نتایج جستجو برای عبارت :

من تلاش میکنم انسان مؤدب منظمی باشم زیرا

سلام دوستاناینبار قصد دارم یک پیج خوب در زمینه انتخاب جنس مانتو شلوار اداری بهتون معرفی کنمبرای من که مثل همیشه مفید بود. به شماهم توصیه ميکنم حتمااا برید و این مقاله معرکه رو یه نگاهی بندازید.اینم آدرسش ====> نکته مهم در خرید مانتو اداری شیک امیدوارم از با خوندنش کلی لذت ببرید
 در این فیلم  نکاتی پیرامون حروف ناخوانا گفته شده و قرائت یک صفحه و نکات آن بیان شده و تمرینات مفاهیم به اجمال راهنمایی شده و از درس قبل سوالاتی پرسیده شده که باید در پیام رسان شاد جواب آن هارا ارسال کنید .دانلود https://aparat.com/v/RGsmB
از روی دلتنگی میام یا چی، نمیدونم اما هرچیه خوب چیزیه که آدم رو وادار میکنه به "برگشتن" به یه مأمن
نمیدونم اسمش چیه اما خوشم میاد از اینکه هر روز حتی اگه پست نذارم میام اینجارو باز ميکنم

البته اونا که که سرشون تو شبکه های اجتماعیه نمیفهمند! من خودم هم به زور
یه سری جاها هستن
یا یه سری آدما
یا کلا یه سری چیزا هستن که
غریبه نیستن برات
اینا خوبن :)

دیشب ساعت 5 صبح خوابیدم 9 بیدار شدم
تا الان
نمیرم یوخ؟! :))
سعی ميکنم قوی باشم
سعی ميکنم بمونم با چیزایی
از اونجایی که شما برای من مثل پناهگاه هستید ، من هم میخوام مثل پناهگاهِ شما باشم. نیازی نیست خودتون رو مجبور کنید تا شاد باشید ، اما با این حال ، دوست دارم هر روز حتی کمی هم که شده باعث بشم لبخند بزنید ، این چیزی‌ هست که بابتش سخت تلاش ميکنم."_Hyunjin_
دستم رو روی چوب خام روشن نارنج میکشم. بویش مستم میکند. مداد را بر میدارم و طرحی مبهم را رویش نقاشی ميکنم. مثل اینکه کلافه باشم بر میگردم جاهایی که مبهم است دوباره پر رنگ ميکنم. ار موئی را بر میدارم. کالبدی مبهم از انسان را برش میدهم. سپس نوبت مقار هست سطحش را تراش میدهم. پستی و بلندی های ظاهرش و تمام جذابیت جسمیش را به ظرافت طرح میزنم. بعد سطحش را با سنباده کاملا صاف و یکدست ميکنم. تمام سر تا پاش رو پولیش میزنم جوری که برق میزند. با خوشحالی و ذوق ب
عموما فردیم که دوست دارم مثبت حرف بزنم ولی یکم الان خسته شدم از خودم که بیش از حد تنبل و بدرد نخور شدم .
باید پاشم مثل اون موجودی که قبلا بودن بشم باید تا سر حد مرگ تلاش کنم  باید تلاش کنم باید
من درستش ميکنم و درستش ميکنم 
اول میخواسم کلی آه و ناله کنم ولی تیتر رو عوض کردم گفتم بزار درستش کنم .
من درستش ميکنم 
ادامه مطلب
«بِــــــــســـمِ الـــلّــهِ الــــرَّحمـــَــنِ الــــرَّحیــــم»یک دقیقه مطالعهاز دیوید راک فلر پرسیدند:چگونه به این ثروت و شوکت رسیدی؟گفت: از خدا خواستم و خودم بدست آوردم.گفتند چگونه؟گفت: من بیکار بودم. گفتم خدایا کاری برایم پیدا کن تا در آمد کافی برای پرداخت اجاره ی یک منزل نقلی را داشته باشم.چون از طرف خدا اقدامی انجام نشد، خودم دست به کار شدم و به خدا گفتم: خدایا تو به این نیازهای کوچک رسیدگی نکن. من خودم کار پیدا ميکنم. تو فق
به نام خدایی که نزدیکتر از رگ گردن به بندگانش است و صدای آنها را میشنود قبل از آنکه خودشان بشنوند.
