ضرب المثل در مواردی بکار میرود که شخص فکر میکند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل:در زمان های قدیم که خانهها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده میکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند و حوضچهای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن میریختند، حمام بخار میکرد و صدا خیلی خوب در حمام میپیچید. یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمو
روزی ملا نصرالدین در خزینه حمام به خواندن پرداخت. آواز خود را بسیار نیکو و شیرین یافت. پس به نزد حاکم رفت و به او گفت هر آینه مهمان گرانقدری داشتی مرا خبر کن تا از آواز ملکوتی خود وی را مستفیض گردانم.
بعد از مدتی چند نفر مهمان حاکم شدند و حاکم خواست تا بساط سرور آنان را مهیا کند پس یاد ملا افتاد و به نوکرانش دستور داد تا وی را حاضر کنند.
ملا که آمد به وی گفت: بخوان.
ملا گفت: فرمان بده تا خزینه ای بیاورند.
حاکم گفت مردک چطور اینجا خزینه مهیا کنم؟ پس
داستان بهرام چوبینه با خاقان چین
کشته شدن مقاتوره به دست بهرام چوبینه
کشتن دد دختر خاقان را
کشته شدن شیر کپی بر دست بهرام چوبینه
آگاهی یافتن خسروپرویز از کار بهرام و نامه نوشتن به خاقان
سپاه آراستن خاقان چین
فرستادن خسرو خراد برزین را به نز خاقان و چاره کردن او از کشتن بهرام چوبینه را
فرستادن خراد برزین قلون را به نزد بهرام چوبینه
کشته شدن بهرام چوبینه به دست قلون
آگاه یافتن خاقان از مرگ بهرام و تباه کردن خان و مان قلون و نواختن خسروپرویز خر
مجموعه: دنیای ضرب المثل داستان ضرب المثل آواز خر در چمن کاربرد ضرب المثل:ضرب المثل آواز خر در چمن این ضرب المثل در مواردی بکار میرود که شخص فکر میکند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل:در زمان های قدیم که خانهها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده میکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند و حوضچهای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن میریختند، حم
معنی درس اول فارسی کلاس ششم (معرفت آفریدگار )
معنی شعر درس اول
1 ـ باد بهاری وزید از طرف مرغزار باز به گردون رسید،ناله ی هر مرغ زار
باد بهاری از سمت سبزه زار شروع به وزیدن کرد تا جایی که آواز هر پرنده ی کوچک و ناتوان هم از شوق به آسمان رسید.
2 ـ خیزوغنیمت شمار،جنبش بادربیع ناله ی موزون مرغ،بوی خوش لاله زار
برخیز و از وزش باد بهاری و آواز آهنگین و زیبای پرندگان و بوی خوش لاله زار بهترین استفاد
این ضرب المثل در مواردی بکار میرود که شخص فکر میکند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل: در زمان های قدیم که خانهها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده میکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند و حوضچهای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن میریختند، حمام بخار میکرد و صدا خیلی خوب در حمام میپیچید. یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمومی رفت و دید کسی در
داستان بیژن و منیژه
دادخواهی ارمانیان از خسرو
رفتن بیژن به جنگ گرازان
فریب دادن گرگین بیژن را
رفتن بیژن به دیدن منیژه دخت افراسیاب
بردن منیژه بیژن را به کاخ خود
بردن گرسیوز بیژن را پیش افراسیاب
جان بیژن خواستن پیران از افراسیاب
به زندان افگندن افراسیاب بیژن را
باز رفتن گرگین به ایران و دروغ گفتن در کار بیژن
آوردن گیو گرگین را به نزد خسرو
دیدن کیخسرو بیژن را در جام گیتی نمای
نامه نوشتن خسرو به رستم
بردن گیو نامه کیخسرو به نزد رستم
بزم ساختن ر
