چه کسانی را برای خواستگاری می برند؟ انسان های پرحرف کسانی که مدام صحبت کرده فضا را در اختیار می گیرند و رویداد را به نفع حزب خود به اتمام می رسانند. اما در زندگی روزمره کسی از آدم های وراج خوشش نمی آید. کسی مرتب در گوش شما حرف بزند ممکن است بگوید در داستان هم اگر شخصیتی مرتب حرف بزند خواننده کسل خواهد شد برای جلوگیری از این امر؛ شخصیتی دیالوگ می گوید بعد حرف او را قطع کنید ادامه داستان سپس بار دیگر صحبت کند. نگذارید شخصیت های وراج گوش خواننده ر
دانلود اجرای زنده ی You are not alone روز دیگری گذشتو من هنوز تنهایمچگونه ممکن است چنین باشد؟تو اینجا کنارم نیستیهیچگاه خداحافظی نکردیکسی به من بگوید چرامجبور بودی بروی؟و جهانم را چنین سرد رها کنیهر روز می نشینم و از خودم می پرسمچگونه عشق از دست می رود؟چیزی در گوشم به نجوا می گویدکه تنها نیستیچونکه من اینجا کنار توامگرچه دوریاینجا هستم که بمانماما تو تنها نیستیمن اینجا کنار توامگرچه از یکدیگر دوریمهمیشه در قلبمیتو تنها نیستیتنها،تنهاچرا،تنها
داستان سرنوشت بی رحم نودهشتیابه نام خدانویسنده: ریحانه مرداقلینام اثر: سرنوشت بی رحمسرنوشت از قبل نوشته شده است اما افسارش در دستان ماست.این روز ها لباس هایش خلاصه شده بود در سه رنگ مشکی، سورمه ای و کرم و جالب تر از همه هم خوانی لباس هایش با ریحانه ای بودکه به تازگی تمام فکر و ذهنش درگیر او بود. شاید حتی فکرش را هم نمی کرد که زیباترین دختر کلاسشان که خودش خوب می دانستکم خاطرخواه ندارد، روزی این چنین عاشق و دلباخته شود.گرچه آن دو هیچگاه با هم د
بسم الله الرحمن الرحیم
(شهید مهدی باکری)
یکی از دوستان نزدیک شهید باکری می گفت:
در شب های عملیات مهدی همراه بچه نمی توانست به خط بزند. باید
در مقر می ماند و عملیات را هدایت می کرد.
هر بار که بچه ها می رفتند جلو به دلیل خستگی یا طولانی بودن راه،
مقداری از اسباب های کوله شان به زمین می افتاد.
صبح وقتی آقا مهدی می خواست
ادامه مطلب
متن آهنگ مثل گذشته از امیر سعیدیمتن آهنگ مثل گذشته از امیر سعیدی
دلم آشوبه نیستی چه بغضی پیش رومهیه حسی میگه دیگه کارم کم کم تمومهدلم میگیره بی تو هوام بارونه نیستیهمه دردم از اینه چرا دیوونه نیستینگات مثل گذشته نمیخواد که بمونمیکی توو زندگیته که من برعکس اونممن آینده ندارم با دستات احتمالایکی توو زندگیته یکم فرق داره با مننگات مثل گذشته نمیخواد که بمونمیکی توو زندگیته که من برعکس اونم
روزی الاغ هنگام علف خوردن ،کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید
الاغ خیلی ترسید.
ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ، برای همین لنگان
لنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید .
الاغ ناله کنان گفت : ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می کنم که قبل از
خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری .
گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید اینکار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم .
استان اصفهان 24شهرستان دارد. یعنی یک کشور که گستردگی زیادش مشکل ایجاد کرده. آقای مهرعلیزاده دو سال استاندارد اصفهان بود یک نوبت هم نتوانست به شمال استان و دومین شهر بزرگ استان حتی تشریفاتی سر بزند. این نشون می دهد که لازمه پیشرفت استان طرحی مثل استان خراسانه.
