نتایج جستجو برای عبارت :

من امروزتصمیم گرفتم که

یه ساله یه کاری رو دارم انجام میدم و تا حالا چند تا چیز مهم یاد گرفتم.اولیش رو دوستم بهم از تجربه ی خودش گفت:حریص نباش.دومی رو خودم یاد گرفتم:چهار چشمی کارمو بپام.سومی رو امروز قشنگ با جون و دل فهمیدم و اون اینکه وقتی خراب شد سعی نکن درستش کنی،چون بدتر گند میخوره بهش.جالبه که دلیل این گند خوردن همون حرص زدنه:)
سلام.
اول اجازه بدین خودم رو معرفی کنم.
من افرا هستم.۲۲ سالمه و دانشجوی ترم دوم روانشناسی‌ام
اما خب.شدیدا عاشق آشپزی‌ام.متاسفانه با ساعات دانشگاهم جور نیست و نمیتونم کلاسای آشپزی برم.بنابراین یه تصمیمی گرفتم!
تصمیم گرفتم یه کتاب آشپزی خفن بگیرم و از اول تا آخر دونه دونه بپزمشون
و بعدم بیام اینجا به شما توضیح بدم که چطور اون غذا رو درست کردم و نتیجه‌ی نهاییش چی شد.اینجوری هممون با هم آشپزی یاد میگیریم
خب خب،تا وقتی که من یه کتاب خفن‌پیدا ک
یک تحویلدار بانک تعریف میکرد:
روزی ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ آﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه.
ﮔﻔﺘﻢ: ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ!
ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ!
ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭمم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟! ﮔﻔﺘﻢ:فرقی نمیکنه! ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ!
رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭنج دیدﻩ ای داشت، ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ. .
ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ
دوم دبیرستان بودم که یک روز پدرم یه فلش زیبا بهم هدیه دادپسر خیلی تنهایی بودم توی یک شهر حاشیه کویرهیچوقت آدم محبوبی نبودمالبته که دلم می خواست ولی نمی تونستمتوی یکی از همین روزهای زمستانی امتحانات یکی از همکلاسیا از من یک سریال رو خواستمنم سریال رو براش کپی کردم و بهش رسوندم موقع تبادل یکی از بچه ها گفتمصطفی می خوای فلشتو بده برات چندتا چیز جالب بریزمبا اکراه قبول کردمفلشمو بعد چند روز برگردوندمن حوصله نداشتم ببینم چی ریختهمثل هرروز سا
۲۱ سالمه :)از وقتی که یادم میاد اضافه وزن داشتم. نه اونقدر که گرد و خیلییی چاق باشم و نه اونقدری که نرمال باشموقتی ۱۷ سالم بود اوج اضافه وزن و چاقی رو داشتم. ۹۵ کیلو شدمو ۱۸ سالگی با فعالیت بیشتر وزنم کم شد روز تولد ۱۹ سالگیم (۱۸ که تموم شد) دقیقا ۲۰ کیلو از وزنم کم شده بود و به ۷۵ رسیدم یه مدت ۷۵ بودم تا اینکه توی ۳ ۴ ماه اخیر دوباره وزنم اضافه شد و به ۸۲ رسیدمکسی که دوسش داشتم همیشه میگفت یکم کمتر شو و همیشه منو با بقیه و حای دوست دختر قبلیش مقا
چند وقت پیش به پیشنهاد یکی از دوستان و نزدیکان تصمیم گرفتم که به پاتایا سفر کنم چون هم جاهای دیدنی جالبی داره و هم تفریحات جالبی داره خلاصه اینکه از یک آژانس مسافرتی بلیت رو تهیه کردم ولی به جای هتل پنج ستاره برای من هتل سه ستاره به اشتباه رزرو کرده بود سریعا مراجعه کردم و بلیت تور پاتایا رو بهش پس دادم و دیگه یه خورده چشمم از آژانس های مسافرتی ترسیده بود تصمیم گرفتم یه خورده تو اینترنت بگردم شاید یه سایت خوب پیدا کردم و تور پاتایا رو از این ط
از تو یاد گرفتم دوست داشتنو از تو یادگرفتم گریه و خندیدنو
ازتو یادگرفتم عاشق ماندنو از تو یادگرفتم زندگی کردنو
از تو یاد گرفتم عاشقی رو از تو یاد گرفتم دوست داشتنو
ازتو یادگرفتم معنی زندگیو عقلتو زندگی
تو تهنا عشق منی همه وجودمی تو دلیل موندنمی تو تک ستارمی
وقتی کنارمی عقل و هوشم از سرم میپره
هرزمان کنارمی این دلم برات میزنه
ازتو یادگرفتم گریه و خندیدنو ازتو یادگرفتم امید ب زنده ماندنو
ازتو یاد گرفتم عاشق بودنو ازتو یادگرفتم برای تو ما
 
