نتایج جستجو برای عبارت :

چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت ز دست بنده چه خیزد؟ خدا نگه دارد

یگن شیطان با بنده ای همسفر شد موقع نماز صبح بنده نماز نخوند موقع ظهر و عصر هم نماز نخوند موقع مغرب و عشاء رسید بازم بنده نماز بجای نیاوردموقع خواب شیطان به بنده گفت من با تو زیر یک سقف نمی خوابم چون پنج وقت موقع نماز شد و تو یک نماز نخوندیمیترسم غضبی از آسمان بر این سقف نازل بشه که من هم با تو شامل بشمبنده گفت تو شیطانی و من بنده خدا ، چطور غضب بر من نازل بشه ؟شیطان در جواب گفت من فقط یک سجده اونم به بنده خدا نکردم از بهشت رانده شدم و تا روز قیامت
اگر رشتتون تجربی باشه احتمالا با جلال موقاری که مدرس زیست وبسایت آلا هست آشنایی دارین:) 
اینجا نکته های زیبایی از تدریس ایشون برای مبحث مجلسی دستگاه تولید مثل در زن رو بررسی می کنیم:|
 
موقاری میگه: جنینو پس انداختی؟ دمتم گرم! یه جای خوب داری براش؟ میگه آره آقا! کجا؟ میگه رحم! میگه خو دمتم گرم:|
 
بنده خدا به این رحمه گفتن یک ماهی بالاخره این مهمون تو میاد. این بنده خدا، این چرخه ی رحمی هر ماه خودشو برای بارداری احتمالی آماده می کنه. میگه شاید ای
امروز پشت چراغ قرمز توی ماشینم بودم که دیدم یه بنده خدایی داشت شیشه یه ماشین پژو 206 رو پاک میکرد البته فقط یک دستمال دستش بود و حتی شیشه پاک کن هم نداشت. بعد از اینکه چراغ سبز شد صاحب 206 اصلا شیشه ماشینش رو پایین نکرد که یه تشکر ازش کنه و گازو گرفت و رفت. این بنده خدا هم تا چند ثانیه همینطوری مات و مبهوت داشت به ماشینی نگاه میکرد که شیشه شو پاک کرده بود ولی هیچ پولی در قبالش نگرفته بود. بعد از این ماجرا داشتم توی ماشین به این فکر میکردم که چه راهکا
 ضرب المثل/ آنان که غنی ترند محتاج ترند      این ضرب المثل اشاره به طمع و حرص ورزی افراد متنعم دارد و همچنین قناعت افراد فقیر و بی چیز درباره هر آن چه از مال دنیا دارند. ریشه این ضرب المثل نیز در اشعار گلستان سعدی، باب اول، حکایت دهم است که به مرور به عنوان ضرب المثل رواج یافته. بخشی از این حکایت را می خوانیم:بر بالین تربت یحیی پیغامبر(ع) معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود، اتفاقاً به زیارت آمد و
یکی بود ، یکی نبود