اما بعد 
انسان ها موجوداتی هستند که از پدر و مادر زاده میشوند و بعد از سپری کردن چند سالی در دنیا خواهند مرد.
هزاران سال است که همین بوده و ملیارد ها آدم بر روی زمین آمدند و هزاران تمدن بزرگ و کوچک را به وجود آوردند و امروز اثری از انان نیست.
همه آن انسان ها آرزو هایی داشتند و برای رسیدن به اهدافشان تلاش میکردند درست مثل تک تک ما.
واقعیت این است که م
مادر من را که دارد؛ دشمن نمی خواهد.
همه چیز خوب است؛ سیاه ها و سفید ها دعواشان است
و انگار فقط من اضافیم که نه سیاهم نه سفید.
گاهی خدا را صدا می زنم که از سفید ها باشم
گاهی تلنگر می زنم تا از سیاه ها باشم
من غصه ندارم که قصه داشته باشم
مامان و خاله توی یانه نان می کوبند؛ درباره ی زندگی یک زوج جوان می گویند.
خاله می گوید: بچه ندارند؟
مامان: نه بچه چه کوفتی است؟ مثل آدم دارند زندگیشان را می کنند بچه می خواهند چه کار؟
خاله؛ آخرش چه؟
هوا مرا یاد شعر سه
سلااام به طرفداران عزیزم حالتون چطوره؟امیدوارم که خوب خوب باشیدداستان دارم که داستانی فول داستان بریم مشخصاتش رو ببینیماسم داستان : بهشت زندگی مننویسنده:مهسا بابایی خودمنوع داستان:زندگی خودمه جذابه بخونینشخصیت های داستان:عسل-دیانا-نرگس-مهسا-رها-سلوا-معلمم-همکلاسی هایمخب عزیزانم ببینم می تونم فردا پارت اول داستانم رو بدم یا نه ولی فک کنم بتونمقربان تک ت  باییی
چند روزه بشدت احساس تنهایی ميکنم
چند روزه همش دلم میخواد بزنم زیر گریه و دنبال بهانه م
ولی هی میگم الان ن الان ن و انقدر خودمو گول میزنم تا از ذهنم بره
اما نمیره و هی روهم تلنبار میشه
با خودم فکر ميکنم چرا هیچ دوستی ندارم؟
و البته جوابش همون لحظه میاد ب ذهنم.چون خودم خواستم!
تنها دوستی ک چند هفته اخیر بشدت باهاش وقت گذروندم رو هم از دست دادم!
شایدم اونی ک دلم میخواد داشتن ی دوست نیس
دلم خودمو میخواد
زندگی خودمو میخواد
دوست دارم اونجور ک میخوام
اصولا در تربیت انسان دو شخص بسیار تاثیر گذار است؛ یکی مادر و دیگری رفیق
شاید بتوان گفت پنجاه درصد بلکه بیشترین تأثیر یک انسان از رفیق و همنشین است.
دوست دارم بجای اینکه مشارب خود را تاب دهم و با فرزند خود سخن بگویم و پدری کنم، برایش یک رفیق خوب باشم، رفیقی که در فراز و نشیب زندگی همراه او باشد.