بهترین مدرس سه تار در اصفهانپیشتر درباره ی آقای حمیدرضا فرهنگ و توانایی های ایشان صحبت کردم. آقای حمیدرضا فرهنگ علاوه بر توانمندی در تدریس آوازاز مدرسین خوب سه تار و نی در شهر اصفهان نیز میباشند. و همینطور که میدانید مديریت موسسه فرهنگی هنری آوای جاوید را نیز بر عهده دارند.برگزاری کنسرت های متعدد و تربیت هنرجویان آواز و سه تار و ضبط و نشر برنامه های متعدد آموزش موسیقی در سایت آپارات و سایت آوای جاوید از فعالیت ه
بهترین مدرس سه تار در اصفهانپیشتر درباره ی آقای حمیدرضا فرهنگ و توانایی های ایشان صحبت کردم. آقای حمیدرضا فرهنگ علاوه بر توانمندی در تدریس آوازاز مدرسین خوب سه تار و نی در شهر اصفهان نیز میباشند. و همینطور که میدانید مديریت موسسه فرهنگی هنری آوای جاوید را نیز بر عهده دارند.برگزاری کنسرت های متعدد و تربیت هنرجویان آواز و سه تار و ضبط و نشر برنامه های متعدد آموزش موسیقی در سایت آپارات و سایت آوای جاوید از فعالیت ه
ریشه ضرب المثل/ قوز بالا قوز اخبار مشهد/ فردی به خاطر قوزی که بر پشتش بود خیلی غصه می خورد.یک شب مهتابی بیدار شد خیال کرد سحر شده،بلند شد رفت حمام. از سر آتشدان حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد،اعتنا نکرد و رفت تو.وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می زنند و می رقصند. او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن. در ضمن اینکه می رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت فه
باز هم در آسمانابرهایی دیده شدخوشه های گندم ازکشتزاران چیده شدباز هم پاییز سردآمده با قال و قیلباز وقت رفتن استشادمان با کوچ ایلروی سیم برق هابا پرستو می پریباز با خود فصل گرمخنده ها را می بریباز هم پایان فصلمی شود آغاز درسمی رسد از مدرسهباز هم آواز درسفصل تابستان گرمسال دیگر باز همقصه هایت را بگوبا کبوتر باز هم۱۷/۷/۷۸
ساعت ۱۰شب بود و بچه ها باید می خوابیدن
آن ها شب بخیر گفتن و هر یک به اتاق خواب خود رفتند
اما انگار اتفاقی افتاده بود و هر یک از آن ها در اتاق خوابشان ترسیده بودند
یعنی چه شده بود؟
تام که از شنيدن صدا خیلی وحشت زده شده بود، صدا را دنبال کرد تا ببیند که علت این صدا را پیدا کند
او بیرون پنجره را نگاه کرد و با دستانش شاخه درخت را کنار زد و به یک جغد برخورد کرد که در کوشه ای از درخت نشسته بود و داشت آواز می خواند
سوفی هم در اتاق خودش همین صدا را می شنيد
داستان های کوتاه خنده دار
?ه روز خانوم? قبل از برگشتن همسرش از سرکاردر نامه ا? نوشت : من خونه رو تا ابد ترک کردم و د?گه حاضر ن?ستم با تو زندگ? کنم ونامه رو گذاشت رو? م?ز و خودش رفت ز?ر تختخواب قا?م شد که عکس العمل شوهرش رو بعد ازخوندننامه بب?نه !!!
شوهر خسته از سرکار اومد و وارد اتاق خوابشد و چشمش به کاغذ رو? م?ز افتاد و نامه همسرش رو خوند ، بعد از خوندن نامه با تمامخونسرد? رو? کاغذ چ?ز? نوشت ، در هم?ن هنگام زنگ موبا?ل شوهر بصدا درم?اد و شوهر جوابم?ده : س
داستان های کوتاه خنده دار
?ه روز خانوم? قبل از برگشتن همسرش از سرکاردر نامه ا? نوشت : من خونه رو تا ابد ترک کردم و د?گه حاضر ن?ستم با تو زندگ? کنم ونامه رو گذاشت رو? م?ز و خودش رفت ز?ر تختخواب قا?م شد که عکس العمل شوهرش رو بعد ازخوندننامه بب?نه !!!
شوهر خسته از سرکار اومد و وارد اتاق خوابشد و چشمش به کاغذ رو? م?ز افتاد و نامه همسرش رو خوند ، بعد از خوندن نامه با تمامخونسرد? رو? کاغذ چ?ز? نوشت ، در هم?ن هنگام زنگ موبا?ل شوهر بصدا درم?اد و شوهر جوابم?ده : س
داستان های کوتاه خنده دار
?ه روز خانوم? قبل از برگشتن همسرش از سرکاردر نامه ا? نوشت : من خونه رو تا ابد ترک کردم و د?گه حاضر ن?ستم با تو زندگ? کنم ونامه رو گذاشت رو? م?ز و خودش رفت ز?ر تختخواب قا?م شد که عکس العمل شوهرش رو بعد ازخوندننامه بب?نه !!!
