نتایج جستجو برای عبارت :

تو از من چه میخواهی

مهم ترین درسی که از مادربزرگم آموختم این بود: اگر ميخواهي چیزی را نابود کنی، اگر ميخواهي صدمه و آسیبی به چیزی برسانی، کافیست آن را محدود کنی، کافیست آن را محصور کنی. آن وقت می بینی که خود به خود خشک میشود، پژمرده میشود و می میرد! 
در دل و جان خانه کردی عاقبت     هر دو را دیوانه کردی عاقبت     ای ز عشقت عالمی ویران شده     قصدِ این ویرانه کردی عاقبت     من تو را مشغول می کردم دلا     یاد آن افسانه کردی عاقبت     عشق را بی خویش بردی در حَرَم     عقل را بیگانه کردی عاقبت     دانه ای بیچاره بودم زیر خاک     دانه را دُردانه کردی عاقبت  
• • •
اذا افشاتِ الدرس تکلافها
بر وزن اذا زلت الارض زالها 
میشود:
و زمانی که افشا میکند درس ، تکلیف هایش را به مانند کلاف»
 ( اینجا چون کلاف و تکلیف با هم هم ریشه است خودمان اصل الواحد از خودمان در میکنیم و میگوییم که تکلیف را از این جهت تکلیف میگویند که مانند کلافی است که کلاف میکند . یعنی چه ؟ یعنی که میتواند دور آدم بپیچد و آدم را کلافه کند، 
و از آن طرف اگر مهارتش را بلد باشی و در دستت بگیری، جای اینکه آن دور تو بپیچد تو‌ آن را دور خو
مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد . اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد. فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد.در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد. روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشدمردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی ميخواهي؟ در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.بروید از قصاب بگیرید. تا اینکه  او مریض شد . احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.هیچ کس حاضر نشد به ت
به نام آرام دلهاآزاد باش
مثل یک درخت با شاخه و برگی جنبان در باد
؛اما محکم با ریشه هایی استوار در عمق خاک
غبطه نخور
به خاطر چیزی که نداری غبطه نخور
به خاطر کاری که نکردی غبطه نخور
به آینده ات بنگر و گذشته ات را فراموش کن
حال را دریاب که تو اکنون خود هستی
زیباترین ها را بخواه همانگونه که آنرا برای دیگران ميخواهي
و چیزی بین آنچه که برای خود و دیگران می خواهی متفاوت نباشد
توکلت به خدا و چشم هایی رو به آسمان بی پایان داشته باش

پایان- محمدصالح طراحی
رضایت مردم هدفی است که نمی شود بدان رسید.و رضایت خداوند رحمان هدفی است که نمی شود آن را ترک کرد.پس رها کن آنجه را که نمی شود بدان رسید. ومحکم بگیر آنچه را که نمی شود ترک کرد.
پند استاد را حتما بخوانید :استاد ریاضی دروقت خارج از درس میگفتاعداد کوچکتر از ۱ خواص عجیبی دارند شاید بتوان انها را باافراد تنگ نظر مقایسه کرد. مثلا 0.2وقتی در آنها ضرب میشوی یا میخوای با آنها مشارکت کنی تو را نیز کوچک میکنند  0.6=0.2×3یا وقتی ميخواهي مشکلاتت را با آنها تقسیم ک
چرا درس نمی گیریم ؟؟؟!!!
بعضی وقت ها نباید سخت بگیری ، نباید پیله کنی … فقط باید رها کنی …
بگذار تا کائنات مورد دلخواهت را بیابد و تو را غافلگیر کند .
هر چه ميخواهي درخواست کن … فهمیدی ؟ هر چه ميخواهي هر چیزی که فکر میکنی نیاز داری درخواست کن.
به بزرگی و کوچکی خواسته ات نگاه نکن و مهمتر اینکه به روش چگونه برآوردن خواسته ات هم فکر نکن .
روش برآوردن خواسته ات به عهده کائنات است . مرگ من تو کار کائنات دخالت نکن…
چرا درس نمی گیریم ؟؟؟!!!
حس خوب
گاهی از
 
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم.
پسرکی حدود هفت ساله ، با موهای خرمایی ، جثه ای متوسط ، گردنی افراشته ، چشمانی که برق میزد ، صورتی گندم گون و کمی خسته ، لباسهایی نه چندان تمیز و دستانی چرب ، جلو آمد و 
گفت: واکس ميخواهي؟
کفشم واکس نیاز نداشت ، اما حس کرامت و بزرگواری و فرهیختگی مرا وا داشت که 
بگویم : بله
به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد.
به دقت گردگیری کرد ، قو
 
