نتایج جستجو برای عبارت :

موضوع انشای سگی. ک صاحبش را گم کرده

همه ما به یک اندازه ترحم‌برانگیزیمذاتاً متضادو عجین با اندوه، خشم و شهوتیک شوخی مبتذلیمدر بازپخش روزانه یک برنامه تلویزیونیکسی باید بیایدو کنترل تلویزیون را به صاحبش برگرداندبه اندازه کافیو بی‌دلیلقرن‌ها روشن بوده‌ایم (خرداد 98)
 کانال تلگرام بهترین انشا @enshay20 کانال بهترین انشا آموزشی 2 روز پیش بهترین انشا موضوع ازادانشا های زیباچند موضوع انشابهترین انشاي طنزبهترین انشاي سالانشا با موضوع بارانبهترین انشاي جهانانشا با موضوع طبیعتکانال انشا و نویسندگیکانال انشا دهمکانال تلگرام انشا نهمکانال‌ انشا هشتمانشا های زیباذ95موضوع انشا
موضوع: کمک به همسایه
انشاي غیرطنز:
همسایه انسان یکی از نزدیک ترین دوست یا خویشاوند و یا همراه اوست. همسایه از خوردن و آشامیدن همسایه خود بهتر از دیگران اطلاع دارد. در مواقع نیاز دست یکدیگر را می گیرند و به کمک و یاری یکدیگر می شتابند. در زمان تنهایی ، غم و شادی ، عزا و عروسی همیشه زودترین کسی است که مطلع می شود و با حضور خود به یاری همسایه می آید. در گوشه گوشه ی ایران ما همیشه دورهمی های همسایه ها در کوچه و خانه همیشگی بوده است و با دورهمی ها و برگ
معلمی از دانش آموزانش خواست "فواید گاو بودن" را بنویسند و نوشته ای که در زیر می خوانید تمام و کمال انشاي یکی از آن دانش آموزان است. با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت می کشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم. اکنون قلم به دست می گیرم و انشاي خود را آغاز می کنم. البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف خود بنگریم در می یابیم که گاو بودن فواید زیادی دارد. من مقداری در این مو
در این قسمت از کارتون تام و جری تام برای محافظت از حلقه سحر و جادو در حالی که صاحبش برای برخی از کارها خارج شده است ، گرفته شده است ، اما جری با انگشت برخورد.آرنیکا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
انشا صفحه ۲۰ کتاب نگارش
درس یک صفحه ۲۰ اولین انشا کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم
اکنون پس از انتخاب موضوع دلخواه، سفر نوشتن را آغاز کنید. با توجه به نقشۀ نوشتن که در درس آموختید، به سمت مقصد حرکت کنید.
موضوع انشا : باد آورده را باد می برد
مقدمه : از بچگی شنیده ایم که گفته اند بادآورده را باد می برد . این مثل زمانی استفاده می شود که برای به دست آوردن چیزی زحمت نکشیده باشی و معلوم است که آن را زود از دست میدهی.