به گونه ای با او رفاقت کنم که منحثرا فکرش همنشینی با من باشد، همانگونه که در رفتار خوبش پدر هستم، در اشتباهات او هم پدر هستم. هیچگاه محبت خود را منحصر به
دلم میخواد تجربه ی معلمی داشته باشم. حس ميکنم کاریِ که خیلی به درد میخوره، و بهم انرژی میده و برای رشدم لازمه. چون من دربرخورد با سوال ها و ذهنیت های مختلف کمی حساسم و گاردِ منطقی دارم. اینکه چطوری به هرکس پاسخ مناسب خودشو بدم، صبور باشم، یاد بگیرم از کجای مسئله وارد بشم، چطور سر و کله بزنم. همه ی اینا شبیه همون مهارت یدی» ِکه هرجا برم همرامه و میتونم ازش استفاده کنم. مثل پزشکی کردنِ اینطوری که تیپ مورد علاقه ی من از پزشکی کردنه؛ پزشکی به شکل
روزای عجیبیهنمیدونم چه حسی دارمفکر ميکنم عاشقش باشم اینجوری که بهم گفتنولی اون احتمالا هیچوقت نمیفهمه وفتی داشت به عنوان سرگرمی بهم نگاه میکرد من چقد جدی گرفتمشدلم شکسته ولی هنوز حس ميکنم ذلم براش تنگ میشه هنوز دوسش دارمو اگه اینطوری حالش خوبه و خوشحاله بزار باشهوقتی اطرافمه حس خوبی دارم.دست و ‍‍پامو گم ميکنم.رشته حرف از دستم درمیره نمیدونم چی باید بگم.به خودم میام میبینم دارم نگاش ميکنم یا به صداش گوش میدم یا دارم به حرفاش فکر میکن
ساعت 1:23 دقیقه شبه.من بعد مدتها وسط هزاری کار، دلم برای خودم تنگ شده و نشستم پای وبلاگ، برای خودم بنویسم.مدتهاست که به چیزی فکر نميکنم. فقط کار ميکنم. بی وقفه کار ميکنمحواسم نیست 27 سالمه و غصه نمیخورم. فقط کار ميکنمچون میخوام حس کنم خوبم. با همین شرایطم خوبم.منعطف شدم. میگم حتما همیشه نباید اونی بشه که ما فک میکنیم.همین باعث شده به شرایط خو بگیرم.دنیا رو همونجوری که هست بپذیرم و مثلا خوشحال باشم یه چیزایی رو دارم تغییر میدم :)زندگی همینه دیگهچی
انشایی در مورد از تو حرکت از خدا برکت
خداوند ضامن رزق و روزی آدمی ست، اوست بخشنده و به انسان عقل و جسم سالم بخشید تا اندیشه کند و در راه اندیشه اش قدم بردارد، تلاش کند و آنچه که می خواهد را به دست آورد و شکر گزار باشد.
حاکم و قادر خداست اما به انسان اندیشه بخشید تا سرنوشت خویش را بسازد تا خوب فکر کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند و مزد بگیرد.
ما انسانیم، انسانی که به قدر فرصت، قدرت و همت خویش باید بکوشد و رسالتی که روی دوش هایش نهاده شده را به پایا
#کار-درست
به عنوان یه جوان ایرانی رای دادم چون ایرانم رو دوست دارم و برای پیشرفتش تلاش ميکنم. ایران مثل مادر من میمونه اگر بیشتر از مادر خونی ام دوستش نداشته باشم کمتر دوستش ندارم. برام کشور و مسائلش بسیار مهمه و هرچقدر هم که گرفتار مشکلات باشه من از اعماق وجودم دوستش دارم و افتخار ميکنم که ایرانی ام. به برکت وجود خورشید هشتم ولایت ان شاءالله ایرانی آباد و آزاد خواهیم داشت. ایرانی که نگاه خاصه صاحب امان(عج) رو داره.
 و اینکه اگر بدونم کاری که
انشا درمورد مادر
*************
انشا مادر
شماره یک موضوع انشا مادر : انشا کوتاه به زبان ساده و کودکانه برای مادر مناسب پایه تحصیلی : سوم چهارم پنجم ( زبان کودکانه ) مقدمه: من مادرم را دوست دارم و این انشا را به او تقدیم ميکنم انشا مادر عادی ، انشا درمورد مادر من مادرم را خیلی دوست دارم چون او خیلی برای من زحمت میکشد او برای من غذا درست میکند ، لباس هایم را میشورد و اتاقم را مرتب میکند . او همیشه نگران درس و تحصیل من است ، در درس ها به من کمک میکند تا در آین
