نتایج جستجو برای عبارت :

انشا طراوت باران در یک جنگل

ای انتهای آرزوها
ای سبزتر از بهارها
ای طراوت هوای بعد از باران
تو همانی که می توانی باشی
پروردگارم را سپاس دارم که با تو آشنایم کرد
و عطش دلم را برای طراوت روحم
هرگز خاموش ننموده است.
تو سبز باش وبا طراوت
شاد شاد
که دیدن شادیت غم می برد زدل.
سبزی یادت را با نیشتر سوزن گذاشته ام.
همانند سرخی صورت که با خون دل گذاشته ام
بر گر فته از کانال انشا 21 برای
پیدا کردن انشا با هر موضوعی به کانال ما سر بزنید   
روزهای بارانی همیشه يک طور خاص‌اند. اصلاً همین که از خواب بیدار شوی و پرده را برای دعوت نور خورشید به خانه کنار بزنی و باران را ببینی، برای شروع يک روز پر از دل‌تنگی کافی‌ست!همین که ببینی آسمان گریه می‌کند و حسابی دلش گرفته یاد بغض کهنه‌ات می‌افتی؛ خصوصاً اگر اول بهار هم باشد. بهار و باران دو یار جداناشدنی‌اند و از ازل پیوندی مقدس با آسمان داشته‌اند. همین ک
 کانال تلگرام بهترین انشا @enshay20 کانال بهترین انشا آموزشی 2 روز پیش بهترین انشا موضوع ازادانشا های زیباچند موضوع انشابهترین انشای طنزبهترین انشای سالانشا با موضوع بارانبهترین انشای جهانانشا با موضوع طبیعتکانال انشا و نویسندگيکانال انشا دهمکانال تلگرام انشا نهمکانال‌ انشا هشتمانشا های زیباذ95موضوع انشا
كنار پنجره نشسته ام و گرمای مطبوع بخاری سرمستم كرده است. باران نم نم بر شیشه های پنجره می نشیند و با صدای چك چكش توجهم را به خودش جلب می كند. لطافت باران ، سرخی برگ های درختان جنگلی را چشم نوازتر كرده است. لحظه ای پنجره را همچون قاب عكسی می بینم كه آسمان، جنگل و تپه های سبز تیره را در خود جای داده است. در گوشة پایین سمت راست این تابلوی زیبا، رودخانه ای با صدای خروشانش جلوه گری می كند. به یاد امواج خروشان نگاهش می افتم كه در پیچ و تاب زندگی كاشانة د
انشا در مورد تصویر نویسی صفحه 23 نگارش پایه هشتم
انشا پایه هشتم صفحه 23
 
انشا در مورد تصویر نویسی صفحه 23 پایه هشتم . يکی از دو تصویر بالا را انتخاب کنید و درباره آن بنویسید .پس از اینکه نوشته تان را در کلاس خواندید , دوستان شما باید تشخیص دهند که انشای شما در مورد کدام تصویر میباشد .
 
انشا تصویر اول : هر وقت می خواهم از پاییز بنویسم ، رنگ های نارنجی و زرد و قرمز، با عجله توی دفترم به صف می ایستند. پاییز که میشود دوست ارم به خانه مادر بزرگم که در يکی
انشاهای زیبا و ادبی درباره باران و توصیف این رحمت الهی2 انشای ساده و ادبی کوتاه در مورد زیبایی باران پاییزی و بهاری و توصیف آن، مناسب برای پایه هشتم و نهم که می توانید از آن ها برای نوشتن يک انشای خوب الهام بگیرید.
انشاهای زیبا و ادبی درباره بارانانشا در مورد باران
زمانی که صدای قطرات باران به گوشم می رسد بی اختیار خودم را به زیر آسمان خدا می رسانم تا از بوسه های پروردگار که برای زمینیان می فرستد بی نصیب نمانم!
باران، این رحمت الهی، پیام عش
موضوع انشا: سمفونی خزان