از اونجایی که شیطان کش یا به عبارتی دیگر Kimetsu no Yaiba قرار است در شنبه این هفته و در شماره 205 این سری مجموعه به اتمام برسد نگاهی کوتا به ویژگی های خوب و بد این مانگا میندازیم ،مانگایی که تونسته رکورد بیشترین فروش در یک سال را بزند
ادامه مطلب
از مست نپرسید به میخانه چرا هستترسم که بگوید که به آن خانه خدا هست
قاضی بزند هم سر وهم دست و زبانشبر دار بگوید که به خمخانه شفا هست
جاهل نرود در پی آن خانه ی عشّاقزیرا پدرش گفته که در مکه صفا هست
او نیز چو آن عابد بی دین بگرددبیچاره نداند که در آن خانه دوا هست
آن کس که کند سجده به دلدار خیالیدیوانه نداند که در این کار خطا هست
من نیز شدم عاشق و در میکده رفتمدیدم که بجز یار خداهست و بقا هست
از باده بنوشیدم و گفتم که رضایمزیرا که به میخانه ی عشاّق خد
در جوانی اسبی داشتم. وقتی از کنار دیواری عبور میکرد و سایهاش به دیوار میافتاد،اسبم به آن نگاه و خیال میکرد اسب دیگری است.به همین خاطر خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند و چون هرچه تند میرفت، میدید هنوز از سایهاش جلو نیفتاده است؛ باز هم به سرعتش اضافه میکردتا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا میکرد مرا به کشتن میداد. امادیوار تمام میشد و سایهاش از بین میرفت، آرام میگرفت. در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی،
تو مال این صحبتا نیستی
نیستی نه
حالا بشین بخور تا صبح برام ویسکی
خودت رو بزن به مستی
تنها بمون حالا که یه دنده هستی
خودتو بزن بیهوشی
انگار حواست نیست.تندیس کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
تو مال این صحبتا نیستی
نیستی نه
حالا بشین بخور تا صبح برام ویسکی
خودت رو بزن به مستی
تنها بمون حالا که یه دنده هستی
خودتو بزن بیهوشی
انگار حواست نیست.بوته دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
البته که نمیشه راحت قضاوت کرد، اما گاهی دلم میسوزه برای اونی که به تو تکیه کرده، بهت انقد وابسته اس، بعد میبینم تو انقد فارغی!
نظرسنجی میذاری برای مصائب و موانع این وضعیت؟!
برای انتخاب؟!
انتخاب کی؟ انتخاب چی؟
وقتی حتی حاضر نیستی هزینه ای بدی برای درست انتخاب کردن! دنبال برده ای هستی که مخالف تو فکر نکنه! وقتی شأنی برای طرف مقابلت قائل نیستی. انگار تو مرکز عالمی و بقیه اقمار
میخوای بقیه قلابی نباشن، اما به خودت نگاه کردی ببینی احیانا اون جن
تمرین لوب تهاجمی (عقب نشینی لوب)برای تمرین عقب نشینی لوب در نزدیکی تور قرار گیرید و حریفتان در بیس لاین بایستد و10 توپ را به صورت لوب بالای سر شما بزند. چرخیده و به سمت توپ پرتابی حرکت کنید، وقتی که آن را گرفتید با یک لوب فورهند یا بک هند برگردانید.
حریفتان مسیر لوب را دنبال کند، در نزدیکی خط سرویس حرکت کنید و برای اینکه امتیاز را به پایان برسانید از یک والی یا اسمش استفاده کنید.
خیانت در سینمای جمهوری اسلامی ایران
این توشه ماجرای حیله در یک فیلم کمدی گشوده شد ; فیلمی مبنی بر نمایش نامه فرهاد توحیدی که فراوان مورد دقت قرار گرفت .ماجرای توطئه چه بود؟این دومی باری بود که کادو تهرانی نقش زنی را بازی میکرد که سبب ساز توطئه مردی به خانواده اش می شود . قصه از این قرار بود که عالم از بیرون بر میگردد و میخواهد یک منزل بزرگ کهن را بخرد . حاجی متدینی که صاحبخانه است , به وی نزدیک می شود و اورا عقد
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست.چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.
هر
زندگی مثل یه سفر هست، در ایستگاهی که خوشحال نیستی زیاد وقت صرف نکنمن آموخته ام که مردم فراموش خواهند کرد شما چه گفتید، فراموش خواهند کرد شما چه کردید، اما هرگز فراموش نمی کنند که چه حسی به آنها منتقل کردید. انتقال دهند? مهر و محبت باشید تا جاودان بمانید
جهت دیدن فیلم به آدرس https://www.namasha.com/v/hcqQnCzW مراجعه کنید. توضیحات:1-موجود زردی که در فیلم وجود دارد بلَز نام دارد که می تواند آن بگیرد و بقیه را آتش بزند.2-زامبی پیگمن(موجود صورتی) چون مونستری جهنمی است می تواند در مذاب برود ولی آتش نگیرد. ولی زامبی حتی زیر نور مستقیم خورشید آتش می گیرد3- اندرمن (موجود سیاه دست و پا دراز) علاوه بر قابلیت تلپورت می تواند بلاک هارا بردارد و جای دیگری بگذارد.4-کریپر(موجود سبز) می تواند منفجر شود.5-ویدر(موجود سیاه داردی س
معلمی از دانش آموزانش خواست "فواید گاو بودن" را بنویسند و نوشته ای که در زیر می خوانید تمام و کمال انشای یکی از آن دانش آموزان است. با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت می کشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم. اکنون قلم به دست می گیرم و انشای خود را آغاز می کنم. البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد. من مقداری در این مو
♦ یکی از اوجب واجبات برای هر کسی که میل به مداحی دارد آگاهی درباره ی معانی لغات و جملات ادعیه و دعاها می باشد و مداح باید فارغ از تسلط کامل بر کلمات عربی و خوانش صحیح آن به معانی و تفاسیر فارسی آن آگاهی کامل داشته باشد و در هنگام ادعیه خواندن گریزی هم به معانی جملات بزند !• در ادامۀ این مطلب دعای پر فیض کمیل را به همراه معانی آن به ترجمه ی شیخ مرتضی انصاری را ارائه کرده ایم تا با تفسیر و معانی آن آشنا شوید.