سلامباز اومدم  تو وبلاگم تا ببینماینجا بعد از نبودن طولانیم چه خبر شدهوای خدا جون شنبه ریاضی یکشنبه فیزیک دوشنبه ازمایشگاه سه شنبه شیمی و زبان چهارشنبه ک ادم خستس با این همه کار زیست والا ب خدا من که روزی همه این درسارو هی می خونم میخونم میخونم نمیرسم بیام وبلاگ تازه نزدیک عیدم هستو خرید و خونه تی هم بهش اضافه کن ولی راستی خیلی خوش میگذره درسته اول متن گفتم بده ولی چون من هم ب درسام علاقه دارم هم ب خرید هم ب عید هم ب تمیز کردن خو
۲۱ سالمه :)از وقتی که یادم میاد اضافه وزن داشتم. نه اونقدر که گرد و خیلییی چاق باشم و نه اونقدری که نرمال باشموقتی ۱۷ سالم بود اوج اضافه وزن و چاقی رو داشتم. ۹۵ کیلو شدمو ۱۸ سالگی با فعالیت بیشتر وزنم کم شد روز تولد ۱۹ سالگیم (۱۸ که تموم شد) دقیقا ۲۰ کیلو از وزنم کم شده بود و به ۷۵ رسیدم یه مدت ۷۵ بودم تا اینکه توی ۳ ۴ ماه اخیر دوباره وزنم اضافه شد و به ۸۲ رسیدمکسی که دوسش داشتم همیشه میگفت یکم کمتر شو و همیشه منو با بقیه و حای دوست دختر قبلیش مقا
بعد از بیشتر از یک سال کامپیوترمو روشن ميکنم و میرم تو فولدرم 
هیچوقت فکر نمیکردم یه آهنگ بتونه این حجم از خاطره هارو تو وجودم بیدار کنه 
انگار دقیقا منو برداشتن گذاشتن ۶ سال پیش همین زمانا 
انگار زمان تو کسری از ثانیه برگرده انگار نشسته باشم تو همون لحظه ها 
عکسا صدا ها آهنگا حتی پس زمینه کامپیوترم 
به همه اتفاقایی که نباید میفتاد و افتاد فکر ميکنم به تغییرایی که درست زمانی اتفاق افتاد که نباید میفتاد به همه کسایی که با حرفا و رفتاراشون تم
قبلا وقتی این متن های انگیزشی ک درمورد ترس در طی انجام تلاش برای رسیدن به هدف رو میخوندم  خیلی خیلی برام مسخره بودن و میگفتماگه من واقعا تلاش کنم دیگه رسیدن به هدفم حتمی میشه پس دلیلی برای ترسیدن نیس ولی الاناز شدت ترس نمیتونم نفس راحت بکشم اینو قشنگ حسش ميکنمو بنظرم درست اینه ک با وجود همین ترس بازهم ادامه بدی.
1- بر اساس قرآن دلیل برتری انسان بر فرشتگان چیست؟1) تسبیح و عبادت خداوند2) ظرفیت علمی انسان3) بعد غیرمادی انسان2- آیه 114 سوره طه به چه امری تأکید دارد؟1) تلاش برای افزایش دانش2) تلاش برای خدمت به مردم3) بی‌نیازی اهل ایمان از دانش بشری3- در ماجرای حضرت عُزیر، چه چیزی پس از صد سال سالم مانده بود؟1) بدن پیامبر خدا2) حیوان همراه3) آب و غذا4- بر اساس قرآن، اولین معلم بشر کیست؟1) خداوند2) رسول خدا3) فرشته وحی5- حضرت موسی علیه‌السلام هدف خود از پیروی حضرت خضر
1- بر اساس قرآن دلیل برتری انسان بر فرشتگان چیست؟1) تسبیح و عبادت خداوند2) ظرفیت علمی انسان3) بعد غیرمادی انسان2- آیه 114 سوره طه به چه امری تأکید دارد؟1) تلاش برای افزایش دانش2) تلاش برای خدمت به مردم3) بی‌نیازی اهل ایمان از دانش بشری3- در ماجرای حضرت عُزیر، چه چیزی پس از صد سال سالم مانده بود؟1) بدن پیامبر خدا2) حیوان همراه3) آب و غذا4- بر اساس قرآن، اولین معلم بشر کیست؟1) خداوند2) رسول خدا3) فرشته وحی5- حضرت موسی علیه‌السلام هدف خود از پیروی حضرت خضر