پادشاه فصل ها پاییز جاودان با اسب یال افشان زردش می چمد در باغ،
پاییز که می آید برگ هایش را کریمانه به خاک می بخشد تا تن سردش را بپوشاند.پاییز که می آید درخت برگ برگ گریه می‌کند،آنقدر که اشک های زردش فرش زمین و خانه های روستایی می‌شود.پاییز که می آید رگ به رگ درختان را با رنگ های پاییزی رنگ می کند.روستاییان زودتر رنگ و بوی پاییزی به مشامشان می خورد. پاییز همانند دامن گل گلی نارنجی مادر بزرگ ها در روستاهاست دامنی که پر ا
موضوع :
انشا پایه هشتم صدای باران
 

پایه۸ درس۴ صدای باران صفحه۵۳
انشا پایه هشتم صدای باران
متن انشا :
مقدمه:باران يکی از  با ارزش ترین نعمت های خداوند است. این نعمت اگر روزی نباشد بشر نیز نابود می شود
تنه انشا: باران همواره نعمت با ارزش خداوند است که از ابرها حاصل می شود. باران از برخورد ابرها و ارتعاشاتی که در آن ها صورت می گیرد حاصل می شود. در بعضی از نقاط ایران به دلیل نزديکی به دریا باران بیشتری می بارد مانند مناطقی چون گیلان و مازن
مسیری زیبا و دیدنی با درختان سر به فلک کشیده که تونل جنگلی فوق العاده ای رو درست کرده. جایی که جنگل و دریا به هم می رسند و سحر طبیعت به اوج خودش می رسه.
محیطی بسیار زیبا که هم می تونی از سرسبزی و طراوت جنگل و پارک جنگلی و آلاچیق ها استفاده کنی هم از ساحل گرم و دریای آبی و قایق سواری اش .
پیشنهاد می کنم دیدن این پارک فوق العاده رو از دست ندید.
صفحه 20:
موضوع: باران
بوی نم خاک اغشته شده از قطرات ریز و درشت باران را با ولع نفس ميکشیدم و ریه هایم را از طراوتش پر ميکردم و حس خوب حاصل از ان را به تکاتک سلول های بدنم تزریق ميکردم،گوش هایم از صدای چيکه چيکه ضرابت قطرات بر روی شیشه های ویترین مغازه ها پر شده بود به راستی که بهترین نغمه موسیقی همین است.
اما این باران، باران همیشگی نبود، دلسوز نبود، عاشق نبود،دلگیر بود، با غیظ میبارید،این را هرکس دیگری میتوانست بفهمد و درک کند. شاید باران نیز ه
گفتند: حاج آقا! باران نیامده است. نماز باران بخوانید.فرمود: بام خانه فلان یهودی ساکن محل خراب شده است، آن را تعمیر کنید تا باران ببارد.فردا همگی از جمله خود حاج آقا، آب و خاک و کاه را مخلوط و کاه و گل درست کردند و بام یهودی را تعمیر نمودند . .باران بود که می بارید!چه بارانی!!شیخ محمدباقر زندشهدوشهود3ص15
موضوع انشا: بوی خاک پس از بارش باران
مقدمه: بعضی از لحظه ها و بعضی از ثانیه ها تبدیل می شوند به بهترین و شیرین ترین خاطره ها، که با هر بار تکرار آن غرق می شوی در لحظه ها و خاطره ها ، مثل استشمام بوی خاک پس از بارش باران.
تنه انشا: در روزهایی که خورشید دامن پرچینش را بر روی زمین پهن می کند و به همه نور و روشنایی و آفتاب هدیه می دهد. دقیقا در همان روزهای آفتابی گرم که خورشید هنرنمایی می کند و آدمی را از نعمت خود سیراب می کند ابرهای آسمان نیز به جنب و ج
باران کند، 
باران رقت بار، 
 همواره در عبور:
وقت عبور تاریخ 
باران می‌آید 
و وقت عبور از تاریخ 
باران به خانه بازمی‌گردد. 
این شیشه‌های مه‌گرفته 
اندوه خدایان‌اند 
و اطلسی‌های کنج خیابان 
خیال کند عبور. 
در قلب من - که از خدا می‌سرایم- 
صدها خدای ملول آرمیده‌اند 
و قطرات باران 
چون بوسه‌های کند و رقت‌بار
اندوه‌ تاریخ‌اند، 
خیس و مدام، 
همواره خیس‌تر. 
 
