ریشه ضرب المثل/ دو دره باز شاید شما هم شنیده باشید که ميگن: طرف آدم دودره بازیه!آدم دو دره باز یعنی آدم متقلب و غیر قابل اعتماد. این اصطلاح در واقع مخلوق مولوی است. در غزل مشهور «بنال ای بلبل دستان» در بیتی مولوی توصیه مي کند که به افراد متقلب اعتماد نکنید. او مي گوید، آنها شما را بر در خانه ای مي برند و مي گویند منتظر باش تا برگردیم ولی انتظار بر در این خانه بی فایده است چون آن خانه دو در دارد و آن شخص متقلب ا
در روزهای گرم سال یکی از بهترین لوازم برای خنک کردن خانه ها کولر گازی مي باشد. کولر گازی یکی از لوازم خانگی پرکاربرد در زندگی انسان مي باشد که برای استفاده در مناطق شرجی بی نظیر مي باشد. امروزه برندهای مختلفی از کولر گازی وارد بازار مي شوند که یکی از معتبرترین ها برند وست پوینت مي باشد. کولر گازی وست پوینت به دلیل کیفیت بالا یکی توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرده است. این کولر گازی نیز مانند دیگر کولر گازی ها ممکن است دچار مشکلاتی شود. ما در
در روزهای گرم سال یکی از بهترین لوازم برای خنک کردن خانه ها کولر گازی مي باشد. کولر گازی یکی از لوازم خانگی پرکاربرد در زندگی انسان مي باشد که برای استفاده در مناطق شرجی بی نظیر مي باشد. امروزه برندهای مختلفی از کولر گازی وارد بازار مي شوند که یکی از معتبرترین ها برند وست پوینت مي باشد. کولر گازی وست پوینت به دلیل کیفیت بالا یکی توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرده است. این کولر گازی نیز مانند دیگر کولر گازی ها ممکن است دچار مشکلاتی شود. ما در
كنار پنجره نشسته ام و گرمای مطبوع بخاری سرمستم كرده است. باران نم نم بر شیشه های پنجره مي نشیند و با صداي چك چكش توجهم را به خودش جلب مي كند. لطافت باران ، سرخی برگ های درختان جنگلی را چشم نوازتر كرده است. لحظه ای پنجره را همچون قاب عكسی مي بینم كه آسمان، جنگل و تپه های سبز تیره را در خود جای داده است. در گوشة پایین سمت راست این تابلوی زیبا، رودخانه ای با صداي خروشانش جلوه گری مي كند. به یاد امواج خروشان نگاهش مي افتم كه در پیچ و تاب زندگی كاشانة د
داستان گلها
به قلم الهه فاخته
این دنیای من است
روزی که سانسوریا پا به خانه ام گذاشت صداي آن و اسپاتی فلوم اولین صدايی بود که شنیدم
سانسوریا با گلدان سفالی سفید رنگش مثل خانم های متشخص احساس کردم واقعا خانه ام مهمان آمده است . تا روی فرش گذاشتم صدايی شنیدم : چقدر اینجا شلوغ است !
ابروهایم بالا رفت و اهميت ندادم . گلدان ها را جابه جا کردم و گلدان سانسوریا را گذاشتم در اتاق گلها , بسیار زیبا و موقر ! مانند خانم های متشخص کم صحبت که احتما
انشای رنگی خدا
چشمانم را مي بندم، واژهی طبیعت را مي نگارم روی دستم، قلبم سبز مي شود، نیلوفری در قلبم ميروید و ميپیچد دور قلب سبزم. ساقه اش از ته روح شفافم سر ميکشد. بالا ميرود، بالا و بالاتر. فریاد ميزند:بیا طبیعت این جاست.»
با نسیم بهاری هم نوا ميشوم ، از نیلوفر ميگیرم و بالا ميروم. روی هاله ای از ابر ميایستم و از روی گیسوی طلایی خورشید سر مي خورم تا طبیعت.