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
بنده: چقدر احساس تنهایی می‌كنم
خدا: فانی قریب
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.
بنده: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم. كاش می‌شد بهت نزدیك شم
خدا: و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف
این روزها حتی نسبت به آدم های بزرگتر از خودم هم حس مادری دارم. مثلا همین امروز که پست وبلاگ آسیاب را می خواندم،  دلم حس مادری را داشت که فرزندش را گذاشته توی دنیا و رفته پی ادامه ی مسیر جاودانگی اش. می خواستم به فرزندم بگویم، آرام باش فرزندم، با قوت ادامه بده، عشق جاری شده بین ما تنها شمه ای از عشق بی کران خدا به مابوده و هست.
به تو از این جهت که مادری عاشقانه همه جوانب جسم و جانت را در آغوش پر مهر پرورانده تا قد و قواره ات از هیکل زنانه ی او درشت
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
دو نفر با هم حرف می زدند یکی خدا و یکی بنده. بنده گفت:  از همه زندگیم، چه سخت باشند چه آسان، قطعه هایی هست که انگار جوری دیگرند.آنقدر شیرین و گویا هستند که می توان برای دیگران تعریف کرد. آنقدر ارزش دارند که قابل توصیه اند!
ابلیس گفت: چقدر سهم تو از این بخش از زندگی کم است.اکثر زندگی تو ارزشی ندارد.
بنده دلش گرفت.
خدا گفت: من برای تو قرآن را فرستادم وقتی به هر آیه پناه می بری زندگی
/مدرسه منتسب به همسر عموی بنده استشهرنوشت: رئیس شورای اسلامی شهر تهران انتساب مدرسه روشنگر» به خود را تکذیب کرد.به گزارش خبرنگار شهرنوشت، محسن هاشمی رفسنجانی در حاشیه برگزاری یکصد و هفتاد و سومین جلسه شورای شهر با حضور در جمع خبرنگاران در پاسخ به سؤالی در مورد انتساب مدرسه روشنگر به خود توضیح داد: این مدرسه ارتباطی با من ندارد و مربوط به همسر عموی بنده است.وی با اشاره به اینکه فعالان فضای مجازی باید از بازنشر مطالب فاقد صحت خودداری کنند، گ
آمد و دنیای من آن لحظه شاد و خوب شدعطسه ای کرد و دلم یکهو پر از آشوب شدقدرت پرتاب عطسه آنچنان کوبنده بودتا شعاع بیست متری کلهم مرطوب شددور من سرشار ویروس و اتاقم خانه ییک کرونای بزرگ و چابک و مرغوب شدتا کمی نزدیک می‌شد، من فراری می شدمفیلم تعقیب و گریزم شاخ یوتی‌یوب شدگفتمش دیوار بین ما نمی‌ریزد، برو!رفت و در شهر مجازی سیتیزن محسوب شدتا که چت های مرا با شخص *وی بهداشت* دیداز حسادت گرم تایپ نامه ای مکتوب شددر توییتر رفت و زد هشتگ #کرونایی_شدمم
اینطوری راحت ترن کسی نیست به کاراشون گیر بده خیلی راحت هر کاری میکنن خبر هم از طریق خبرگزاری داخلی که همش دروغه رو بهمون میگن دیگه کسی نیست ببرتشون تو حاشیه مخصوصا الان که حجم عظیمی از خبر ها منتظر این هست که اینترنت وصل بشه واقعا چرا باید اینترنت وصل بشه؟؟؟؟
والا مردم که مهم نیستن که اون بنده خدای که میخواد دفاع دانشگاه انجام بده مهم نیست اون بنده خدای که با شرکت های خارجی کار میکنه مهم نیست اون بنده خدای که با ایمیلش کار داره مهم نیست انگار
وقتی شما یک نفر را برای یک پست کاملاً تخصصی به کمیته ای برای گزینش عمومی معرفی می کنی (البته پس از گزینشی تخصصی و کاربردی و .) و میشه با احتمال خوبی گفت که این بنده خدا  یکی از مناسبترین افراد برای جایگاه مورد نظر است؛ اما در کمال تعجب می بینی که طرف با یک سری پرسش اساسی از اون کمیته بر میگرده، براتون کلی سوال پیش میاد که "مگه چی پرسیدن از این بنده خدا؟ مگه قرار نبود که سوالات عمومی بپرسن؟ ."
ادامه مطلب