به نام نامی اللهنام داستان :سَلسال(آب گوارا)نویسنده:helia.zژانر:تخیلی_عاشقانههدف:به قلم کشیدن تخیلات و افکارم!ساعات پارت گذاری: نامعلومخلاصه: جاودانگی، تمنا و استدعای دیرینه ی تمامی مخلوقات است. در این چند سالی که هستی برای من به ارمغان آورده است، یافته ام که تو با من نامیرا می‌شوی. فریبت را نمی‌خورم! آسوده‌اندیش باش، زيرا این هوس را با خود به گور می‌بری! شرافتم اذن این را نمی‌دهد که حتی لحظه ای بیشتر به زیستن ادامه دهی! نمی‌توانم
هرجایی برم, هر جایی بری با هر کسی باشم, با هر کسی باشی زنده باشم, زنده نباشی نفس نفس زنم از خستگی, نفس نفس زنی از این دوری دنیایم ویرانه باشد یا که ویرانه باشی دیوانه باشم یا که دیوانه باشی فراموشم شود, فراموشم کنی ستاره رویایت باشم, مهتاب شبهایم باشی آینده ای باشد, شمعی داشته باشی خاطرت جمع اینجا زندگی نزدیک نیست خاطرت جمع دوریت بازی بچگانه نیست عمرم را به هدر دادی رفت اما این آخر داستان من نیست مگر میشود که این احساس نیست باشد و نیست؟
من از اون دسته آدمایی ام که وقتی دلم میشکنه به جای اینکه مثل  بچه آدم برم به طرف بگم که فلان کارت زشت بوده ، و من از دستت ناراحتم.سکوت ميکنم و تو خودم میریزم.بعد هی بهش فکر ميکنم هی فکر ميکنم و هزار بار حرف و اتفاقی که ناراحتم کرده و مروز ميکنم بعد هی براش دلیل میارم تو ذهنم هزار بار یارو رو محاکمه ميکنم ولی هیچی به روش نمیارم انقدر اینکار و ادامه ميکنم و زجر میکشم و زجرم میکشم و  با خودم کلنجار میرم که دیگه کم کم از اون آدم  فاصله میگیر
1- بر اساس قرآن دلیل برتری انسان بر فرشتگان چیست؟1) تسبیح و عبادت خداوند2) ظرفیت علمی انسان3) بعد غیرمادی انسان2- آیه 114 سوره طه به چه امری تأکید دارد؟1) تلاش برای افزایش دانش2) تلاش برای خدمت به مردم3) بی نیازی اهل ایمان از دانش بشری3- در ماجرای حضرت عُزیر، چه چیزی پس از صد سال سالم مانده بود؟1) بدن پیامبر خدا2) حیوان همراه3) آب و غذا4- بر اساس قرآن، اولین معلم بشر کیست؟1) خداوند2) رسول خدا3) فرشته وحی5- حضرت موسی علیه السلام هدف خود از پیروی حضرت خضر را چه
1- بر اساس قرآن دلیل برتری انسان بر فرشتگان چیست؟1) تسبیح و عبادت خداوند2) ظرفیت علمی انسان3) بعد غیرمادی انسان2- آیه 114 سوره طه به چه امری تأکید دارد؟1) تلاش برای افزایش دانش2) تلاش برای خدمت به مردم3) بی نیازی اهل ایمان از دانش بشری3- در ماجرای حضرت عُزیر، چه چیزی پس از صد سال سالم مانده بود؟1) بدن پیامبر خدا2) حیوان همراه3) آب و غذا4- بر اساس قرآن، اولین معلم بشر کیست؟1) خداوند2) رسول خدا3) فرشته وحی5- حضرت موسی علیه السلام هدف خود از پیروی حضرت خضر را چه
صفحه 10
معنای مصرع اول : به نام خداوندی آغاز می کنم که دو نعمت بزرگ عقل و جان را به انسان عطا کرده است زيرا فکر و اندیشه انسان نمی تواند فراتر ازاین برود
معنای مصرع دوم : به ذهن و اندیشه انسان ،سخنی بالاتر ازاین خطور نمی کند که سخنش را با نام پروردگاری آغاز کند که به انسان جان و خرد بخشیده است.
معنای مصرع سوم : خداوند متعال صاحب اسما و صفات و القاب متعدّد و آفریننده/ جاو مکان(عالم هستی )است.
معنای مصرع چهارم : اوست که روزی دهنده موجودات عالم و هدایت

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

musichelena موسسه حقوقی zibae102 ایران بلاگ get to know me better گلچین بروزترین منابع در اینترنت گروه عربی ناحیه 2 سنندج - کردستان مذهب شناسی بصیرت midonii