نتایج جستجو برای عبارت :

هرگز خود را با دیگران مقایسه نکن

دیشب نیمه اول لیورپول-بارسا را دیدم. یک عدد گل زدند. خوابم برد. تصور نمی‌کردم بتوانند سه گل دیگر بزنند؛ چیزی شبیه محال بود. چرا که،
- بارسا مسی را داشت،
- لیورپول صلاح را نداشت،
- در این سطح از فوتبال، جبران سه گل واقعاً یک معجزه است،
- و
صبح که برای سحری بیداری شدم، دوستی پیامک زده بود: لیورپول زد! باز هم باورم نشد. می‌گفتم مگر می‌شود؟ مگر شدنی است؟ بعد به این فکر کردم شاید منظورش این بوده که لیورپول با همان یک گل پیروز شده، ولی لابد در پایان
تحقیق مسئولیت مدیر 13ص - ورد تكلیف مسولیت در حقیقت سازمان به افراد وظیفه دار آزادی واگذاری قسمتی از فعالیتهای محوله و تفویض اختیار را به دیگران می دهد ، اما هرگز قسمتی و یا تمام مسولیتها را به افراد دیگر منتقل نمی كند . یعنی فرد مسول ، مسولیت حفظ و نگهداری مسولیت را به عهده دارد و هرگز نمی تواند با واگذاری كار و یا تفویض اختیارات مسولیتهای هود را هم انتقال دهد . از این روست كه هر مقامی مسول گرچه كار خود را به دیگران واگذار نموده باشد ،
تو
به وضوح هنوز شدید بِ دوست داشتنِ من مشغولی و این را در هر جای جهانِ کوچک و خاک گرفته ات کِ ممکن بود، فریاد زده ای!
من
هنوز هم نمی توانم تو را دوست بدارم،
تو
آن خورشیدی کِ در ذهنِ عجیب و غریب و رنگین کمانیِ خودم ساخته بودم نیستی؛ نبودی هرگز.!
کاش دستت از دنیای من کوتاهُ کوتاه تر شود و من را هر روز بیشتر از پیش در دنیای بدونِ خودت تنها رها کنی!
من
با یک انفجارِ کهکشانی، سال های نوریِ بی نهایتی را از سیاره ی خشکیده ی تو دور افتاده ام
تو
تا همیشه در
یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
شبی در خواب دیدم مرا می خوانند. راهی شدم. به دری رسیدم. به آرامی درِ خانه کوبیدم. ندا آمد: درون آی،گفتم: به چه روی؟گفتا: برای آنچه نمی دانی.
هراسان پرسیدم: برای چون منی هم زمانی است؟
پاسخ رسید: تا ابدیت. تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری اوست که ابدی و جاوید است.
پرسیدم: بار خدایا چه عمل
10 درس مهم در كسب و كار كه اكثر مردم دیر آنها را مى آموزند در شغلى كه از آن متنفرید، نمانید. مراقب سلامتى خود باشید. خوب گوش كنید. این امر مى تواند تا حد زیادى مشكلات  را حل كند، خلاقیت بیافریند، بینش ببخشد، و به دیگران نشان دهد كه شما اهمیت مى دهید. طرد شدن و شكست، شما را قوى تر خواهد ساخت.  مهندسی و مدیریت ساخت  (ICEMA)  Construction Engineering Management اجازه ندهید پول یا عنوان شغلى شما، معرف شما باشد. اطراف خود را پر كنید از كسانى كه به شما
به  شیوانا خبر دادند که یکی از شاگردان قدیمی اش در شهری دور از طریق معرفت دور شده و راه ولگردی را پیشه کرده است.شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمی رسید و بدون اینکه استراحتی کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت.مقابش ایستاد؛ سری تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه میکنی دوست قدیمی؟!!شاگرد لبخند تلخی زد و شانه هایش را بالا انداخت و گفت : من لیاقت درسهای شما را نداشتم استاد! حق من خیلی ب
دختری به نام ویکتوریا یکی از کتابفروشی های مورد علاقه خود را در توئیتر دنبال می کرد که متوجه شد کسی که حساب توئیتر این کتابفروشی را آپدیت می کند بسیار باهوش و بامزه است. او در توئیتی نوشت که عاشق او شده است. درواقع این حساب توسط پسری هم سن و سال او با نام جاناتان اداره می شد. او به صورت پاره وقت در کتابفروشی کار می کرد. بعد از توئیت ویکتوریا آن ها با هم درباره نوشته های جاناتان صحبت کردند، اما هرگز مکالمه فراتر نرفت. یک روز جاناتان توئیت کرد ک
شاید هم تاوان گناه آدم و حوا این بود که از نسلشان انسان های دیگری به وجود آیند.انسانهایی که به درد و رنج و نادانی زنجیر شده اند.موجوداتی که شاید بخاطر گناه ناکرده و به جرم غفلت پدر ،هر روز  به دست خودشان سلاخی میشوند.تاوان گناه کبیره ی آدم و حوا هم شاید این بود که به عذاب وجدانی بی پایان دچار شوند ، پوست و خونشان را در عذابی متناوب ببینند و هر لحظه زمزمه ی نفرت آنها را بشنود که پدرشان را برای آن هوس شوم ، آن لکه ی ننگ سرزنش میکنند.زیرا اگر من جای
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش اوضاع درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد.یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: واقعا که عجبا. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به
 
