انگلیسی زبان خيلي جذاب و رنگارنگیه، هرچی بیشتر هم دربارهش بدونید قشنگتر هم میشه، اصلاحات تو انگلیسی باعث میشه خيلي حرفهای صحبت کنید و در موقعیتهای مختلف احساسات و یا منظورتون رو خيلي خوب و روشن بیان کنید و حتی انگلیسی زبانها رو هم تحت تاثیر قرار بدین! تو این مقاله 10 تا اصطلاح رایج بریتانیایی رو بهتون معرفی میکنیم، این اصطلاحات تو موقعیتها و سناریوهای مختلفی بهکار میرن و بین کسائیکه با لهجه بریتیش صحبت میکن
ماهی مون هی میخواست یه چيزي بگهتا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش ونمیتونست بگه.دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم شروع کرد از خوشحالیبالا و پایین پریدن دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو، انقد بالا پایین پرید خسته شد خوابید
ادامه مطلب
ماهی مون هی میخواست یه چيزي بگهتا دهنشو باز میکرد آب میرفت تو دهنش ونمیتونست بگه.دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم شروع کرد از خوشحالیبالا و پایین پریدن دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو، انقد بالا پایین پرید خسته شد خوابیدکاظم سعیدزاده
این خاطره برای سن 16 سالگی منه وقتی من دوست دختر داشتم یک بار باهاش رفتم بیرون به من گفت از چه چيزي خيلي خوشت میاد من گفت از وسایل بچه گفت وسایل بچه یعنی چی گفتم خودت حدس بزن گفتش گفش گفتم نه گفتش لباس گفتم نه گفتش گفتم نه گفتم وسایل بازی گفتم آره ولی از چیز های دیگه هم داره دوست دارم گفتش نکنه منظورت پوشک گفتم آره گفتش واااااااای چرا گفتم علاقه شدید دارم گفتش دروغ میگی الان استفاده میکنی گفتم آره گفتش ملاقات بعد خودت را پوشک کن بیا ببینم م
شبکه HBO یک سریال جدید تهیه کرده به نام چرنوبیل. البته به قول خودشون یک مینی سریال 5 قسمتیه. در مدت کوتاهی این سریال به جایگاه بهترين سریال جهان رسید و بالاتر از سریالهایی مثل گیم اف ترونز، بازی تاج و تخت و مستند سریالی کره زمین قرار گرفت.
این سریال به حادثه انفجار نیروگاه برق هسته ای چرنوبیل پرداخته و با یک سیر داستانی سعی شده کارهایی که انجام گرفته و افرادی که در اون اتفاقات حضور داشتند رو نشون بده.
میشه توی یک روز تمامی قسمتهای این سریال رو د
حرف هایی که در مورد خودتون می زنید موفقیت و یا شکست را براتون به دنبال داره صحبت های ما در طول روز در مورد خودمون روی ما تاثیر میذاره .
یه اشتباه میکنیم به خودمون ميگيم چقدر دست و پا چلفتی هستیم به آینه نگاه می کنی و میگی من چقدر پیر شدیم.
یه نفر رو با استعداد میبینیم که بالاتر از خودمونه به خودمون ميگيم چقدر معمولی هستیم .
توی ترافیک گیر می کنی و به خودمون ميگيم چقدر بدشانسیم خودکار در حین نوشتن تموم میشه میگم چقدر بد شده اه .