در ميان جادهای سبز فرود ميآیم. بوی سبز ميآید، بوی شور بوی زندگی.
هفته ی وحدت پبروزی انقلاب اسلامي مان را مدیون " وحدت" امت اسلامي هستیم و به ثمررسیدن خون شهیدان نهضت را در سایه یكپارچگی ملت ایران بر محور " ولایت فقیه" و رهبری امام بزرگوارمان مي دانیم، كه ما را در سایه ی اسلام وبر پایه ی ایمان، جمع كرد و هدایت نمود. گرامي باد هفته ی وحدت، كه درآن ميثاق ها تحكیم مي شود ، پبمان ها استوارتر مي گردد ، خون ها در هم مي جوشد ، دست ها وبازوها درهم قرار مي گیرد ، چهره ها بر یكدیگر لبخند پبروزی و صفا مي زند ، قشرها همه باه
.انتظار هر روز طولانیتر و سختتر بود. دیگر خیلی بالای پلهها نمينشست قطارها را نگا کند. بیشتر همان پایین سرش را با درخت گرم ميکرد. توی درخت چیزهای بیشتری پیدا کرد؛ چیزهایی که از خاطرش رفته بودند. مثلا صورت دوست دوران بچگیاش را دید که در جوانی از آبله مرده بود. علم روستایشان را که برادرش روی دوش ميکشید. بره پیشانی سفید محبوب نوهاش را که مجبور شدند برای عید قربان سر ببرند. ماشین سفید بزرگی را که با ان تصادف کرد و دستش شکست. درخت کم کم
یکی بود، یکی نبود، بزی بود که بهش ميگفتن بز زنگوله پا. این بز 3 تا بچه داشت شنگول، منگول، حبه انگور. اینها شان در خانهای نزدیک چراگاه زندگی ميکردند. یکی بود، یکی نبود، بزی بود که بهش ميگفتن بز زنگوله پا. این بز 3 تا بچه داشت شنگول، منگول، حبه انگور. اینها شان در خانهای نزدیک چراگاه زندگی ميکردند. روزی بز خبردار شد که گرگ تیز دندان در آن دور و برها خانه گرفته و همسایهاش شده، خیلی نگران شد و به بچه&z
صحنه:
چند نفر آدم آنطرف در ایستاده اند و باهم بلند بلند حرف ميزنند. صداي باز و بسته شدن در هال گوشها را ميخراشد. کسی که زیر های در به دیوار تکیه زده بر ميخیزد و به سمت در خروجی حرکت ميکند. صداي باز شدن در هال مي آید. صداي بسته شدن در هال مي آید. صداي مالیده شدن دمپایی روی زمين مي آید. صداي باز شدن در حیاط مي آید. و در نهایت صداي بسته شدن در حیاط مي آید.
اعصاب گهمالیده: دلم ميسوزد. روی معدهام هی سوز ميزند. به ذهنم رسید نفس عميق بکشم اما سوزش ر
عنوان درس : تربیت بدنیموضوع تدریس : طناب جفت جلو و عقبدوره تحصیلی : ابتداییموضوع تدریس فاکتور آمادگی جسمانی : استقامت قلبی - تنفسی
دانلود طرح درس تربیت بدنی مهارت طناب جفت جلو و عقب
فرمت فایل : ورد و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل : 3 صفحه
مختصری از شرح
فهرست وسایل و تجهیزات مورد نیاز:طناب معمولی به تعداد دانش آموزان،طناب بزرگ یک عدد،کاور 16 عدد در 4 رنگ، کرنومتر,سوتهدفهای آموزشی:بهبود و توسعه استقامت قلبی-تنفسی. آموزش و آشنایی با اجرای مهارت ط
در این داستان :پیر مردی بود که از صداي خر و پف های زنش خسته و به سخن امده بود و به زنش گفت:ای زن کم شب سروصدا کن ، نميزاری بخوابیم ».