ادامه مطلب
به هر زحمتی شده بود خودش را به ساحل رسانده بود.
طبق نامه ی هفته ی پیش قرار شد که مدتی در شهر چرخ بزند تا اوضاع راست و ریست شود و در مهمان خانه ای اقامت کند. فضا هنوز پر از بوی تعفن بود.
از کناره ی ساحل اجساد را کرور کرور می آوردند تا آنهایی که باقی مانده بودند، نام و نشانی داشتند یا وسط راه در دریا رها نشده بودند دفن شوند.
با دیدن مغز متلاشی شده سرباز حدودا 16 ساله که بدن غرق در خون های ه شده اش را می آوردند به طرف ستون های اسکله دوید و هر انچه از ن
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست.چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد
قصه کودکانه توپ تیغ تیغی
موکی، میمون کوچولویی بود. توی جنگل راه می رفت که چشمش به یک توپ عجیب افتاد. یک توپ که روی آن پُر از خارهای تیز بود. موکی به توپ خاردار دست زد. خارها به دستش فرو رفتند.موکی دستش را عقب کشید و با پایش به آن توپ ضربه ای زد. خارها به پایش فرورفتند و او جیغ کشید. موکی خیلی دلش می خواست توپ خاردار را با دست هایش بگیرد. او باز هم به توپ دست زد. خاری از توپ جدا شد و در دستش فرو رفت و او باز هم جیغ کشید.مادرش که روی درختی مشغول چرت زدن ب
داشتیم برای دوره ضمن خدمت معلمان ابتدایی برنامه ریزی می کردیم.یکی از درس هایمان آموزش ریاضی بود. رو به من کرد و گفت آموزش ریاضی را شما تدریس کنید. فورا پاسخ منفی دادم. گفتند چرا؟ گفتم چون به معلمی نیاز دارد و من تا به حال در ابتدایی معلمی نکرده ام. شاید در نظر آن ها صرف داشتن دانش ریاضی به ویژه دانش نسبتاً مقدماتی ریاضی جواز عبور به دنیای مدرسی را می داد اما فقط من می دانستم چقدر سخت است و چه فشاری را باید متحمل شوم. نمی دانم منظورم را فهمیدن
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست.چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.
هر
آموزش داستان نویسی به کودک بهترین راه برای پرورش قوه تخیل کودک می باشد. همچنین باعث می شود تا قدرت تفکر و منطق نظم پیدا کند. داستان نویسی کودکان را هیجان زده می کند و باعث خیال پردازی آن ها می شود.داستان نویسی کودک جزو مهارت هایی است که باید مورد توجه قرار بگیرد , زیرا نه تنها باعث سرگرمی کودک می شود بلکه روی شخصیت و آینده او نیز تاثیر گذار است. شخصی که از سنین پایین با داستان نویسی آشنایی پیدا کند , در بزرگسالی در این زمینه مهارت پیدا می کند
می گویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیم الایام کاروان ها از دست راهن که هر آن و لحظه، شبیخون می زدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت می بردند، در امان نبودند.
اما کاروان ایرانی خود را به سلامت به مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهن گرفتار آمدند و تمام اموال و دارایی شان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصرف راهن درآمد.
کا
یعنی میاد میشه یه روری که دوباره روزگار روزگار بشه اگر دستهای منو بگیری با هم بمونیم با هم بخونیم تا سحر بیدار بشیم وقتی تو پیشم نیستی همه غمهای دنیا توی دلم هست نفرین به اون کسی که بین ما خط جدایی کشیده .چرا زمستونم بهار نمیشه شاید اونی که ما رو از هم جدا کرده به درد من و تو دچار بشه تو نیستی اما صدات هست صدات قلبمو لرزونده کاش میشد به
میگویند که روزی کاروانی ایرانی برای فروش کالاهای خود عازم دیاری بیگانه بود. در قدیمالایام کاروانها از دست راهن که هر آن و لحظه، شبیخون میزدند و اموال و کالای کاروانیان را به غارت میبردند، در امان نبودند. اما کاروان ایرانی خود را به سلامت به مقصد رساند و کالای خود را فروخت. در راه بازگشت به کشور، این کاروان در دام راهن گرفتار آمدند و تمام اموال و داراییشان و حتی اسب و شتری که بر آن سوار بودند هم به غارت رفت و به تصر
شهری بود که همة اهالی آن بودند. شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانة یک همسایه. حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانة خودش که آن را هم زده بود. به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می ید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی می ید. داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال ص
درباره این سایت