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم.
پسرکی حدود هفت ساله ، با موهای خرمایی ، جثه ای متوسط ، گردنی افراشته ، چشمانی که برق میزد ، صورتی گندم گون و کمی خسته ، لباسهایی نه چندان تمیز و دستانی چرب ، جلو آمد و 
گفت: واکس ميخواهي؟
کفشم واکس نیاز نداشت ، اما حس کرامت و بزرگواری و فرهیختگی مرا وا داشت که 
بگویم : بله
به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد.
به دقت گردگی
 « ذ » ذات نایافته از هستی بخش --- كی تواند كه شود هستی بخش ؟! (( جامی ))ذره ذره كاندرین ارض و سماست --- جنس خود را همچو كاه و كهرباست . ((مولوی ))ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود . « ر » راستی هیبت اللهی یا ميخواهي منو بترسونی ؟!راه زده تا چهل روز امنه !راه دویده، كفش دریده !رحمت بكفن اولی !رخت دو جاری را در یك طشت نمیشه شست !رستم است و یكدست اسلحه !رستم در حمام است !رستم صولت و افندی پیزی !رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت . (( نریخت درد
لیوان های کاغذیبچه ها قدم می زدند و بستنی لیوانی می خوردند وبگو بخند می کردند!هوا گرم بود و بستنی خنک خیلی می چسبید!سعید تا بستنی اش تمام شد، لیوان خالی اش را مثل توپ بالا انداخت و آن را محکم شوت کرد!رامین هم لیوان خالی بستنی اش را با یک ضربه برگردان به عقب پرتاب کرد!احمد لیوان خالی اش را توی دستش نگه داشته بود. تازه لیوان خالی بچه ها را هم از زمین برداشت.بچه ها گفتند: ميخواهي این ها را برای یادگاری به خانه ببری؟!احمد لبخند زد و چیزی نگفت. چند متر
عشق بورزید وگرنه نابود خواهید شد انتخاب دیگری در میان نیست.(جی پی واسوانی)
فرشته گفت:ميخواهي پرده ای از بهشت و جهنم را به تو نشان دهم؟
مرد با خوشحالی گفت: بله خیلی دوست دارم بدانم جهنم و بهشت چه شکلی هستند؟
فرشته او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛
در وسط اتاق ، یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف پر از خورش خوش طمع و لذیذ بود.
افرادی که دور آن نشسته بودند در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند.
چون دسته قاشق ها از ب
 میگویند گاهی تنها یک دعای از ته دل کافیست تا همه چیز عوض شود. نمیدانم چه ميخواهي از او خواهم برای تو هرآنچه در دلت خواهی باید یکی را در زندگی داشت. حتما که نباید عشق یا معشوقت باشد میتواند یک دوست یا یک رفیقِ خیلی صمیمی باشد‌. که حالت کنارش خوبه خوب باشد. که شریکِ غم و شادی هایَت باشد. که تـفریح و شوخی و خنده هایت کنار او باشد … که روز هایت چه خوب و چه بد کنار او بگذرد باید “یکی” را در زندگی داشت. یکی از جنسِ رفیقی بی ریا. یکی درست
ساعت حدود شش صبح در فرودگاه مهرآباد به همراه دو نفر از دوستانم منتظر پرواز به تبریز بودیم.
پسرکی حدود هفت ساله ، با موهای خرمایی ، جثه ای متوسط ، گردنی افراشته ، چشمانی که برق میزد ، صورتی گندم گون و کمی خسته ، لباسهایی نه چندان تمیز و دستانی چرب ، جلو آمد و
گفت: واکس ميخواهي؟
کفشم واکس نیاز نداشت ، اما حس کرامت و بزرگواری و فرهیختگی مرا وا داشت که
بگویم : بله
به چابکی یک جفت دمپایی جلوی پاهایم گذاشت و کفش ها را درآورد.
به دقت گردگیری کرد ، قوطی و
حامد عبداللهی و مهدی گرام شهرزاد قصه گو
دانلود آهنگ جدیدحامد عبداللهیومهدی گرامبه نامشهرزاد قصه گو
Hamed Abdollahiamp;Mehdi Gram-Shahrzade Ghesego
حامد عبداللهی و مهدی گرام شهرزاد قصه گو
دانلود آهنگ جدیدحامد عبداللهیومهدی گرامبه نامشهرزاد قصه گو
Hamed Abdollahiamp;Mehdi Gram-Shahrzade Ghesego