"چهار درس برای ازدواج شادتر"
 
درس اول: کنترل بیرونی می­تواند ازدواج را نابود کند.
صرفنظر از اینکه زوجین ناراضی چه کسانی هستند نکات اصلی آموزش ما سه اصل زیر می­باشد: 
نخست آنکه همه زوجینی که در­جستجوی کمک برمی­آیند، زندگی شویی ناخرسندی دارند. 
دوم: در یک زندگی شویی غیر رضایتبخش –تقریبا در همه موارد- هر یک از زوجین دیگری را مسئول و مقصر ناشادمانی خود می­دانند. 
سوم: هر یک از همسران، از روانشناسی رایج که به آن روانشناسی کنترل بیرونی می
قصه کودکانه باغچه مادربزرگ
مثل همیشه یکی بود یکی نبود.مادر بزرگ یه باغچه قشنگ داشت که پراز گل های رنگارنگ بود.از همه گل ها زیباتر گل رز بود.البته اون به خاطر زیباییش مغرور شده بود و با بقیه گل ها بدرفتاری می کرد.یک روز دو تا دختر کوچولو و شیطون که نوه های مادربزرگ بودند به سمت باغچه آمدند.یکی از آن ها دستش را به سمت گل رز برد تا آن رابچیند، اما خارهای گل در دستش فرو رفت.دستش را کشید و با عصبانیت گفت:اون گل به درد نمی خوره!آخه پر از خاره.مادربزرگ ن
جوان عاشقی بود که هر شب برای دیدن معشوق از یک طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفت و سحرگاهان باز می‌گشت و تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد.  دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می‌آورد که تمام سختی‌ها و ناملایمات را بجان می‌خرید.  شبی از شبها جوان عاشق مثل تمامی شب‌ها از در
کلمات بی آنکه از آنها خواسته باشم مانند موجوداتی مرموز یکی پس از دیگری با نظمی خاص میخزند روی خطوط دفترم و من بدون اینکه برایم مهم باشد که زادگاهشان کجاست و چه قصد و نیتی را دنبال می کنند تنها شاهد این ماجرا هستم همیشه تصور میکردم پلیس خوبی نخواهم شد حق با من بود اینکه بتوانی سر از اینجور ماجراها دربیاوری نیاز به نوعی کنجکاوی داشت که خب در من یافت نمیشد و من اساسا آدم کنجکاوی نبودم مثلن یک روز پدرم خانواده اش را برای همیشه ترک کرد و من هرگز کن
پاورپوینت بررسی عملكرد و مقايسه ی موتورهای شش زمانه با موتورهای متداول پاورپوینت بررسی عملكرد و مقايسه ی موتورهای شش زمانه با موتورهای متداول سرفصل ها : شكل موتور دو زمانهمرحله مكشمرحله تراكممزایا موتور دوزمانهموتورهای شش زمانه ساخته شدهچگونگی عملکرد موتور: مزای موتور شش زمانه
نوشته پاورپوینت بررسی عملكرد و مقايسه ی موتورهای شش زمانه با موتورهای متداول اولین بار در معرفی کالا های کمیاب. پدیدار شد.دانلود سرا
بسم الله الرحمن الرحیم
بدلیل اینکه معتقدم بسیاری از شک و شبهه های موجود در دین، بصورت ضد تبلیغات و وارونه نمایی های تعالیم دینی توسط دشمنان دین و مذهب ساخته می شود، لذا برای درگیر نشدن ذهن و روح و عدم لغزش با برخورد به شبهات، باید اولاً با نیروی عقل، بینش و بصیرت، شنیده ها و مواجهاتمان را تحلیل و بررسی نموده تا صحت یا ایراد مطالبی که به ما می رسد را دریابیم، ثانیاً مطالعات و تحقیقاتمان را در مورد دین و مذهبمان بالا ببریم و با افزایش معلومات
 داستانک/ دلیلی برای ادامه زندگی      یکی بود/ روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم. شغلم ‏را، دوستانم را، زندگی ام را! به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم. به خدا گفتم: «آیا می‏ توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟»جواب ‏او مرا شگفت زده کرد. او گفت: «آیا درخت سرخس و بامبو را می بینی؟»پاسخ دادم: «بلی.»فرمود: «‏هنگامی که درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمود
باید سرد و گرم روزگار چشیده باشی و درس و عبرت‌ها گرفته باشی تا به این نتیجه برسی که هرگز به کسی نگویید سگتان گم شده است و سراغ سگ گمشده‌تان را هم هرگز از کسی نگیرید. چه می‌دانید نزدیک‌ترین کس به شما آنکه ادعا می‌کند شما را می‌پرستد، روزی سر حرفی بخاطر بحثی، دعوایی هر چند آنی و گذرا گره‌ای از شما توی دل نبندد و با شنیدن اینکه سگ قشنگتان گمشده و شما دلتنگش هستید خوشحال نشود؟آدمی است دیگر امروز عاشق و فردا فارغ. دیگر وای به حال آن‌ها که از دو
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:rdquo;در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.rdquo; سقراط گفت:rdquo;چرا رنجیدی؟rdquo; مرد با تعجب گفت :rdquo;خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است.rdquo; سقراط پرسید:rdquo;اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او د
گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست
 