بدنه : چند سال پیش، هوا طوفانی شد . هم
انشا با موضوع دست فروش
▪️تضادها گاهی کمر می شکانند، گاهی شرمنده می کنند و گاهی می میراند. تضادها می توانند زندگی را برهم زنند همان زندگی را که من و تو در حال گذر هستیم ولی یکی در گوشه ای از دنیا با آن دست و پنجه نرم می کند.تا به حال به اطراف توجه کرده ای؟ به گوشه و کنار خیابان به دست فروش هایی که لبه خیابان بساط پهن کرده اند تا بساط زندگی خود را از همان تامین کنند. تا به حال به نگاه خسته و شرم زده ی آن ها دقت کرده ای؟ آن ها در نگاهشان حسرت موج می زن
نگارش دهم درس دوم عینک نوشتن
موضوع: کتاب
مثل همیشه کتابم را بر می دارم و از خانه بیرون می زنم، این راه طولانی را بدون توجه به نگاه موجودات اطرافم طی می کنم. می روم و در جای همیشگی می نشینم. کافه چی قهوه ام را آماده می کند تا من برسم. کتابم را ورق میزنم بویش را دوست دارم، هدفونم موزیک زیبایی در گوشم می نوازد و دود قهوه ام که گویی با موزیکم می رقصد ،چقدر زیباست. در این فضای دلنشین تکرار نشدنی کتابم را باز می کنم و به درخت بریده شده زل می زنم ، درختی ک
موضوع انشا: سنگ قبر پدرم
هر وقت می آیم کنارت و سلام میکنم جوابی نمی شنوم
وقتی دستانم را به رویت می کشم لطافت آن موقع را ندارد ولی آرامشم میدهد
وقتی اشک میریزم دیگر دستانت گونه هایم را لمس نمی کند
وقتی نگاهت میکنم چشمانت به من خیره نمی شود[enshay.blog.ir]
وقتی به دو زانو کنارت مینشینم وحرف میزنم جوابی نمیشنوم
وقتی به آغوشت میکشم گرمای تنت را حس نمی کنم
وقتی زیاد حرف میزنم ودرد دلم را میگویم دستانت گیسوانم را نوازش نمی دهد
وقتی هنگام رفتن به نیمرخ عکس
انشا صفحه 20 کتاب نگارش
درس یک صفحه 20 اولین انشا کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم
 اکنون پس از انتخاب موضوع دلخواه، سفر نوشتن را آغاز کنید. با توجه به نقشۀ نوشتن که در درس آموختید، به سمت مقصد حرکت کنید.
موضوع انشا : باد آورده را باد می برد
مقدمه : از بچگی شنیده ایم که گفته اند بادآورده را باد می برد . این مثل زمانی استفاده می شود که برای به دست آوردن چیزی زحمت نکشیده باشی و معلوم است که آن را زود از دست میدهی.
بدنه : چند سال پیش، هوا طوفانی شد . همس
نگارش یازدهم درس چهارم
موضوع: گفت و گو بین آسمان و زمین
به نام آنکه هستی نام از او یافت/فلک جنبش، زمین آرام از او یافت همه نشسته بودند و به آسمان نگاه می کردند، آسمان بزرگ و بی کران شب‌هایش پر ستاره،روزهایش گاه آفتابی و گاه ابری، گاه عصبانی می‌شود، می‌غرد و اشک هایش را بر سر درختان و گل ها، انسان ها می ریزد. همه به آسمان خیره بودند که زمین به آسمان روی کرد و با چهره ای درهم و با اخم به آسمان گفت: ای آسمان تو چه داری که انسان ها از دیدنت حیرت می ک
این ودیعه‌ی الهی ، چه ماجراهایی از سر گذرانده تا به شما رسیده و اینک شما آمده‌اید تا امانت را به صاحبش برسانید. ارثیه تاریخ با دست شما تحویل وارثش می‌شود. نقطه اوج داستان ، فرزند شماست ، دست پرورده‌ی شماست. فصل بعد ، فصل نتیجه‌گیری است ؛ چه پایان خوشی دارد این داستان.  ولادت امام حسن عسکری علیه السلام را به فرزند بزرگوارشان و شما شیعیان تبریک عرض می‌کنیم.
حتما خیلی خوب می دانید که سگ ها می توانند همان مقدار عشقی را که نثارشان می شود به شما بازگردانند و البته در خیلی موارد حتی بیشتر.
یکی از تازه ترین مواردی که عشق یک سگ به صاحبش به طور گسترده مورد توجه قرار گرفت، بونجوک دوست داشتنی بود که شش روز جلوی در یک بیمارستان در ترکیه منتظر ماند تا صاحبش جمال شنتوک مرخص شود. برای تماشای این ویدئواینجا کلیک کنید.