مرورگر شما از Player ساپورت نمی کندجعبه موزیک


یارم من به خال لبت ای دوست گرفتارم
من به عنوان یک عاشق به تو بدجور بدهکارم
زیبارو هرچه میخواهد دل تنگت بگو
به مثال شهرزاد قصه ی شیرین و فرهاد بگ
مردی
مقابل گل فروشی ایستاده بود و میخواست دسته گلی برای مادرش که در شهر
دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود.وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را
دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد. مرد نزدیک رفت و از
او پرسید: دختر خوب چرا گریه میکنی؟ختر در حالی که گریه میکرد، گفت:
میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولیفقط 75 سنت دارم، درحالی که
گل رز 2 دلار میشود. مرد لبخند زد و گفت: با من بیا، من برای تو یک شاخه گل
رز قشنگ میخرم.

وقتی از گل
 
1- جامایکا:قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو دهن گنده”.تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.
۲- هاییتی:اگر ميخواهي جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند ، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.
۳- لاتین:یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند.تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را
به علامت سؤال(؟) زندگی كه روبرو میشم از خودم می پرسم
تا به كی ميخواهي رعایت حال دیگران را داشته باشی
 كسانی كه به قول وقرارهاشون پایبند نبوده اند وتو همچنان با آنها راه آمده ای ومراعاتشون كرده ای
 وحتی به خود اجازه ندادی دمی بزنی نكند طرف خم به ابرو آورد ویا شاید به تو لج كند وحقوقت را پایمال نماید ،
 كمی به خود جرأت بده و قدمی پیش بذار .من میخواهم اما اطرافیانم مرا از گرفتن حقوقم باز میدارند پس چه كنم ؟
در خود پیچیده واحساس سر در گمی می
1- جامایکا:قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو دهن گنده”.تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.۲- هاییتی:اگر ميخواهي جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند ، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.۳- لاتین:یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند.تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در
 جامایکا:
قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو دهن گنده”.
تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.
 هاییتی:
اگر ميخواهي جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.
تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.
 لاتین:
یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند.
تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در
داستان های شگفت ؛ آیت الله دستغیب؛ قسمت 4 :ریا در انجام خیر سبب بطلان عمل و از بین بردن آثار نیک باقی (آثار نیک که بعد از عمل به عامل آن میرسد )عمل است ( داستان های شگفت آیت ا. دستغیب )امام هادی مرگ را برای صحابه اش به مثابه حمام رفتن تعبیر کرده اند که بدن از  چرک و آلودگی ها خلاص میشود و راحتی و سرور بعد از آن به مومن میرسد ( داستان های شگفت آیت ا. دستغیب_ داستان    64  )آثار احسان به مخلوقات خداوند، هر چند با مخلوقی مانند سگ؛ بر اساس روایات بس
بسم الله الرحمان الرحیم- نظریات شخصی است- شخصی به امام موسی بن جعفر علیه السلام- نامه نوشت- که در باره ارزش های اخلاقی  تعدادی را معرفی کنید امام موسی به جعفر علیه السلام- هفت ارزش اخلاقی  مهم را بیان کردند- درس اول- جناب  نامه نوشت بیشتر بنویسید- امام  علیه السلام هفتاد تارا نوشت ایشن نامه نوشت بساری ازانهامیدانستم- باز بیشتر  بنویسید حداکثررا بنویسید- امام علیه السلام فرمودند برای شما هفتصد ارزش  وجود دارد ولی اگر انجام ندادی
نصیحت اول:
دبیرستانی که بودم برای خاله‌ی کوچکم پشت تلفن متنی را میخواندم که در وصف .مرد ایده‌آلم نوشته بودم.
مردی که زیاد کتاب میخواند، فلسفه میدانست و عاشق سینما بود. (هرچند که اکنون مرد ایده‌آلم کسی است که حتی از یک کیلومتری فلسفه عبور نکند. :))
خاله‌‌ی کوچکم بعد از شنیدن متن یک جمله‌ی طلایی گفت که هنوز به یاد دارم. او گفت: تو در کنار کسی قرار میگیری که شبیه تو باشد. تو چقدر شبیه مرد ایده‌الت هستی؟ گفتم: خیلی کمف او شبیه به کسی است که من میخو
داستان عاشقانه کوتاه جولیا و دیوید :
روزی پسری خوش چهره در یکی از شهرها در حال چت کردن با یک دختر بود، پس از گذشت دو ماه، پسر علاقه بسیاری نسبت به دختر پیدا کرد، اما دختر به او گفت: »میخواهم رازی را به تو بگویم.
«پسر گفت: گوش میکنم. دختر گفت: » من میخواستم همان اول این مسئله را با تو در میان بگذارم، اما نمیدانم چرا همان اول نگفتم، راستش را بخواهی من از همان کودکی فلج بودم و هیچوقت آن طور که باید خوش قیافه نبودم، بابت این دو ماه واقعا از ت
جامایکا:قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو دهن گنده”.تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.هاییتی:اگر ميخواهي جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.چینی:یک فضله موش، یک کاسه فرنی برنج را از بین می بردتفسیر: یک چیز ناجور و خراب برای از بین بردن مجموعه ای از چیزها کافی استآلمانی:تا آفتاب م
جامایکا:قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو دهن گنده”.تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.هاییتی:اگر ميخواهي جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.چینی:یک فضله موش، یک کاسه فرنی برنج را از بین می بردتفسیر: یک چیز ناجور و خراب برای از بین بردن مجموعه ای از چیزها کافی استآلمانی:تا آفتاب م
حالا که فقط یک نفر هست که با طیب خاطر و روی گشاده پیگیر غرغر کردن من است چرا از او دریغ کنم؟