مقدمه انشاء آب ریخته جمع شدنی نیست:
گاهی خطایی از ما سر می زند و ما برای جبران آن دست به کار می شویم اما گاهی هرگز خطای ما قابل جبران نخواهد بود تاکنون دیده ایی که آب ریخته را بتوان از زمین جمع کرد؟
تنه انشاء آب ریخته شده:
 اما انسان ها امکان الخطا هستند یعنی امکان دارد که خطایی از آن ها سر زند. من به شخصه جایزالخطا بودن انسان را قبول ندارم. انسان هرگز مجاز به خطا کردن نیست. بلکه در میان معدود تصمیماتی
هرگز فکر نکنید دیگران احمقند!!!
عتیقه‌فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد. دید کاسه‌اینفیس و قدیمی دارد که در گوشه‌ای افتاده و گربهدر آن آب می‌خورد. دید اگر قیمت کاسه را بپرسد رعیت ملتفت مطلب می‌شود و قیمت گرانی بر آن می‌نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می‌خری؟ گفت: یک درهم.
رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه‌فروش داد و گفت: خیرش را ببینی.
عتیقه‌فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت:
 
 
 
 
فـانـوسـےڪـوچـڪمےٺواندڪارےڪندڪـہ‌خــــورشــــیـــدبــاآن‌بزرگـےاش‌هرگزنــــمــےٺــــــوانـــــــد مـےٺـوانـددرشـب‌بـٺـابـد .#فانوس باشیماگرنه دنبال #فانوس ها بگردیمتا زمانی که صبح بدمد.
 
ادامه مطلب
  لاینل واترمن داستان آهنگری را می‌گوید که پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند.سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش چیزی درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد.یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمان
داستانک/ کدام هستید؟ شیشه یا آئینه؟!      یکی بود/ جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: «چه می‌بینی؟»گفت: «آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.»بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: «در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی؟»گفت: «خودم را می‌بینم!»عارف گفت: «دیگر دیگران را نمی‌بینی، در حالی
آری، آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمی دانستم معنیِ هرگز» را تو چرا بازنگشتی دیگر؟
آه ای واژه ی شوم
خو نکرده ست دلم با تو هنوز
من پس از این همه سال
چشم دارم در راه
که بیایند عزیزانم، آه
هوشنگ_ابتهاج
پیام اخلاقی: خانواده محبوب‌ترین آدم‌های زندگی هستن.
پ.ن: سلام
پیشنهاد: در خانه بمانیم
 