وقتی شما یک نفر را برای یک پست کاملاً تخصصی به کمیته ای برای گزینش عمومی معرفی می کنی (البته پس از گزینشی تخصصی و کاربردی و .) و میشه با احتمال خوبی گفت که این بنده خدا  یکی از مناسبترین افراد برای جایگاه مورد نظر است؛ اما در کمال تعجب می بینی که طرف با یک سری پرسش اساسی از اون کمیته بر میگرده، براتون کلی سوال پیش میاد که "مگه چی پرسیدن از این بنده خدا؟ مگه قرار نبود که سوالات عمومی بپرسن؟ ."
ادامه مطلب
سلام 
راستش بنده یه خصوصیت نمیدونم خوب یا بد دارم که موقع که اتفاق ناخواسته می افته،حواس به دور و بر بیشتر جمع میشه
تا ببینم از کجا و چطور می خوریمچون میدونم ادمی اون طوری بیشتر مورد هجمه هست.
خوب وقتی خبر سردار سلیمانی تو فضای مجازی پخش شدبنده فقط بیان نگاه میکردم.چه مطالبی نشر میشه،متاسفانه متوجه شدم یه عده ای قلیل از غریزه طبیعی هر فرد ،میخواستند ،سو استفاده کنند،تا حواس ها پرت کنند.ولی این فهمیدم موفق نشدند
چون جنس اون اتفاق فرق دا
نگاه تهیه‌کننده به خواننده مثل نگاه کشاورز به کمباین است! / مهران مدیری در برنامه دورهمی: نگاه تهیه‌کننده به خواننده مثل نگاه کشاورز به کمباین است!
درسا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
محمدعلی کشاورز بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون پس از مدت ها تحمل بیماری درگذشت.
محمدعلی کشاورز بازیگر پیشکسوت و مشهور سینما تئاتر و تلویزیون امروز ۲۵ خردادماه درگذشت.
سیدمحمد طباطبایی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت ضمن تأیید این خبر گفت: استاد کشاورز ظهر امروز بعد از مدت‌ها مبارزه با بیماری، در بیمارستان آتیه تهران دار فانی را وداع گفت.
صفحه رسمی محمدعلی کشاورز در اینستاگرام با انتشار تصویری به رنگ مشکی نوشت:
شکست عهد من و گفت ه
به نام خدا
متاسفانه امشب متوجه شدم وبلاگی به نام (وبلاگ خدیجه) که از سلفی ها(وهابیون) بی دین و خدا نشناس هست در یکی از کامنت های خود از طرف اینانب بی احترامی هایی به ساحت مقدس نائب حضرت بقیة الله حضرت امام ای حفظه الله تعالی کرده است و با سوء استفاده از نام طلبه جوان و آدرس این وبلاگ و همینطور سوء استفاده از آدرس ایمیل اینجانب گزافه هایی رانده است که من بسیار ناراحت شدم و در همین وبلاگ از او که به نام مریم آرامیان مطلب گذاشته است و اهانت
بسم الله الرحمن الرحیم.زمان که بگذرد و گذر زمان است که می تواند اندکی از افتضاحات و رسوایی های غرب سرمایه داری در فریب اذهان عمومی را رو کند.چنانچه که هم اکنون چیزهایی از آنها رو شده که در گذشته بت و تابو آنها بود و نتوانستند لاپوشانی کنند.افسوس که اندیشمندان ما که تعلیم دیده غرب هستند نمی توانند، یا نمی خواهند از این جزم اندیشی بیدار شده و بی پروا نقد غرب کنند و البته افسوس که صدا صدای صاحبان قدرت است و قدرتمندان هم منافعشان در سر به مهر ماند
خانه ای ویرانتر از ویرانه ام
من حقیقت نیستم،افسانه ام
گرچه سوزد پر،ولی پروانه ام
فاش میگویم، که من دیوانه ام
تا به کی،آخر چنین دیوانگی
پیلگی بهتر ازین پروانگی
*****
گفتمش آرام جانی؟
 گفت نه .
گفتمش شیرین زبانی؟
 گفت نه.
گفتمش نامهربانی؟
گفت نه.
می شود یک شب بمانی؟
 گفت نه.
*****
دل شبی دور از خیالش سرنکرد
گفتمش،افسوس او باور نکرد
خود نمیدانم خدایا چیستم
یک نفر بامن بگوید کیستم!
بس کشیدم آه از دل بردنش
آه اگر آهم بگیرد دامنش
باتمام بی کس