خيلي وقتها صحبت
قصه کودکانه درخت بخشنده
روزی روزگاری درختی بود ….و پسر کوچولویی را دوست می داشت .پسرک هر روز می آمدبرگ هایش را جمع می کرداز آن ها تاج می ساخت و شاه جنگل می شد .از تنه اش بالا می رفتاز شاخه هایش آویزان می شد و تاب می خوردو سیب می خوردبا هم قایم باشک بازی می کردند .پسرک هر وقت خسته می شد زیر سایه اش می خوابید .او درخت را خيلي دوست می داشتخيلي زیادو در خت خوشحال بوداما زمان می گذشتپسرک بزرگ می شدو درخت اغلب تنها بودتا یک روز پسرک نزد درخت آمددرخت گفت
ما حیوانات را خيلي دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن
سلام سلامصب بخیرررررررجونم براتون بگه که داستان قطع شیر شب نی نی جان از مدتها پیش ذهن منو قلقلک میدادخوب خيلي وخت بود که دندوناش در اومدن و شیر توی خواب دندونا رو مستعد پوسیدگی میکنه و این موضو شدیدا رو اصابم بودمخصوصا که نی نی جان من وختی شیر رو ول میکنه دیگه به هیچ وجه دهنشو باز نمیکنه که یه کمی آب بدم بهش اینقده سفت و سخت دهنشو میبنده و روشو میکنه اون طرف که کاری از دستم بر نمياد گاهی میچرخوندمش که اب بدم بعد نمیخورد و دمر میخابید و اگه خیل
صحنهی بدن سرد و بیجون باباکلاهی زیر چادر وسط خونه، به دست و پاهاش نگاه میکردم و نمیتونستم باور کنم چند روز پیش همین دست و پا رو با روغن ماساژ داده بودم، عمو که توی راهرو یک دفعه کنار دیوار سر خورد و زیر گریه زد، وقتی بابا رو دیدم و بغلش کردم و بدنش با هق هق بالا پایین میرفت، آواز سوگواری سوزداری که عمه به زبان گیلکی میخوند، بابا که تا حالا اینطوری گریه کردنش رو ندیده بودم و کاور رو باز میکرد تا بدن باباش رو توی کاور بذاره، وقتی که
کتاب ماجراهای من و درسام جامع نهم خيلي سبزدرسنامه، نمونه سوال، امتحان درباره کتاب: کتاب ماجراهای من و درسام جامع نهم خيلي سبز، یک کتاب کار جامع و همه چیز تمام است. کتاب کار جامع ماجراهای من و درسام پایه نهم، کتابی برای 20 گرفتن است. ولی اگر آن را درست و حسابی بخوانی به چيزي بیشتر از 20 گرفتن میرسی، میپرسی چی؟ سرفصلهای کتاب ماجراهای من و درسام جامع نهمکتاب ماجراهای من و درسام جامع نهم شامل دروس علوم، عربی، انگلیسی، ریاضی و فار
روز اول مدرسه رفتنم رو یادم نمی آد اما اولین واکسنی که تو مدرسه بهم زدن رو خيلي خوب یادم میاد.خيلي ترسیده بودم. بچه ها یکی یکی می رفتن یعنی برده می شدن دفتر و واکسن زده می شدن. تا اینکه نوبت من شد اما نرفتم معلم و ناظم اصرار می کردن اما نمی رفتم خلاصه همه بچه ها رفتن و من فقط مونده بودم که واکسن نزده بودم. گریه می کردم واقعا ترسیده بودم. یادم میاد بالاخره راضی شدم که برم. تو دفتر رو صندلی که نشستم یک نفر بود که داشت واکسن رو آماده می کرد آستینمو با
ریشه ضرب المثل/ قوز بالا قوز اخبار مشهد/ فردی به خاطر قوزی که بر پشتش بود خيلي غصه می خورد.یک شب مهتابی بیدار شد خیال کرد سحر شده،بلند شد رفت حمام. از سر آتشدان حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد،اعتنا نکرد و رفت تو.وارد گرمخانه که شد دید جماعتی بزن و بکوب دارند و مثل اینکه عروسی داشته باشند می زنند و می رقصند. او هم بنا کرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی کردن. در ضمن اینکه می رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت فه
نکته مهم :متن خيلي طولانی استچکیده متن در نکته کنکوری زیر نهفته است:نکته کنکوری: تمرين کنیم تا زبون هم رو بفهمیم با یک تیر دو نشان بزنید هم خودتون خوشحالید هم نی نی تونخب خب خباون روز که در مورد حرف زدن نی نی جونم نوشتم با خودم فک کردم که من و همسرجان چه کارایی کردیم و میکنیم تا نی نی جان صحبت رو شرو کرد بعد تو طول روز با خودم مرورشون میکردمگفتم کاش یه پست بنویسم یادگاری بمونه از تجربیاتمونمن و همسرجان از وختی اندازه نقطه بود توشکمم و فهمید
حکایتی_زیبا_و_خواندنی
شکر نعمتروزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.خيلي او را صدا می زند اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!
به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازدتا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!
کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!
بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جی
داستان کوتاه در مورد مرتب کردن وسایل و جمع کردن اسباب بازی هامیلاد همیشه وسایل رو داخل خونه می انداخت، با هر اسباب بازی که بازی می کرد آن را رها می کرد. یه روز صبح پاش روی اسباب بازی رفت و خيلي خيلي دردش گرفت و اسباب بازیش رو شکست.در حالی که داشت گریه می کرد، اسباب بازیش شروع به حرف زدن کرد، اسباب بازی گفت: میلاد یادته چقدر باهم خاطره داشتیم و چقدر باهم بازی می کردیم؟ اگر من رو سرجام گذاشته بودی الان سالم بودم و میتونستیم بازم با هم بازی
سلام سلام خوبین چه خبرا . آقا درد سری شده ها قابلیت پخش زنده به شاد اضافه شده . مدیر مدرسه جدید ماهم گفته :همه باید توی شاد درس بخواننند نه جای دیگه مثل واتساپ تلگرام . حالا باید با خودم بگم خوش به حال ما ( البته پار سال رومیگم دیگه) که توی تلگرام امتحان می دادیم اونم چه امتحان هایی.قرآن فارسی بگونم و علوم. البته این اواخر که امتحان های نهاییی برای کارنامه می گرفتند خيلي هم راحت نبودیم چون اینترنت مبارک ذغالی دائم در حال قطع و وصل بود و تازه
نه دیدمش
نه میبینمش
چون همیشه از من یه خورده جلوتر بود
حس خوشبختی رو میگم
حس آرامش از ته دلی، حتی به درازای یک شب
نه دیدمش
نه میبینمش
فقط خيلي شدید حسش میکنم
حس دست هایی که لمس نخواهد شد
این طرف دنیا، این طرفی که قلب و احساس من لمس شده
حس اینکه میشد
میشد من باشم، تو باشی، خدا باشد، زندگی باشد، سیب باشد .
چيزي مثل حواس پرتی، مرا از تمام اینها پرت کرده
و هیچکس گردن نمیگیرد
هیچکس.
به نظرم در کل یه قانونی بین نویسنده ها بزاریمکه به پستای هم نظر بدیممثلا الان که ۳ نفریم هر کس هر وقت پست گذاشت اون دوتای دیگه باید نفری ۵ نظر به پستش بدناگر نویسنده جدید خواستیم قبول کنیم۴ تا ۶ نفر که شدیم باید نفری ۴ تا نظر بدیم۷ تا ۱۰ نفر شدیم نفری ۳ تا۱۱ تا ۱۵ نفر شدیم نفری دو تا۱۶ به بالا نویسنده شدیم هم نفری ۱ نظرچون نظرات خيلي تو سئو مون تاثیر داره و این کار باعث میشه سئو مون زود بره بالاهمچنین فکر میکنم باید یه قانونی بزاریم که وب رو
اما اونقدر هم ساده نیست ماجرا
و خيلي هم ساده هست ماجرا
وقتی از همه حرف هام اون چيزي رو می شنوی که خودت میخوای بشنوی، دیگه مهم نیست چيزي
تو یادت میره همه چیز
ولی من یادم نمیره. چه خوب ها رو چه بدهاشو
نه اسم رفیق برام مهمه نه رفاقت
اگه یه طرف این ماجرا منم ، اون طرف ماجرا تویی
ولی تو بخواب خسته شدی
دیگه هیچی مهم نیست
× خيلي نرم و مجلسی ، اون با تکست و من با وویس حرف زدیم و گفتم که دیگه همدیگه رو نبینیم
چه قدر هم خوب و عالی
با اینکه همیشه روزنه برا
مرد: این روزها دیگر سراغی ازم نمی گیری
مرد۱:این روزها سرم خيلي شلوغ شده، نمی تونم حتی جواب تلفن هایم را بدهم
مرد۲:این روزها خيلي زود آدم دوستانش را فراموش می كند.
مرد۳:این روزها آینه ها هم دروغ می گویند.
مرد۴:این روزها دوست داشتن فقط یك كلمه است برای دور شدن از واقعیت زندگی.
یکی از زشت ترين کارایی که یه استاد میتونه انجام بده داده سازیه برای بالا بردن اچ ایندکس و مرتبه ی علمیش با یه روش خيلي غیراخلاقی.
اینا باعث میشن کلی داده های غلط به علم اضافه بشه و گاهی حتی مسیر خيلي از پژوهش ها رو به مسیرای نامعلومی بره.
درست باشیم.تو هر جایگاهی.چه یه دستفروش باشیم چه یه استاد.