آره 
منم مثل تو خندم میگیره از اینکه 
مجبور باشی بیشتر عمرتو عقب عقب راه بری 
به امید اینکه ی تکیه گاه پیدا کنی 
.
بعد ی مدتم . عقب عقب رفتنم 
یهو شونهات میخوره به ی دیوار  محکمو . سرد 
کم کم میبینی شونهات به محکمیش عادت میکنهو .
کم کم اون تیکه از دیوار گرم میشهو تو هم تکیه گاه پیدا میکنی
.
اما میدنی خنده دارتر از این تکیه گاه مسخره چیه 
اینکه هرگز جرات نکنی ی قدم جلو بردای 
هرگز جرات نکنی بری جلو 
از ترس اینکه همون تکیه گاتم از دست بدی 
.
 از
کوه به کوه نمیرسد ، آدم به آدم میرسد
 
کودک که بودم ، میشنیدم زمین گرد است و خنده سر میدادم زمان اما همه چیز را تداعی میکند. بزرگتر که شدم، زمین و زمان دست به دست هم، گرد بودن زمین را برایم ثابت کردند، زمان ، بهتر از هر آموزگاری ، به من آموخت که هیچ چیز آنطور نمیماند که شاید هرگز کوهی به کوه نرسد ، آدم اما به آدم خواهد رسید بازی ، همیشه برد دارد، اما برنده همیشه یک نفر نیست! فهمیدم ، دنیا ، بد تلافی کننده ای است مهر هایی که میورزی ، جانانه به
فرزندان خود را تشویق نمائید که تجارب استفاده از اینترنت را با شما به اشتراک گذارند.
به فرزندان خود نحوه استفاده از اینترنت به منظور شکوفائی و بالفعل شدن استعدادهای درونی آنان را آموزش دهید. در صورتی که فرزندان شما با مشاهده برخی اطلاعات بر روی اینترنت هیجان زده می شوند، می بایست این موضوع سریعا به شما اطلاع داده شود.
در صورتی که فرزند شما برای بازی های کامپیوتری online و یا سایر فعالیت هائی که مستم استفاده از یک نام برای ورود و شناسائی است، ب
بعد از بیداری.تو زیبا نبودی. در واقع اصلا زیبا نبودی. آن هم وقتی در جمع دخترهای دانشگاه، بین آن همه حوری و پری، می ایستادی. آن کک و مک ها که در صورتت داشتی و آن جوش های پیشانیت، از تو یک دختر زشت ساخته بود. ظاهرت هرگز نمی توانست کسی را به خودش جذب کند حتی من. ولی وقتی عاشقت شدم که  بطور اتفاقی سوالی از من پرسیدی. دقیقا یادم نیست چه سوالی بود. گفتی کدام کلاس با کدام استاد برگزار می شود؟ یا اینکه کدام استاد در کدام کلاس است ؟ یادم نیست. آن لحظه فقط
ای انتهای آرزوها
ای سبزتر از بهارها
ای طراوت هوای بعد از باران
تو همانی که می توانی باشی
پروردگارم را سپاس دارم که با تو آشنایم کرد
و عطش دلم را برای طراوت روحم
هرگز خاموش ننموده است.
تو سبز باش وبا طراوت
شاد شاد
که دیدن شادیت غم می برد زدل.
سبزی یادت را با نیشتر سوزن گذاشته ام.
همانند سرخی صورت که با خون دل گذاشته ام
یکی بود ، یکی نبود
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست.
داستان روانشناسی رنگها
برخی از روانشناسان عقیده دارند رنگی که برگزیده و دلخواه کسی است میتواند گویای خصوصیات اخلاقی و روانشناسی او باشد. نوشتار زیر چکیده ای است که بر اساس این نظریه و پس از سالهای پژوهش نگاشته شده:
قرمز: خوش قلب اما خودپرست
این رنگ مظهر شدت و زیاده روی است که گاهی در جهت مخا

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

faslerooyeshci Linda شیمی و زندگی Zeinab.pourkani About me ایران مشاور انجام پروژه های داده کاوی واو به واو تیک تاک کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. 55551