 
نگارش یازدهم درس چهارم  گفت و گوی ابر با آسمان
▪️به نام خالق هستی بخشابر که نمی توانست دست روی دست بگذارد و نظاره گر حال پریشان و آشفته ی آسمان باشد؛ نزد آسمان رفت وبه اوگفت:ای دوست من چرا اینقدر آشفته وپریشانی؟! حال بد تو رنگ و روی من رانیز دگرگون کرده. من طاقت غم تو را ندارم بامن حرف بزن وخودت را خالی کن. آسمان گفت:عزیز من دست روی دلم نگذار که هم غم دارد و هم بوی دلتنگی!. ناگزیرم برای اینکه اندکی حال روحی ام سامان بگیرد. خودم راخالی کنم؛ با
نگارش دهم درس دوم عینک نوشتن
موضوع: کتاب
مثل همیشه کتابم را بر می دارم و از خانه بیرون می زنم، این راه طولانی را بدون توجه به نگاه موجودات اطرافم طی می کنم. می روم و در جای همیشگی می نشینم. کافه چی قهوه ام را آماده می کند تا من برسم. کتابم را ورق میزنم بویش را دوست دارم، هدفونم موزيک زیبایی در گوشم می نوازد و دود قهوه ام که گویی با موزيکم می رقصد ،چقدر زیباست. در این فضای دلنشین تکرار نشدنی کتابم را باز می کنم و به درخت بریده شده زل می زنم ، درختی ک
پایه هشتم  صفحه۶۲ بوی خاک پس از بارش باران موضوع های زیر چه حس و حالی به شما می دهد؟
مقدمه:باران يکی از برکات خدای مهربان است که لطف و مهربانی اش را بر سر بندگانش می پاشاند تا اینگونه نشان دهد که هرگز دست محبت از سر بندگانش را کوتاه نخواهد ساخت.
تنه انشاء:کاش می شد بعضی از بوهای خوشایند زندگی را در جایی نگاه داشت یا ضبط و ثبت کرد تا که هر وقت دلت گرفت یا دلت تنگ شد آن را استشمام کنی و غرق شوی در خاطرات خوب زندگیت.
مثل بوی  خاک پس از بارش باران به خ
موضوع انشا: قفس
موضوع: قفس
چه فرقی می کند پرنده باشی یا انسان؛ در قفس که باشی جوهره ی وجودت خشک می شود و تمامی احساسات بد و مأیوس کننده سرتاسر وجودت را فرا می گیرد.تنها تفاوت این موضوع آن است که پرندگان بی اختیار و با جفای انسان ها در قفس حبس می شوند اما انسان ها خودشان خود را حبس می کنند. گاه در قفسی از جنس ترس،وحشت،عدم اعتماد به نفس،غرور،حسد و اما.عده ای هستند که جنس قفسشان با دیگران فرق دارد و پر است از حس تنهایی.برای این آدم ها فصل ها معن
موضوع :
انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم
انشا با موضوع بوی خاک پس از بارش باران
متن :
مقدمه: بعضی از لحظه ها و بعضی از ثانیه ها تبدیل می شوند به بهترین و شیرین ترین خاطره ها، که با هر بار تکرار آن غرق می شوی در لحظه ها و خاطره ها ، مثل استشمام بوی خاک پس از بارش باران.
تنه انشا: در روزهایی که خورشید دامن پرچینش را بر روی زمین پهن می کند و به همه نور و روشنایی و آفتاب هدیه می دهد. دقیقا در همان روزهای آفتابی گرم که خورشید هنرنمایی می
نگارش دهم
درس دوم عینک نوشتن
موضوع: تفنگ
در يک صبح بهاری با صدای گوش نواز پرندگان بیدار شدم و از پنجره نگاهی به بیرون انداختم. خورشید خانم داشت زمین را گرم می کرد، ناگهان صدای گوش خراشی را شنیدم و به دنبال آن گنجشک کوچکی را دیدم که با بالهای خونین نقش بر زمین شد، با خودم گفتم نکند باز شکارچی ها به جان این پرنده های بی زبان افتاده اند؟ بله حدسم درست بود.از خانه کمی دور شدم، به جنگل رسیدم تا عامل این کار را پیدا کنم، کسی در جنگل نبود ولی از آن دور
انشا با موضوع مقایسه ی کرونا و معلم
وقتی سرو کله ی کرونا در سر و کلیه ها هویدا شود ،مدرسه ها تعطیل و محصل ها مسرورند! هنگامی که معلم در مدرسه حضور پیدا کند، کلاس ها تشکیل و چهره ها مکسورند!
