نتایج جستجو برای عبارت :

فشار اب کشتی پادشاه را داشت غرق میکرد

به روزی یه پادشاهی یه چالش برای مردم میزاره (پادشاه باکلاس تشریف داشتن)
که بفهمه نجس ترین چیز روی زمین چیه و جایزه اش هم حالا دقیق یادم نمیاد
شما فرض کنین گرفتن تاج و تخت بوده :|

بعد این وزیر شاه هم برای دریافت پاداش از همه مردم نظرسنجی ميکرد و نتیجه بیشترشون مدفوع انسان بود
بعد یه روزی داشت میرفت شکار که یه پیر مردی رو دید که کنار یه درختی نشسته بود و استراحت ميکرد
بعد این وزیر با خودش میگه برم از این پیرمرد هم بپرسم شاید جواب بهتری داشت
میره
 
#پادشاه چهار همسری
 
روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت . او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود . با دقت و ظرافت
خاصی با او رفتار ميکرد و او را با جامههای گران قیمت و فاخر میآراست و به او از بهترینها هدیه ميکرد.
همسر سومش را نیز بسیار دوست میداشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی
ميکرد. اما.داستان کوتاه
نام کتاب : قصه ها تصویری از گلستان
نویسنده : مژگان شیخی 
انتشارات : بنفشه
توضیحات :
کتابی که معرفی می کنم قصه های تصویری از گلستان می باشد که به زبان ساده آمده تا برای کودکان قابل فهم باشد و همانطور که می دانید نویسنده ی کتاب گلستان سعدی هست و این کتاب فقط به زبان مژگان شیخی می باشد کتاب دارای ۷۲ صفحه و۶ داستان به عنوان های ( غلام دریا ندیده ، شاهزاده کوتاه قد ، نگهبان جوان ، درویش طمع کار ، گدایی که پادشاه شد ، سفر دور و دراز ) است و مناسب گروه سنی
روزی بود و روزگاری بود. در زمان های قدیم پادشاهی بود به نام عادل شاه. شاه افسوس می خورد که پیر شده ولی هنوز فرزندی ندارد.
پادشاه روزی پیش ساحری رفت و از او چاره ای خواست.مرد گفت:پادشاه این دو دانه گندم را با همسرت بخور. به زودی فرزندت به دنیا می آید. 
پادشاه رفت و دو دانه گندم را همراه همسرش خورد.بعد از مدتی دختری به زیبایی مهتاب متولد شد. عادل شاه نام دختررا گندم گذاشت. فردای آن روز شاه پیش مرد جادوگر رفت. ساحر گفت:دخترت هر جمعه به غار ببر تا نمیر
جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت .
روزی گذر پادش
یکی از روزها ناخدای یک کشتي و سرمهندس آن در این باره بحث می کردند که در کار اداره و هدایت کشتي کدام یک نقش مهم تری دارند.یکی از روزها ناخدای یک کشتي و سرمهندس آن در این باره بحث می کردند که در کار اداره و هدایت کشتي کدام یک نقش مهم تری دارند.بحث به شدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز جایشان را با هم عوض کنند. قرار گذاشتند که سرمهندس سکان کشتي را به دست بگیرد و ناخدا به اتاق مهندس کشتي برود.هنوز چند ساعتی از جابه جایی نگذشته بود که ناخدا عر
پادشاهی دستور داداسیری را که در جنگ گرفته بودند،بکشند.آن اسیر بیچاره در حالت نا امیدی پادشاه را دشنام داد و حرف های بد به زبان آورد.از قدیم گفته اند:«هر کس دست از جان بشوید،هر چه در دل بگوید.»پادشاه از وزیرش پرسید:«او چه می گوید.»وزیر که مردی پاک سرشت بود،جواب داد:«ای پادشاه بزرگ!او می گوید کسانی که در سختی و آسانی مردم را می بخشند وخشم خود را فرو می برند خداوند آن هارا دوست دارد.»پادشاه وقتی این سخن را شنید به اسیر رحم کرد و از
در زمان های قدیم که خانه ها حمام نداشتند ، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از ان حمام عمومی استفاده ميکردند. این حمام ها سقف های بلند و گنبدی داشتند و حوضچه ایی در وسط حمام بخار ميکرد و صدا خیلی خوب در حمام می پیچید.
یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمومی رفت و دید کسی در حمام نیست و حمام خیلی خلوت است. مرد شروع به اواز خواندن کرد، از صدایش که در فضای حمام میپیچید خیلی خوشش امد و همینطور که خودش را می شست با صدای بلند هم اواز میخواند.
کمی
در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمینی مادری مسلط شد. او ظالم و در عین حال زیرک بود و وزیری داشت بسی ظالم تر و زیرک تر!!
پس به او امر کرد که راهی بیابد تا بر روح و جان این مردمان بیشتر مسلط شود ،بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند!
وزیر تفکری کرد و طوماری نوشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و روستاها بخوانند : اعتقاد به ادیان مختلف و سوادآموزی راغیر قانونی اعلام کرد، مالیاتها را سه برابر افزایش داد، شب زفاف عروس از آنِ شاه بود و ارزش جان م
-1اعراب که ساکنان سرزمین عربستان هستنددرگذشته به صورتزندگی ميکردند.
-2مهمترین قبیله ی قریش چه بود؟
-3مهمترین شهرهای حجازرانام ببرید؟
-4حضرت هود وصالح به ترتیب درکدام جای عربستان مبعوث شدند؟
-5درچه شرإیطی اسلام درعربستان ظهورکرد؟
-6حضرت محمد(ص)درشهربه دنیاآمد.
-7چرامردم مکه به محمدلقب امین دادند؟
-8محمدامین یاوربود وبه.وکمک ميکرد.
-9محمددرچند سالگی باخدیجه ازدواج کرد؟
-10چراحضرت محمدبه غارحرامیرفت؟
-11محمددرچندسالگ
روزی پادشاهی،تصمیم گرفت که در فصل زمستان به شکار برود.این موضوع را با زیر دستان خود در میان گذاشت و دستور دادوسایل این سفر را آماده کنند.پادشاه به همراه سپاه خود راهی شد و از قصر دور افتاد در شکار گاه سرگرم شکار بود تا این که شب فرا رسید.او مجبور شد شب را درآنجا اقامت کند.خانه ی کشاورز در آن اطراف پیدا بود.پادشاه گفت:«شب رادر خانه ی آن دهقان می گذرانیم تا از سرما در امان باشیم،فردا همه باهم به قصر برمی گردیم.»
یکیاز وزیران گفت:«لایق
 