بزرگترین درس ماه رمضان، خودسازی است. اوّلین و مهم ترین قدمِ خودسازی هم این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادی نگاه کند.به هم رحم کنید تا خدای متعال به شما رحم کند. کسانی که زرنگی و هوش و امکانات و قدرت و مسؤولیت و توانایی های گوناگون فردی و اجتماعی دارند، از این توانایی ها در راه تعدّی به دیگران استفاده نکنند.خود را بنده خدا بدانیم؛ در مقابل بقیه بندگان خدا، خود را موظّف به همراهی، احسان، نیکی و رعایت انصاف بدانیم؛ آن‌گ
این قصه‌ی‌ دیدن مافیای بنده خیلی جذاب است. در ایام به شدت بغرنجی بنده هارهار با فصل اول مافیا میخندیدم. و شاید باورتان نشود، سرماجرایی وسط بحثی به شدت مهم و نهایت آخرین پیام‌ام مبنی بر یک تصمیم به شدت مهم‌تر، داشتم لوبیا پلو میخوردم و مافیا میدیدم، همان جا به مافیا دیدنم ادامه دادم و بعدش با اشک به رختخواب رفتم و بعد قص علی هذا. 
این‌ها را گفتم که بگویم مافیا که از پاییز شروع شده بود، در کل نقش عظیمی در زندگی بنده ایفا کرد. و شروع فصل مافیا
اولین تجربه نگارش مقاله بنده منتهی به مقاله با عنوان بررسی اثر شرایط آب و هوایی بر سرعت متوسط تردد خودروها» شد. در این مقاله که مستخرج از پروژه کلاسی درس آمار مهندسی پیشرفته (استاد درس: دکتر امیر گلرو) بود، دوستان عزیزی بنده را همراهی کردند که جا دارد از کمک‌های ایشان تشکر کنم.
در این مقاله به این مسئله پرداخته شد که آیا متوسط تردد خودروها آیا از طریق اطلاعات تردد و شرایط آب و هوایی قابل پیش بینی است یا خیر؟ در این راستا چکیده مقاله به صورت
  پدری فرزند خود را خواند  دفتر مشق او را كه بسیار تمیز و مرتب بود نگاه كرد و گفت فرزندم چرا در این دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و آن را كثیف نكردی؟ پسر با تعجب پاسخ داد چون معلم هر روز آن را نگاه می كند و نمره می دهد. :پدر گفت: دفتر زندگی خود را نیز پاك نگاه دار، چون معلم هستی هر لحظه آن را می نگرد و به تو نمره می دهد. ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری  آیا انسان نمی داند كه خدا او را می بیند» سوره علق، آیه14
  پدری فرزند خود را خواند  دفتر مشق او را كه بسیار تمیز و مرتب بود نگاه كرد و گفت فرزندم چرا در این دفتر كلمات زشت و ناپسند ننوشتی و آن را كثیف نكردی؟ پسر با تعجب پاسخ داد چون معلم هر روز آن را نگاه می كند و نمره می دهد. :پدر گفت: دفتر زندگی خود را نیز پاك نگاه دار، چون معلم هستی هر لحظه آن را می نگرد و به تو نمره می دهد. ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری  آیا انسان نمی داند كه خدا او را می بیند» سوره علق، آیه14
امروزم گذشت ولی یه روزه تلخ.یه روز پر از درد.پراز غم.غصه.چرا؟!مگه چی شده؟!هیچی.یادم ندادن ولی یاد گرفتم همیشه راست بگم و صادقانه حرف بزنم.خب از خیلی قدیم ترها،اون موقع ها که ماها اصلا نبودیم همیشه گفتن راست بگید یا همون حقیقتو بگید اگه حتی به ضررتون باشه!!!حالا اینکه امروزه روزگار،همه چی عوض شده بماند!یعنی امروزه تا جاییکه میشه و میتونن اول دروغ و دوَنگ میگن بعد اگه دیگه نشد و نتونستن،تازه اونموقع راستشو میگن!!! نوش داروی بعد مرگِ سهراب
با سلام خدمت همه اعضای وبلاگ خانواده برتر
بنده ویژگی های جسمی خاصی از دوران کودکی  و نوجوانی داشتم که منو از سایر همسن هام و همکلاسی هام متمایز می کرد. بنده از کودکی درشت هیکل و تپل بودم که این باعث بیشتر نشون دادن سنم میشد و همین باعث میشد همسن هام منو بین خودشون راه ندن و منو از خودشون ندونن، به خاطر همین از همون اول دوستان زیادی نداشتم و منزوی بودم و دستمایه ی خنده و تمسخر دیگران بودم. 
این امر در 11 سالگی بنده با ریش درآوردن زود هنگام صورت ب
 