معلم وقتی وارد کلاس وارد شود همه بر می خیزند و و دوباره می نشینند اما کرونا وقتی وارد ملاج گردد، بعضی ها می نشینند ولی دیگر بر نمی خیزند!
معلم بچه های تنبل و ضعیف را می اندازد ولی کرونا سالخوردگان ناتوان و نحیف را می اندازد!
معلم هرکس را بیندازد نیازی به تشییع
انشا با موضوع روز معلم
عشق با تو آغاز شد.
کلاس خاطره ها با یاد تو جان گرفت.
تو در سپیدی برگ های دفتر دلمان جریان داری.
تو بودی و کوله باری از مهر؛
ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم
و خانه های دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی ات.
بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاريکی؛
قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی
و علم در ما جوانه زد.
نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشم هایت بودیم.
ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی
را با ت
چند موضوع انشا در مورد آلودگی هوا برای روز 29 دی ماه که روی هوای پاک و بدون آلودگی معرفی شده است در ادامه آماده کرده ایم اگر به دنبال يک انشا ادبی در مورد آلودگی هوا و رسیدن به هوای پاک هستید و یا می خواهید انشا طنز در مورد آلودگی هوا برای خواندن سر کلاس درس بنویسید.مجله ی اینترنتی همه چیز
موضوع انشا: سنگ قبر پدرم
هر وقت می آیم کنارت و سلام ميکنم جوابی نمی شنوم
وقتی دستانم را به رویت می کشم لطافت آن موقع را ندارد ولی آرامشم میدهد
وقتی اشک میریزم دیگر دستانت گونه هایم را لمس نمی کند
وقتی نگاهت ميکنم چشمانت به من خیره نمی شود[enshay.blog.ir]
وقتی به دو زانو کنارت مینشینم وحرف میزنم جوابی نمیشنوم
وقتی به آغوشت ميکشم گرمای تنت را حس نمی کنم
وقتی زیاد حرف میزنم ودرد دلم را میگویم دستانت گیسوانم را نوازش نمی دهد
وقتی هنگام رفتن به نیمرخ عکس
 انشاءگفتگو خیالی جنگل و کویر پایه هشتم
مقدمه:خیال آن است که تو را برمی کشاند میان رویاهایت و بازگو می کند هر آنچه را که ناگفتنی است تا اینگونه به گوش عالمیان برسانی که اگر صدایشان را ما نمی شنویم دلیلی نمی شود که جنگل یا کویر زنده نباشند و حرف نزنند.
تنه انشاء: آفتاب عمود می تابید، رنگ طلایی شن زار و خورشید هارمونی زیبایی را به وجود آورده بود. کویر از این همه سکوت و تنهایی دلش به تنگ آمده بود. به دور دست ها نگاهی انداخت،
آنجا که جنگلی سبز با صد
موضوع انشا: توپ
به توپ فوتبال برادرم که از فرط خستگی چهره اش گل انداخته بود و آن را در گوشه ی حیات پرت کرده بود می نگریستم آیا ما انسان ها با هم مثل توپ فوتبال رفتار ميکنیم؟ هروقت از هم دده می شویم و يکدیگر را در بحبوحه خرت و پرت های زندگیمان پرت ميکنیم و تازه اش را می آوریم؟بله انسان ها هم از هم دده میشوند وبه هم نارو میزنند و بی خبر میروند شاید رویاهای مان مانند توپ فوتبال باشد ،گاهی در زمین والیبال !!مسیر هارا اشتباه طی می کنیم و خواهان ر
انشا در مورد پاییز | ۱۲ انشا ادبی و توصیفی در مورد فصل پاییز برای پایه های مختلف
انشا در مورد پاییز همیشه جزء موضوع انشا های مورد علاقه معلمین عزیز انشا در پایه های مختلف تحصیلی بوده است .  ما هم در دلبرانه برای کمک به دانش آموزان و اولیای آنها ۱۲ انشا با موضوع فصل پاییز آماده کرده ایم ،
انشا در مورد پاییز با مقدمه و نتیجه