در پستوی ذهن همه ما این جمله که آسمان همه جا یک رنگ است جایگاه خاصی دارد ولی خود من تا دو سه روز پیش درک عمیقی از این جمله نداشتم. من فکر میکردم اگر در خانه دانشجویی نقلی‌مان هوا خنک هست، دوست هست و غذا نیست وقتی به خانه برگردم میشود هوا خنک است و دوست نیست اما غذا هست. وخب گور بابای دوست. غذا رتبه پایین‌تری در هرم مازلو دارد. اما اینجا همه چیز هست، دوست ه
گاهی برای درج مطلبی در کپشن و یا برای استوری دبال یک متن زیبا می گردیم تا منتشر کنیم.
ما هم برای شما در این نوشته یک مجموعه کامل از بهترین جملات سنگین را جمع آوری کرده ایم.
شما می توانید از این متن های برای پست و استوری و همچنین توییتر استفاده کنید.
امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.با ما در ادامه همراه باشید
جملات سنگین | ۱۱۰ جملات سنگین و معنی دار تاثیر گذار و پر محتوا
گشاده دست باش، جاری باش،کمک کن
مثل رود
باشفقت ومهربان باش
مثل خو
کسانی را میشناسم که برای رسیدن به خوشبختی تمام ساعات روز را مشغول کار هستند و هیچ بخشی از روز ها یا هفته اشان را به تفریح نمیگذارند. مشکل آنجایی بیشتر میشود که کارشان هم آن کاری نباشد که دوست دارند و البته که به قول خودشان مجبورند. بله حتما مجبورند اما جبر از جابر است و جابر که نباشد، دیگر جبری هم نیست! حالا بگردید و جابر را پیدا کنید!نه نیایید و همه چیز را ی اش نکنید و سریع به حاکمان وقت ربطش ندهید و نگویید چون فلانی فلان جا فلان قدر ید
باز هم اومدم کتابخونه:)) برنامه ام اینه امروز استارت زبان را بزنم، میخواستم معلم بگیرم با یه نفر صحبت هم کردم اما نهایتا گفتش آیلتس کار میکنه و خب من نظرم روی تافل هست خلاصه فعلا گرفتن معلم منتفی شد هرچند من عموما میتونم خودخوان پیش برم اما حقیقتش بدم نمیآد این سری با معلم سرعت بیشتری به این پروسه ی زبان خوندن بدهم که اون هم فعلا نشد!
با دختری اومدیم کتابخونه و قبل از اینکه بیاییم تو سالن مطالعه با هم رفتیم بین قفسه ها و کتاب انتخاب کردیم، چند

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

اداره کتابخانه های عمومی شهرستان هرسین درخت بی برگ تخفیفی های هیجانی بیاین با هم گلگلی شیم دانلود کتاب الکترونیکی آشپز باشي fanoosfrectis درمانگر و راهنمای خانواده بانک جزوه10