زن به او گفت:کم هزیان بگو من کی سرو صدا کردم».
و چنین شد که زنش حرف او را باور نکرد و مرد پیر تصميم گرفت تا صداي او را ضبط و صبح به او نشان دهد.
آن مرد صداي او را ضبط کرد و منتظر شد تا صبح شود ، خلاصه صبح شد و زن از خواب پانشد و به خواب ابدی رفت و پیر مرد از آن به بعد صداي ضبط شده را لالایی شبانه خود مي کند و مي خوابد
صداي شنیدن آب لذت بخش است اما این که مي شود این لذت را تعریف کرد، خیلی هم آسان نیست. حداقل من نمي توانم اما این را مي دانم که شنیدن آهنگ و موسیقی، بر روان انسان اثر دارد. ميزان لذت را هم مي شود از رفتار آدم ها تشخیص داد. آرامشی که صداي آبشار و موسیقی اش به انسان منتقل مي کند قابل مقایسه با هیچ نوع موسیقی دیگری نیست. آن هایی که با علم طبیعت آشنا هستند مي گویند موسیقی طبیعت آهنگ خودش را دارد و تاثیر آن را فقط مي توان از محیط طبیعی به دست آورد. ب
انشا صفحه ۱۱ کتاب نگارش پنجم دبستان ابتدایی درباره درمورد با موضوع صداي به هم خوردن برگ ه
صداي به هم خوردن برگ ها نگارش پنجم
انشا درباره صداي به هم خوردن برگ ها کلاس پنجم
فصل پاییز بود داشتم از مدرسه به خانه برمي گشتم از زیر درختان بزرگ سرو مي گذشتم صداي خش خش برگ ها زیر پایم احساس خوبی ميداد لحظه ایستادم باد پاییزی برگ های زرد و نارنجی درختان را به هم مي زد و صداي غریبی ایجاد ميکرد هر بار با وزش باد تعدادی از آن برگها رقص کنان بر زمين مي ری
ماهی مون هی ميخواست یه چیزی بگهتا دهنشو باز ميکرد آب ميرفت تو دهنش ونميتونست بگه.دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم شروع کرد از خوشحالیبالا و پایین پريدن دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو، انقد بالا پایین پرید خسته شد خوابید
ادامه مطلب
به نام خداسلام؛خاصیت کوه اینه انگار که هرچی بالاتر ميری ساکتتر ميشی. بیشتر ميشنوی و ميبینی. شاید خاصیت کار سخت و طاقتفرسا اینه. شاید خاصیت برخورد با عظمت و قدرت بینهایت اینه. نميدونم. هرچه هست اینقدر زبانم را بسته که صداي خزیدن باد لابلای گیاهان کوتاه و مخملی رو ميشنوم. هرچند الان دقایقی هست که صداي همراهان رو که یه بند حرف ميزنن دیگه نميشنوم! صداي حرکت برگها و پر زدن زنبورها رو ميشنوم. صداي نفسهای سگی که لابد همين نزد
ماهی مون هی ميخواست یه چیزی بگهتا دهنشو باز ميکرد آب ميرفت تو دهنش ونميتونست بگه.دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم شروع کرد از خوشحالیبالا و پایین پريدن دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو، انقد بالا پایین پرید خسته شد خوابیدکاظم سعیدزاده
این ضرب المثل در مواردی بکار ميرود که شخص فکر ميکند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل: در زمان های قدیم که خانهها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومي داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومي استفاده ميکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند و حوضچهای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن ميریختند، حمام بخار ميکرد و صدا خیلی خوب در حمام ميپیچید. یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمومي رفت و دید کسی در
دور خودت یه خط بکش .
وقتی .
به قول شاعر یه حالتیه که :
از این همه صداي بد،اخبار بد انگارهر گوشه بگریزیم همسرسام ميگیریم!