شوهر خسته از سرکار اومد و وارد اتاق خوابشد و چشمش به کاغذ رو? م?ز افتاد و نامه همسرش رو خوند ، بعد از خوندن نامه با تمامخونسرد? رو? کاغذ چ?ز? نوشت ، در هم?ن هنگام زنگ موبا?ل شوهر بصدا درم?اد و شوهر جوابم?ده : س
داستان های کوتاه خنده دار
?ه روز خانوم? قبل از برگشتن همسرش از سرکاردر نامه ا? نوشت : من خونه رو تا ابد ترک کردم و د?گه حاضر ن?ستم با تو زندگ? کنم ونامه رو گذاشت رو? م?ز و خودش رفت ز?ر تختخواب قا?م شد که عکس العمل شوهرش رو بعد ازخوندننامه بب?نه !!!
شوهر خسته از سرکار اومد و وارد اتاق خوابشد و چشمش به کاغذ رو? م?ز افتاد و نامه همسرش رو خوند ، بعد از خوندن نامه با تمامخونسرد? رو? کاغذ چ?ز? نوشت ، در هم?ن هنگام زنگ موبا?ل شوهر بصدا درم?اد و شوهر جوابم?ده : س
داستان های کوتاه خنده دار
?ه روز خانوم? قبل از برگشتن همسرش از سرکاردر نامه ا? نوشت : من خونه رو تا ابد ترک کردم و د?گه حاضر ن?ستم با تو زندگ? کنم ونامه رو گذاشت رو? م?ز و خودش رفت ز?ر تختخواب قا?م شد که عکس العمل شوهرش رو بعد ازخوندننامه بب?نه !!!
شوهر خسته از سرکار اومد و وارد اتاق خوابشد و چشمش به کاغذ رو? م?ز افتاد و نامه همسرش رو خوند ، بعد از خوندن نامه با تمامخونسرد? رو? کاغذ چ?ز? نوشت ، در هم?ن هنگام زنگ موبا?ل شوهر بصدا درم?اد و شوهر جوابم?ده : س
داستان های کوتاه خنده دار
?ه روز خانوم? قبل از برگشتن همسرش از سرکاردر نامه ا? نوشت : من خونه رو تا ابد ترک کردم و د?گه حاضر ن?ستم با تو زندگ? کنم ونامه رو گذاشت رو? م?ز و خودش رفت ز?ر تختخواب قا?م شد که عکس العمل شوهرش رو بعد ازخوندننامه بب?نه !!!
شوهر خسته از سرکار اومد و وارد اتاق خوابشد و چشمش به کاغذ رو? م?ز افتاد و نامه همسرش رو خوند ، بعد از خوندن نامه با تمامخونسرد? رو? کاغذ چ?ز? نوشت ، در هم?ن هنگام زنگ موبا?ل شوهر بصدا درم?اد و شوهر جوابم?ده : س
قصه ی اعتماد می گویند در ایام خیلی دور، یک فرشته از آسمان به زمین فرستاده شد تا ببیند بچه قورباغه و بچه گنجشک چرا خوشحال نیستند.فرشته، اول به بچه قورباغه رو کرد و پرسید: خب عزیزم، بگو ببینم مشکل چیست؟".بچه قورباغه گفت: من ناراحتم چون یک جفت پا ندارم".فرشته در حالی که چوب جادویش را از جیب کتش درمی آورد پرسید: همین؟"، و قبل از این که بچه قورباغه جوابی به او بدهد یک جفت پا به او هدیه کرد، بچه قورباغه در حالی که دو پای قوی اش را برانداز می کرد گفت: این
انشاءگفتگو خیالی جنگل و کویر پایه هشتم
مقدمه:خیال آن است که تو را برمی کشاند میان رویاهایت و بازگو می کند هر آنچه را که ناگفتنی است تا اینگونه به گوش عالمیان برسانی که اگر صدایشان را ما نمی شنویم دلیلی نمی شود که جنگل یا کویر زنده نباشند و حرف نزنند.
تنه انشاء: آفتاب عمود می تابید، رنگ طلایی شن زار و خورشید هارمونی زیبایی را به وجود آورده بود. کویر از این همه سکوت و تنهایی دلش به تنگ آمده بود. به دور دست ها نگاهی انداخت،
آنجا که جنگلی سبز با صد
درباره این سایت