در زمانهای قدیم پادشاهی تخت سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخت سنگ می گذشتند و بسیاری هم غرولند ميکردند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ایی است و .با وجود این هیچکس تخت سنگ را از وسط راه بر نمی داشت . نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزی جات بود بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سن
روزی
پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی برای پادشاه
اتفاق خواهد افتاد. پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می
توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند. پادشاه به سرعت به بهترین معماران
کشورش دستور داد هر چه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند.معماران
بی درنگ بی آن که هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند، دست به کار شدند.
آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را به آنجا منتقل کردند و روز و
شب به ساختن قلعه پرد
یکی بود یکی نبود توی جنگل قصه ما شیرشاه که پادشاه جنگل بود خیلی لجباز و سرسخت بود. اون وقتی تصمیم می‌گرفت کاری رو انجام بده باید هر طور که بود اون رو انجام می‌داد و به نتیجه اون کار فکر نمی‌کرد و به خاطر این عادتی که داشت خیلی از اوقات توی دردسر میفتاد و حسابی گرفتار می‌شد. فیل که وزیر و دستیار شیرشاه بود همیشه نگران این عادت پادشاه بود. یک روز وقتی‌که فیل به دیدن شیرشاه رفته بود اون رو دید که زیر درختی نشسته بود و به آسمان خیره شده بود. فیل گ
داستانضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست
کاربرد ضرب المثل:
ضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست کنایه به افرادیست که در انتخاب دوست اشتباه می کنند و گرفتار می شوند.
داستان ضرب المثل:
در زمانهای گذشته، پادشاهی در شهری حکومت می کرد که بسیار رئوف و مهربان بود، پادشاه به ضعیفان کمک می کرد و جلوی زورگویی ثروتمندان زورگو را می گرفت. این پادشاه به خاطر رفتار منحصر به فردش دشمنان بسیار زیادی داشت. بسیاری از دشمنان او طی سال ها در لباس نگهبان حرمسرا
داستان نقاش
داستان نقاش , پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود.
روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستندنقاشی زیبایی بکشند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟!
داستان نقاش پادشاه