داستان جمال و بونجوک اولین ماجرای دوستی عمیق انسان و سگ نبود. بی بی سی نگاهی انداخته است به برخ
انشاي تصویر نویسی با موضوع: دورترین فاصله یک متری دنیا
بالباس های پاره طوسی رنگ مشغول گشتن توی سطل اشغالی های شهر بود ‌، دنبال یه چیز قابل خوردن تقریبا یک هفته بود که غذا نخورده بود، ازاین کار متنفر بود هیچ وقت فکرشو نمیکرد که این حال و روزش باشه ولی مجبور بود گرسنگی امونشو بریده بود
یاد رویاها آرزو های بچه گیش افتاد دست از گشتن برداشت خودشو از اشغالا بیرون کشید وبا نا امیدی قدم برداشت، تغریبا به وسطای خیابون رسیده بود که ایستادو گونی کثیف
انشا با موضوع خانه جنگلی
 
به نام خدا
موضوع:خانه جنگلی
وارد روستا شدم چهارمین بار بود که وارد این روستا میشدم هر بار که می آمدم خانه جنگلی ام که در انتهای آخرین خیابان روستا روی تک درخت بید مجنون وسط مزرعه باباعلی بود رنگ جدیدی داشت
اولین بار که آمده‌ام خانه کوچکم مثل عروس لباس سفید پوشیده بود همانقدر زیبا و همانقدر خیره کننده.
 دومین بار تقریباً ۹ ماه پیش بود که برای نگهداری از باباعلی آمدیم .خانه ام معلوم بود از لباس عروسش خسته شده چون این
نگارش دهم درس ششم
موضوع: مقایسه قلب و سنگ
آیا تا به حال از ارتفاع سقوط کرده اید؟ یا در کودکی با دوچرخه بر روی جدول سخت خیابان افتاده اید؟ یا مثلا سرتان به دیوار خورده است؟ اگر هریک از اینها را تجربه کرده باشید؛ می دانید که سنگ سخت است و دردناک.گویی کینه ای بزرگ در درونش هست که در این حد سخت است و او دشمن نرم ترین و لطیف ترین چیز روی زمین است یعنی قلب. لطیف از این نظر نمی گویم که همچون پر طاووس و پنبه، نرم است بلکه از این نظر که سرشار از لطافت و احس
معلمشان تقلیل بود و من به جایش رفتم سرِ کلاس‌. کتاب‌ها و تکالیف بچه‌ها را خواستم و پشت میز نشستم و جلویم تپه‌ای از کتاب و دفتر تشکیل شد. با رسیدن به هر کتاب اسم صاحبش را بلند می‌خواندم تا بیاید و در مورد تکالیفش که نقص یا اشتباهِ احتمالی دارد ، توضیح بدهد.
یکی از سؤالاتِ کتاب این بود که با توجه به حروف موجود ، کلمه‌ای که در داخلِ درس استفاده شده است را بسازید. حروف   ط ، ق ، ه ، ر » بودند. همۀ بچه‌ها قطره» نوشته بودند و درست و منطقی هم بود ؛ ا
انشا با موضوع اتوبوس زندگی
موضوع: اتوبوس زندگی
ساعت و ثانیه ها میگذشت دیرم شده ‌بود از خواب بلند شدم شروع به آماده شدن کردم.به نظر خودم همه چیز را به همراه داشتم. دوباره به ساعتم نگاه انداختم حسابی دیر شده بود با تمام سرعت به سمت در حرکت کردم.دری که قرار بود مرا از خواب و تاریکی به سمت بیداری و روشنایی ببرد.خیلی احساس سبکی میکردم، کوله ام را جا گذاشته بودم.برگشتم و کوله ام را یا بهتر است بگویم:اساس و بنیاد آینده ام را برداشتم و با سرعت به سمت ات
موضوع انشا: گرانی
اینجا صدای مرا از شهر فقیران می شنوید ؛ شهر گرانی ها . شما گرانی را در چه چیز هایی می بینید؟ خوراک؟ پوشاک؟ مسکن؟ پول؟ اینجا هما چیز گران است. حتی چندین برابر گران تر است. می گویم چندین برابر چون در شهر های دیگر هر چقدر هم که گرانی باشد ، هستند عده ای که بخرند و سیر کنند شکم زن و فرزندشان را ؛ اما اینجا شهر فقیران است . خشت خانه ها از "فقر" است . نام کوچه ها حک شده بر لوح "نداری" است . دروازه ی شهر را با ستون های حسرت بنا کرده اند. اینج