درخت انگور گیاهی خيلي قدیمی است که مصری ها پنج هزار سال پیش از میلاد آن را می شناختند. موطن اصلی انگور آسیای صغیر و ایران بوده و هم فعلا هم به صورت وحشی و نیمه وحشی در این منطقه ها دیده می شود. انگور درختچه ای است بالا رونده که به کمک پیچک های خود به آسانی از موانع و درختان هم جوار بالا می رود و درازای آن به ۱۰ الی ۱۵ متر می رسد. مهمترين محصولاتی که امروزه از مو به دست می آید عبارتند از:انگور مجلسی، کشمش، آب انگور، سرکه، در گیلان خمس در ملایر شیره
به نام خدااین شایستگی را كه به لطف الهی كسب كرده است زمینه میشود برای آن فیض بعدی خدا وگرنه او دائم الفیض است مثل اینكه او بعضی از فیضها وسیع است به همه میرسد بعضی از فیضها در یك سطح بالاتری است آن هم به همه میرسد گفتند﴿تَعَالَوْا﴾بالا بیایید هر كه بالا آمد دستش میرسد اینچنین نیست كه فرمود زید بیاید عمر نیاید مثل اینكه دو تا فیض یا دو لوحه به انسان بدهند یك لوحه عمومی است كه به همه كسانی كه در سطح این مسجد نشستهاند به آنها میدهند
اومدم چيزي بنویسم ولی اینقدر بی انگیره و بی حال و حوصله تر از چيزي بودم که حتی بخوام حرف هایی که تو ذهنم داشتم با خودم مرور میکردم رو بنویسم، فقط میخوام بگم که زندگی تو ایران خيلي سخته البته نمیدونم جاهای دیگه دنیا چطوره ولی این رو مطمئنم که تو ایران از همه جاهای دیگه سخت تره.
ادامه مطلب
خب عاره داشتم میگفتم مامانم ک اونطوری گف من خيلي حرصی شدم و رگ غیرتم زد بالا :") دوچرخه رو برداشتم زدم تو دل کوچه های شهرک هوا هم ک بارونی :") خلاصه کلام اینکه 4 بار شاید هم بیشتر با کله رفتم تو جوب و فلج شدم (خيلي دردناک بود) بیشتر از 5 بار نقش بر اسفالت شدم و ب فنا رفتم ک چندین بار هم کوبوندم به ماشینا :") ولی آخر سر راضی و خوشحال و فلج طور بالاخره یادگرفتم :")))))))پ ن : راستش من همیشه فک میکردم ک ادمیم ک زود تسلیم میشم و اینا و اراده قوی ندارم :") ولی ا
آخرين باری که دیدمش سرشو تکیه داده بود به در و سعی میکرد آرامشش رو حفظ کنه من کجا بودم؟ اون طرف در روی صندلی نشسته بودم یا نه بذارين درست تر بگم قرار بود روی صندلیا نشسته باشم اما مگه استرس امون میداد راه میرفتم از این طرف راهرو به اون طرف راهروپوست لبم رو کنده بودم و هیچی از ناخنام باقی نمونده بود که یه دستی سرمو آورد بالا و دستم رو گرفت و با چشماش به چشمام خیره شدیه چيزي گذاشت تو دستام و گفت این ارزشمندترين چيزيه که من دارم و باهاش آر
جملات کوتاه جدید انگلیسی با معنیزیباترين جملات انگلیسی با معنی
You know I got this feeling that I just canrsquo;t hide میدونی یك احساسی دارم كه نمی تونم پنهان كنم
I try to tell you how I feel سعی می كنم كه بهت بگم احساسم چیه
I try to tell you about Irsquo;m me سعی می كنم كه بهت بگم ولی من
Words donrsquo;t come easily كلمات به آسانی نمی آیند
When you get close I share them وقتی تو نزدیك می شی او نا رو تقسیم می كنم
I watch you when you smile من تماشات می كنم وقتی تو لبخند می زنی
I watch you when you cry من تماشات می كنم وقتی تو گریه می كنی
And I still do
علاوه بر فشار خون بالا، افزایش کلسترول، دستکاری در سیستم کنترلی حرکتی، بیخوابی و خيلي اتفاقات دیگه، چند مورد خيلي مهم از اثراث قدر در مغز و قدرت آن هست که ای.زوفا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
آخ جون بالاخره مدرسه ها باز شد. من الان سه روزه که مدرسه می رم. من خيلي خوشحالم. اسم معلمون هم خانوم ترابیان. از همه بهتر اینکه منو دختر عموم (نرگس) زنگه تفریحها باهم بازی می کنیم .
از آبجی هام بگم . فرنیا روز اول مهر یک قدم برداشت و همون روز شروع به دست زدن کرد. یک هفته ای هم می شه که سرش رو زمین میذاره و بدنش رو بالا می بره (شبیه عددهشت فارسی) هر موقع این جوری می کنه عزیزم(مادربزرگم) می گه می خواد مهمون بیاد (فرينا اینجوری نمی کنه) .فرنیا خيلي بازو بس
درباره این سایت