داستان نقاش و پادشاه یک چشم
سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک ازپادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بو
روزی پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی برای پادشاه اتفاق خواهد افتاد.  پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند. پادشاه به سرعت به بهترین معماران کشورش دستور داد هر چه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند. معماران بی درنگ بی آن که هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند، دست به کار شدند. آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را به آنجا منتقل کردند و روز و شب به ساختن قلعه پردا
بازرگانى در زمان انوشیروان مى زیست و مالى فراوان گرد آورد. پس از سال ها، او که در مملکت نوشیروان غریب بود، تصمیم به بازگشت به دیار خویش گرفت، ولى بدخواهان، نزد پادشاه بدگویى کردند که فلان بازرگان، از برکت تو و سرزمین تو، چنین مال و منال به هم رسانده است و اگر او برود، دیگر بازرگانان هم روش او را در پیش مى گیرند و اندک اندک رونق دیار تو، هیچ مى شود. انوشیروان هم رأى آنها را پسندید و بازرگان را احضار کرد و گفت که اگر مى خواهى، برو؛ ولى بدون اموال.
مانع در مسیر راه (فرصت)در زمان‌های قدیم، پادشاهی دستور داد تخته‌سنگی را وسط راه قرار دهند. سپس خودش در گوشه‌ای پنهان شد تا ببیند آیا کسی تخت‌سنگ را از سر راه برمی‌دارد. برخی از ثروتمندترین بازرگانان و درباریانِ پادشاه به آن نقطه رسیدند و بدون برداشتن تخته‌سنگ از کنار آن عبور کردند. بسیاری از مردم با صدای بلند پادشاه را به‌خاطر بستن راه سرزنش کردند، اما هیچ‌کدام برای برداشتن تخته‌سنگ کاری نکردند.سپس یک روستایی که بار
بسم الله الرحمن الرحیم
یزگرد اول پادشاه ساسانی، فرزندان پسرش پس از تولد بعد از مدت کوتاهی می مردند، تا اینکه بهرام متولد شد، شاه برای آنکه این پسر را هم از دست ندهد او را به نزد "نعمان" پادشاه عرب "حیره" می فرستد تا کودک در  آب وهوای خوش و پاکیزه آن ناحیه پرورش یابد .
نعمان چون دوستی نزدیکی با حکومت ساسانی داشت،  قبول می کند تا سرپرستی بهرام را برعهده گیرد، به این منظور نعمان دستور ساخت قصری ویژه  را می دهد تا در خور شاهزاده ی پارسی باشد از این
داستان کودکانه بز پادشاه
 