داستان زیبا و آموزنده عشق پسر جوان ساده دل به یک دختر کافر که او را از دین خدا جدا کرد و زندگی اش را تباه کرد
جوانی ساده که ناگهان مجذوب دخترکی شد، او نتوانست نگاهش را از وی بردارد، لحظاتی به طور مداوم به او نگاه کرد. عشق دخترک در دل شیخ افتاد. فورا از مناره پایین آمد و بدون اینکه نماز جماعت را برگزار کند، مسجد را ترک کرد و به در خانه دخترک رفت.
 
پس از در زدن، پدر دخترک در را باز کرد. جوان خود را معرفی کرد و ماجرا را گفت او از دخترک صاحب خانه
 
داستان زیبا و آموزنده عشق پسر جوان ساده دل به یک دختر کافر که او را از دین خدا جدا کرد و زندگی اش را تباه کرد
جوانی ساده که ناگهان مجذوب دخترکی شد، او نتوانست نگاهش را از وی بردارد، لحظاتی به طور مداوم به او نگاه کرد. عشق دخترک در دل شیخ افتاد. فورا از مناره پایین آمد و بدون اینکه نماز جماعت را برگزار کند، مسجد را ترک کرد و به در خانه دخترک رفت.
 
پس از در زدن، پدر دخترک در را باز کرد. جوان خود را معرفی کرد و ماجرا را گفت او از دخترک صاحب خانه
در این پست میخواهیم ادرس بهترین ارایشگاه های زنانه و مردانه را برای عموم مردم معرفی کنیم البته باید توجه کنید موارد زیادی در ارزشیابی یک ارایشگاه خوب اهمیت دارد اگر اهل کرج و یا فردیس کرج هستید لطفا در قسمت نظرات در این رابطه به بنده کمک کنید
شاید این دلنوشته ای که نوشتم ماجرای خیلی از جوانهای تنهایی باشه که مثل منن
:ما جرا ازجایی شروع می شه که
***********
نیمه شب اواره وبی حسوحال
در سرم سودای جامی بی زبان
پرسه ای اغاز کردیم در خیال
دل بیاد اورد ایام وصال
ازجدایی یک، دوسالی میگذشت
یک،دوسال ازعمر، رفتو برنگشت
دل بیاد اورد اول بار را
خاطرات اولین دیدار را
آن نظر بازی،ان اسرار را
آن دو چشم مست آهو وار را
همچون رازی مبهم و سربسته بود
چون من از تکرار، اوهم خسته بود
آمدو هم اشیان شد بامن او
هم
انشا ضرب المثل صفحه ۳۹ کتاب نگارش پایه کلاس دهم گسترش تو نیکی می کن و در دجله انداز مثل نویسی
تو نیکی میکن و در دجله انداز نگارش دهم
گسترش تو نیکی میکن و در دجله انداز نگارش دهم
مقدمه : او با رئفت تمام، قطعات عشق را از قلبش برگزیده و جدا کرده و آنهارا در کاسه محبت ریخته، و وارد هرکوچه و بزرنی میشود، بی هیچ توقع و انتظاری از شخصی، قطعه ای عشقِ آمیخته با محبت را به دیگران تعارف میکند و به امید روزی است که وسعت قلبش به اندازه مردمان شهر شود.”
بدنه

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

کتابخانه چاه کور مد و پوشاک | کیف، کوله پشتی و کفش وبلاگ علیرضا بدر روانشناسی، موفقیت مجله علمي فایل فروش دانشجویی مسابقات بمبی ها دانلود نمونه سوالات تربیت رسانه ای پیام نور تیم زیرو رامهرمز در نگاهی تازه