مونا برزویی
مثلا وقتی نميتونی زیر بارون قدم بزنی .
لااقل به صداي رعد و برقش گوش کن.به صداي خوردنش به شیشه .
و دنیایی که دنیای من نیس.
دنیای من اتنخاب های من از دنیای بیرونه.
چطور بگم.
بیخیال.
پر حرفی نميکنم.
به خودتون برسید .بیشتر از روزای دیگه!
یک صداهایی هستند که هم اصالت دارند و هم هویت.
مي تونندشبیه صداي یک سه تار باشن یا ضرب های یک دف در موسیقی اصیل سنتی .
شایدهم صداي ناله ی ساز یک ویالونیست ماهر توی یک نیمه شب باشند.
ميتونند گل مریم بخونند ومریم هارو عاشق کنند .
حالشون کوک باشه و حال بقیه هم کوک کنند.
ادامه مطلب
محمد هادی چرخکان(ميم-فانی)
كنج مسجد نشسته بودم همه منتظر آمدن امام جماعت بودند. چند دقیقه ای از اذان گذشته بود كه امام جماعت تنومند مسجد، وارد شد. من كه در حال خودم بودم با صداي صلوات جماعت به خودم آمدم. نماز شروع شد. در مسجد ما، خود امام جماعت ميكروفن دارد و به همين خاطر موذنی نیست. سجده ركعت دوم كه رفتیم در سجده، صداي ذكر امام نیامد. تا اینكه بلند شد و كم كم همه متوجه شدند و سر از مهر بلند كردند. در ركعت سوم هم به همان شكل، ذكر سجده امام جماعت ب
چشماشو بست و مثل هر شب انگشتاشو کشید روی دکمه های پیانو .صداي موسیقی فضای کوچیک کافی شاپ رو پر کرد .روحش با صداي آروم و دلنواز موسیقی , موسیقی که خودش خلق مي کرد اوج مي گرفت .مثه یه آدم عاشق , یه دیوونه , همه وجودش توی نت های موسیقی خلاصه مي شد .هیچ کس اونو نمي دید .همه , همه آدمایی که مي اومدن و مي رفتن همه آدمایی که جفت جفت دور ميز ميشستن و با هم راز و نیاز مي کردن فقط براشون شنیدن یه موسیقی مهم بود .از سکوت خوششون نميومد .اونم مي زد .غمناک مي زد , شاد
موضوع انشا: صداي زنگ آخر
واقعا سخت است بدانی مي توانی خیلی بهتر از این باشی ولی نیستی ، یکهو صدايی وسط حرف هایمان افتاد ، این صدا از کجا مي آمد ؟ !¡!
آنقدر گرم گفت و گو با معلم فلسفه بودم که متوجه ی گذر زمان نشده بودم . انگار خشکم زده بود ، همه از کلاس بیرون رفتند ، معلم هم با خداحافظی کوتاهی از من جداشد.
خیلی سخت است بدانی ، صداي آخرین زنگ مدرسه ات راشنیده ای و نتوانی جبران کارهای نکرده ات را انجام دهی .
اتمام سال تحصیلی .