داستان کودکانه بز پادشاه : یکی بود یکی نبود ، روزی بود و روزگاری بود، توی یک مزرعه قشنگ و سرسبز حیوونای زیادی کنار هم زندگی می کردن. یه روز حیوونای مزرعه با هم تصمیم گرفتن برای اینکه نظم و انظباط بین حیوونا همیشه برقرار باشه و همه حیوونا با آرامش و راحتی کنارهم زندگی کنن، هرچند وقت یکبار یکی از حیوونا به عنوان پادشاه انتخاب بشه تا همه از اون حرف شنوی داشته باشن و به قانونایی که میذاره عمل کنن.بین این حیوونا یه بزی بو
گنج و سنگ نگاره کرمانشاه
سنگ نگاره آنوبانی نی ۱۲۰کیلومتریکرمانشاهسرپلذهاب
نقش برجسته هایی متعلق به یکی از چهار عنصر قومیزاگرس نشین در هزارهٔ سوّم پ. م. آنوبانی نی که الههٔ نشاط وعشقاز او یاد می شود بنامآشوری،ایشتارو درفرهنگسومری از آن بهاینانایاد می شود. این نقش برجسته، آنوبانی نی به همراه پادشاه لولوبیان و نه تن پیشوای اسیر را به تصویر می کشد. این اثر شباهت زیادی بهسنگ نبشته بیستونکه در دوهزار سال پس از آن ساخته شده دارد و به عقیدهٔ برخی
پاورپوینت مانومتر و فشارلینک دانلود و خرید پایین توضیحاتدسته بندی : پاورپوینتنوع فایل : .pptx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )تعداد اسلاید : 33 اسلایدمانومتر و فشارمانومترلو له بوردنتاریخچهمسئله فشار و شناسایی آن از قرن 17 آغاز شده است. در این قرن بررسی های وسیعی بروی ساخت پمپهای خلا و تغییر فشار صورت گرفت. در سال 1643تریچلی(شاگردگالیله )Torriceliبرای اولین بار موفق به ساخت بارومتر شد.هدف از اندازه گیری فشاربه دلیل رابطه ای که سرعت و فشار در معادله انرژی
 این ضرب المثل در مواردی بکار می‌رود که شخص فکر می‌کند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل: در زمان های قدیم که خانه‌ها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده می‌کردند. این حمام‌ها سقف‌های بلند و گنبدی داشتند و حوضچه‌ای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن می‌ریختند، حمام بخار می‌کرد و صدا خیلی خوب در حمام می‌پیچید. یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمومی رفت و دید کسی در
کاربرد ضرب المثل:ضرب المثل آواز خر در چمن این ضرب المثل در مواردی بکار می‌رود که شخص فکر می‌کند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل:در زمان های قدیم که خانه‌ها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده می‌کردند. این حمام‌ها سقف‌های بلند و گنبدی داشتند و حوضچه‌ای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن می‌ریختند، حمام بخار می‌کرد و صدا خیلی خوب در حمام می‌پیچید. یک روز صبح زود یک مرد به حمام عمو
پادشاهی از وزیرش پرسید: بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی وزیر سر در گریبان به خانه رفت. وزیر غلامی داشت که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟ او حکایت بازگو کرد. غلام خندید و گفت: ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد. وزیر با تعجب گفت: یعنی تو آن را می دانی؟ پس برایم بازگو . اول آنکه خدا چه می خورد؟ -غم بندگانش را، که می فرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفرید
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. 
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید پرسش را درست حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید».
پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند.
در افسانه های شرقی قدیم آمده است که یکی از پادشاهان بزرگ برای جاودانه کردن نام و پادشاهی خود تصمیم گرفت که قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی نظیر باشد و تالار اصلی ان در عین شکوه و بزرگی و عظمت ستونی نداشته باشد !!!
اما پس از سالها و کار وتلاش و محاسبه ، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی بر نیامد و معماران مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت و دست آخر معلوم شد که معمار زبر دست و افسا
 
اندازه گیری فشارخون - وزارت بهداشت
ج- دستگاه فشار سنج الکترونیکی یا خودکار با نمایشگر دیجیتالی  )افزایش آگاهی و عملکرد فراگیران در خصوص نحوه استفاده از دستگاه فشارسنج و اندازه گیری .
طریقه صحیح اندازه گیری فشار خون 
 امروزه با ورود دستگاه های فشارسنج دیجیتال به بازار و نهادینه شدن آن ها جهت مصارف خانگی، اندازه گیری فشارخون در منزل و محیط کار به یکی از نیاز های .
اندازه گیری فشار خون چگونه است؟ - دکتر فریبا هندسی متخصص 
در این م
مجموعه: دنیای ضرب المثل داستان ضرب المثل آواز خر در چمن  کاربرد ضرب المثل:ضرب المثل آواز خر در چمن این ضرب المثل در مواردی بکار می‌رود که شخص فکر می‌کند تواناتر از دیگران است. داستان ضرب المثل:در زمان های قدیم که خانه‌ها حمام نداشتند، هر محله یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده می‌کردند. این حمام‌ها سقف‌های بلند و گنبدی داشتند و حوضچه‌ای در وسط حمام که وقتی آب گرم در آن می‌ریختند، حم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

راهپیمایی وحدت آفرین مردم خاش علیه ناآرامی های اخیر کشور frektaletcib منطق بیان دبستانی daryagrafici my-best-school 96408973 اینجا همه چی هست شلمین 1377342