موضوع: کمک به همسایه
انشاي غیرطنز:همسایه انسان یکی از نزدیک ترین دوست یا خویشاوند و یا همراه اوست. همسایه از خوردن و آشامیدن همسایه خود بهتر از دیگران اطلاع دارد. در مواقع نیاز دست یکدیگر را می گیرند و به کمک و یاری یکدیگر می شتابند. در زمان تنهایی ، غم و شادی ، عزا و عروسی همیشه زودترین کسی است که مطلع می شود و با حضور خود به یاری همسایه می آید. در گوشه گوشه ی ایران ما همیشه دورهمی های همسایه ها در کوچه و خانه همیشگی بوده است و با دورهمی ها و برگ
دیشب با دوستم رفته بودم رستوان، روبروی تخت ما یه دختر و پسر نشسته بودن که پسره پشتش به تخت ما بود، معلوم بود باهم دوست هستن، اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد، قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست، دختره شروع کرد به آمار دادن، سرمو انداختم پایین، دفعه بعدی تحریک شدم با نگاه بازی کردیم.خلاصه یه کاغذ برداشتمو به دختره علامت دادم، با نگاهش قبول کرد، بلند شدن، پسره جلو رفت که حساب کنه دختره به تخت ما رسید دستشو دراز کرد کاغذ رو گرفت.براش نوشته بودم&hell
نگارش انشاي ذهنی
موضوع: انسان ها متفاوت اند!
عطر آمدن بعضی ها رایحه بهارنارنجی است که در کوچه پس کوچه های دلت نفس میکشی ، انقدر عمیق که عطر وجودشان را تا اخرین ثانیه تنهاییت ذخیره میکنی. عطر امدن برخی دیگر نیز بوی خون میدهد؛ خونی که با پیچ و تابی نفرت انگیز در وجودشان میپیچد و بیرون میپاشد و مخمل سفید دلت را با دوده های سیاه رنگین میکند. بعضی ها وجودشان ارامش مطلق است ؛ اگر با انان ترکیب شوی ،تلالو برق نگاهشان یک دنیا لبخند تزریق میکند به رگ و
نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی
موضوع: ساز
پشت ویترین فروشگاه منتظر بودم . منتظرِ کسی که بیاید و روح مرا از خستگی رها کند تا اینکه روزی پسرک خوش قد و بالایی وارد فروشگاه شد و با وسواس خاصی به ساز ها می نگریست نگاهش روی من ثابت ماند به سمتم آمد ،مرا در دستانش گرفت و انگشتاتش را نوازش گونه روی تارهایم کشید لبخندی از سر رضایت زد ، من انتخاب شده بودم. روزی را که مرا به اتاقش برد فراموش نمی کنم . آنقدر ذوق زده بود که حتی فراموش کرده بود کاپشن خیسش ر
نگارش یازدهم درس چهارم
گفتگوی عقل و قلب
شده موقع ظرف شستن ،کتاب خواندن یا درس خواندن به چیزی فکر کنید؟!همه ادما اینطوری شده اند ،مثلا خود من!بار ها موقع درس خواندن به فکر فرو میروم بدون اینکه متوجه گذر زمان بشوم. تا به خود می آیی میبینی که دقیقه ها گذشته و تو درگیر جدال بین قلب و مغزت بوده ایی .قلب و عقل من دشمنی دیرینه دارند .به هیچ وجه باهم کنار نمی آیند .قلبم یک چیز میگوید و عقلم سرسختانه با او مخالفت میکند .و اینگونه میشود که عصبی میشوی.بیشتر
انشا با موضوع: آرامش