نظر شما در مورد این انشا چ
انشا صفحه ۳۷ کتاب نگارش پایه کلاس پنجم دبستان صداي مادربزرگ تجربه شنیدن کدام یک از صدا های زیر را دارید احساس خود را از شنیدن آن بنویسید
انشا صداي مادربزرگ نگارش پنجم
انشا صداي مادربزرگ نگارش پنجم دبستان
مادربزرگ، کسی که پدر یا مادرت را بزرگ کرده، و اورا به جایی رسانده ، که حال پدر یا مادر خوبی برای توست. مادربزرگ ها هميشه مهربانند هميشه مهربانی ميکنند و با محبت دست بر سرت ميکشند و از خاطراتشان برایت ميگویند که تو ان را قصه مي نامي. هميشه وق
مجموعه: دنیای ضرب المثل داستان ضرب المثل آواز خر در چمن کاربرد ضرب المثل:ضرب المثل آواز خر در چمن این ضرب المثل در مواردی بکار ميرود که شخص فکر ميکند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل:در زمان های قدیم که خانهها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومي داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومي استفاده ميکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند و حوضچهای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن ميریختند، حم
امروز درس خوندنم خیلی بهم چسبید و خیلی حال داد تو یکی از کلاس های دانشگاه چون بچه ها برا فرجه ها رفتن شهرشون دیگه کلاس ها تعطیل هست و الان که بعد از ظهر و نزدیک های غروب هست خیلی حال و هوای قشنگی داره
رو صندلی استاد با پنجره باز کلاس که صداي ماشین ها یا صداي شهر مياد و نسیم دل انگیزی که که مياد خیلی با حاله
خدایا شکرت
انشا صفحه ۳۷ کتاب نگارش پایه کلاس پنجم دبستان صداي وزش باد پاییزی تجربه شنیدن کدام یک از صدا های زیر را دارید احساس خود را از شنیدن آن بنویسید
انشا صداي وزش باد پاییزی
انشا صداي وزش باد پاییزی نگارش پنجم دبستان
صداي باد پاییزی، همان هوهویی که هميشه با خش خش برگ ها شنیده ایم، همان صدايی که نشان ميدهد پاییز از راه رسیده است و فصل ریختن برگهاست فصلی که شاید رنگش را نارنجی بدانند. وقتی صداي وزش باد پاییزی را مي شنویم حس خوبی داریم ؛نسبت به صدايش
یاد استاد ایرج افشار را در سالروز درگذشتشان (هجدهم اسفند) گرامي ميداریم.
عمل کردن به سخنان حکمتآميز در گام نخست در گرو فهمِ آن سخنان است. پس از فهم نیز کار به پایان نميرسد و تازه آغاز راه است؛ زیرا هم باید ظرفیت و قابلیت و توانایی عمل کردن بدان سخن در آدمي باشد یا بهتدریج پدید آید و هم علاقه، عزم و اراده و همت و تلاش برای عملی کردن آن. از همينروست که با وجود آنکه تمام رازهای خوشبختی بر بشر آشکار است گروه اندکی بهواقع خوشبخت ميزیند. ه
A aحرف a صداهای مختلفی دارد مثل (آ ) ، (اُ ) ، (اَ ) و غیره که براساس حروف همجوار یا موجود در آن کلمه تعیین مي گردد . مثلاً اگر ( a) قبلاً از ( r ) ، (th ) ، (ph ) ، (L ) ، (ss) بیاید معمولاً صداي (آ ) مي دهد مثل:
Car park father passPath star craftAfter far telegraphCalm bar photographGrass bath class
نکته هرگاه بعد از (a ) حرف (L) و بعد از آن یکی از حروف (m ) ، ( v) و یا (f ) باشد ، نه تنها ( a ) صداي (آ ) مي دهد بلکه (L ) نیز تلفظ نمي شود، مثال:
Palm , half , halves
اگر (a ) قبل از حروف( w) یا (L ) قرار بود معمولاً صداي ( اُ ) مي دهد مثل:
Low , s
انشا دانش آموزی درباره صداي زنبور
انشا در مورد صداي زنبور
انشا صداي زنبور
حتما همه مي دانیم هر موجودی صداي مخصوص خودش را دارد. صدا یک نشانه است. اما بعضی موجودات هم هستند با این که تولید صدا مي کنند، خودشان صدا را نمي شنوند. من این را نمي دانستم.
پارسال که بعد از کلی خواهش و التماس من، پدرم مرا به مزرعه ی یکی از دوستانش برد، برای اولین بار صداي زنبورها را شنیدم. دیدن آن همه زنبور که وز وز کنان داخل کندوها در جنب و جوش بودند یکی از اتفاقات عجیب زن
درباره این سایت