ادامه مطلب
موضوعات انشا پایه به پایه : 
پایه هفتم۱- شرح کوتاهی برای يک عکس خانوادگی .۲- کشیدن يک تصویر برای يکی از حکایات کتاب  و نوشتن زیر نویس.۳- پنجره ای رو به پاییز.سفری خیالی به قطب شمال.۴- جان بخشی نشانه های اختصاری در يک داستان کودکانه.۵- ساحل دریا در غروب پاییز.۶- چهارشنبه سوری .۷- مهربان کیست در آیینه دل؟۸- انشا با شبکه های معنایی الف ( دریا - طوفان- ماهیگیر - قایق - کلبه )ب ( پاییز - کلاغ- خش خش - خزان- رخوت- شاخه - خشک- خورشید- سرخ- درخت)۹ توصیف يک جزیره ن
پایه هشتم انشا در مورد زیبایی های طبیعت ایران
مقدمه:قطعا طبیعت ایران يکی از جذاب ترین ها و زیبا ترین ها در سراسر دنیا است که زندگی آن می تواند تجربه فوق العاده ای باشد و کم تر کسی است که دوست نداشته باشد در کشوری چهار فصل زندگی کند.
تنه انشاء:زیرا با سر تا سر محیط ها اندک تفاوتی دارد در برخی از مناظق ایران هوا گرم و خشک  و منطقه بیابانی و کویری دارد البته آن هم زیبایی خاص خود را دارد در جاهایی سرسبزی خاصی وجود ندارد برخی از شهرها به دریا دسترسی
موضوع انشا: اگر چه عاشق برفم بهار هم خوب است
ثانیه ها ,دقیقه ها,ساعت ها,روزها و شب ها,فصل ها و تمام اتفاقات خوب و بد این دنیا درگذرند. حتی به فاصله يک چشم به هم زدن. هیچ ساعتی برای هیچ فردی در هیچ جای دنیا متوقف نمیشود.چه در زمستان و چه در بهار.
خودم را و زندگی ام را در زمستان شناختم و پیدا کردم. فصلی که سادگی و يکرنگی را از او آموختم همان سفید پوش مهربان که برف و باران را به ما هدیه داد.
من عاشق برفم. زیبایی ای که در گلوله های برفی می بینم هیچ جا نمی
به نام تک میزبان منزلگه عشق!
درست در زمان عشق بازی پائیز بود , آتش عشق آذر به دل جنگل افتاده بود و جنگل تماما آتش رنگ بود اما سرانجام عشق , وصال نیست !
                      گر در سرت اندیشه ی وصال داری
                                           با سرنوشت خویش تو جدال داری
سرنوشت تنگ نظر چون شادی آنها را دید , دست دراز کرد و حکومت را از پائیز گرفت و دخترانش را با او به سفری دور فرستاد , زمستانی در عمق وجود جنگل به پا شد و سکوتی سرد برقرار !
پرند

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

kalak دانلود پاورپوینت پسکمر،پل خاتون(...مدينه به مرو) کتابخانه عمومی فاطمیه تربیت یاسوج وبسایت اختصاصی سمانه فضلی مشاور مدیریت وکیل و مشاور حقوقی متخصص در دعاوی کیفری پیش بینی فوتبال با برنامه اندرویدی با مجوز مشاوره مالیاتی تهران نشر سرو