به نام خالق یکتاانسان به دنبال یافتن آرامش بوددرنظرش آرامش چیزی بود که می بایستی آن را در دوردستها ومیان بوته های گل ودر بالهای رنگارنگ پروانه ای زیبا پیدا می کرد.دل به طبیعت سپردو آسمان را چراغ روشنی برای طی مسیری که انتخاب کرده بود قرار داد.در میان سنگهای سخت وتیره ابهای زلال جاری شده بود ودر اثراختلاف حرکت ابشاری زیبا در مسیر بوجود آمده بود.صدای آب،پرندگان وتکان های چمن های سرسبز در نظرش معنی واقعی آرامش بودواین حس د
انشاي آزاد صفحه 24 .کتاب آموزش مهارتهای نوشتاری پایه نهم ،دوره اول متوسطه تصویر نویسی – انشاي آزاد صفحه 24 .کتاب آموزش مهارتهای نوشتاری پایه نهم ،دوره اول متوسطه درون یک فضا پیما را که روی کره ماه توقف کرده ،تصور کنید و تصویر ذهنی خود را بنویسید. آیا تا به حال به کره ماه سفر کرده اید؟موجودات فضایی هم در آن جا دیده اید؟آب و غذا چطور؟در آن جا پیدا کرده اید ؟همه ی این سوال و سوال های دیگری از این که در زمان کودکی تا به این سال در ذه
شما میتوانید بهرین مقالات انشاي نماز را از وبلاگ ما دریافت کنید
دریافت از طریق لینک زیر امکان پذیر است
با خرید این انشا ها خود را در نوشتن انشاي نماز اسوده کنید
https://zarinp.al/161054 سواد آموزی وپرسش مهر در سال جهش تولید تولید
نگارش دهم درس دوم عینک نوشتن
موضوع: پاییز
پاییز جلوه ای از زیبایی آفرینش است، 
وقتی پرندگان در حال کوچ در آسمان تابلوی شگفت انگیزی را می‌سازند،نقاش پاییز با ترسیم نقش نگاری به زمین، کار و تلاش خود را آغاز می‌کند. به درختان پیراهنی رنگارنگ هدیه می‌دهد و به هر درختی رنگ و لعابی می‌بخشد و با رنگهای مختلف تزئین می‌کند، نارنجی، قهوه ای، قرمز و. آسمان هم تیره و غم ناک است و ابر ها از غصه زیاد در این فصل هر لحظه شروع به گریه و باریدن می‌کنند.پای
امتحان انشاي فارسی پایه هفتم دیماه 1398
امتحان انشاي فارسی پایه هفتم دیماه 1397
امتحان انشاي فارسی پایه هفتم خرداد 1398
امتحان انشاي فارسی سال هفتم دیماه 1397
امتحان انشاي فارسی پایه هفتم خرداد 1397
امتحان انشاي فارسی پایه هفتم دیماه 1395
امتحان انشاي فارسی پایه هفتم دیماه 1395
امتحان انشاي فارسی پایه هفتم خرداد 1397

توجه: این پست به مرور زمان بروز خواهد شد و نمونه سوالات بیشتر بر روی سایت منتشر خواهد شد.
انشاي رنگی خدا
چشمانم را می بندم، واژه‌ی طبیعت را می نگارم روی دستم، قلبم سبز می شود، نیلوفری در قلبم می‌روید و می‌پیچد دور قلب سبزم. ساقه اش از ته روح شفافم سر می‌کشد. بالا می‌رود، بالا و بالاتر. فریاد می‌زند:بیا طبیعت این جاست‌.»
با نسیم بهاری هم نوا می‌شوم ، از نیلوفر می‌گیرم و بالا می‌روم. روی هاله ای از ابر می‌ایستم و از روی گیسوی طلایی خورشید سر می خورم تا طبیعت.
در میان جاده‌ای سبز فرود می‌آیم. بوی سبز می‌آید، بوی شور بوی زندگی.

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

حل المسائل شیمی عمومی 2 مورتیمر تعمیرات برق و تاسیسات ساختمان چو ایران نباشد تن من مباد کتابخانه سیدالشهدا (ع) حاجی آباد مطالب اینترنتی dansnews دانلود تحقیق رایگان jadidtarinha vistarayanehl ال اي دي تلويزيون