هوا خیلی خیلی عالیه و توی حیاط نشستم و این اکسیژن پاک استشمام میکنم,دلم میخواد تاابد اینجا بشینم. 
امروز یک ماکارونی مسخره ! درست کردم که مجبور شدم بریزمش توی یه نایلون و معدومش کنم تا کسی نبینه!!! 
حقیقت اینکه من ماکارونی دوست ندارم و دست و دلم به درست کردنش نمیره,اما هم غذای ارزونیه و هم راحت و هم اکثر افراد عاشقشن. و بهت زده شدم توی این سنم وضع آشپزیم اینجوریه و چند وقت دیگه دارم میرم سر خونه زندگی خودم !!! 
خلاصه که یک کانال خصوصی واسه خود
این سومین کتابیه که توی وبلاگَ م معرفیش میکنم ! یه زمانی اینقدر وقتَ م رو تلف میـکردم که شاید یه کتاب صد صفحه رو تا چهار الا پنج روز ادامه میدادم تا تمومـش کنم ! با خودم تصمیم گرفتم کم کم از چیزای کوچیک که زیاد به خودم یه زمانی سخت میگـرفتم شروع کنم ! کتاب خونـدنَم رو بیشتر کنم !کمتر آدما برام اهمیت داشته باشن !یکم سخت بود که از یه ساعتی بیشتر بیدار بودن ولی به این موضوع که دارم پیشرفت میکنم توی کتاب خونـدن انگیزه گرفتم
 
 
کتاب همه ما مثل هم ه
هفت روز از پاییز گذشته بود که بهار زندگی من شروع شد. نمیدونم برگ ریزان پاییز بود که بهار زندگی من رو تحت تأثیر قرار داده بود یا نه؟ اما چیزی که از بهار زندگیم بیاد میارم، مثل پاییز دلگیره. روزای اول زندگیمو طبیعتاً خودم یادم نمیاد؛ ولی چیزی که برام تعریف کردن اینه که اعضای خانواده و فامیل‌هامون منو دوست داشتن. وقتی توی گهواره بودم نوار کاست قرآن برام میذاشتن و صدای قرائت قرآن بخشی از روز من رو پر میکرده. این قرآن شنیدن ها به اون منجر شد که از
من چند وقته که مدیر ساختمون هستم و ساختمونمون دوربین مداربسته داره ولی خب مجهز به دستگاه DVR نبود اتفاقا چند روز پیش برای ساختمون مشکلی پیش اومد که باعث شد ساکنین از نداشتن دستگاه DVR ناراحت بشن و البته حق هم داشتن ولی خب آخه با این هزینه های کمی که بابت شارژ ساختمون پرداخت میکنن نمیشه همه کار کرد ولی خب تصمیم گرفتم با هزینه خودم یه دستگاه DVR تهیه کنم که اگر مشکلی هم پیش اومد دیگه نگران چیزی نباشم قبلا دو سه بار واسه ساختمون از سایت ساختمون دات ک
از دانشجو بودن وبلاگ نوشتن و از کد زدن ساندکلاود رو گوش دادن یاد گرفتم و اینجوری همه‌ی روزهای قبل گذشت.حالا بعد این همه مدت وقتی باز میکنم ساندکلاود رو و میبینم مرتضی اهنگی رو لایک کرده که همین چند روز پیش ری‌‌پست کردم دلتنگ میشم. ما زمان‌های زیادی رو اینجور گذروندیم.  
من به تازگی توی شرکتی که کار میکنم ارتقا مقام گرفتم و معاون شدم ساختمون اداره ما مشکلی که داره قدیمی هست و فک کنید حدود دوازده سال پیش ساخته شده و واقعا نمای زیبایی نداره از طرفی هم هفته دیگه مهمون خارجی داریم که میخواد یه قرار داد مهم با شرکت ببنده و رئیس شرکت بهم گفته که یه نمای خوب واسه ساختمون پیدا کنم که سریعا اجرا بشه از چند نفر پرسیدم و بهم گفتن اگر دنبال نمایی واسه ساختمون هستی که سریع اجرا بشه و قشنگ باشه فقط برو سراغ نمای مینرال منم ت
سلام
من یه دختر سالم که امسال کنکور دادم و رتبه م 20000 شد و یه صفر بیشتر از رتبه‌ی لازم برای رشته مورد نظرم آوردم.
اول تصمیم گرفتم یه سال دیگه پشت کنکور بمونم و هرجور شده یه صفر از رتبه ام بردارم ولی الآن به طرز غیر منطقی ای احساس مرگ می‌کنم.
متوسطه اول مدرسه نمونه قبول شدم و تو شهرمون تو آزمون های علمی رتبه م زیر ده بود.
متوسطه دوم با اینکه فقط 6 نفر ظرفیت تو شهرمون بود تونستم تیزهوشان قول شم و دیگه از همون موقع دارم درجا می زنم
از وقتی هم که تصم
صلح کبوتر صلح وقتی از جنگ به خانه برگشت، یاداشتی را دید. سلام عزیزم. وقتی این نامه را می خوانی  من مایل ها پرواز کرده ام. زیرا  دیگر تحملش را ندارم. اگرچه تصمیم  سختی بود اما گرفتم! نه اینکه تو را دوست نداشته باشم  ولی ترجیح دادم که بروم و با کبوتری معمولی که بفکر خانه و کاشانه خودش است  زندگی کنم. هر روز که نمی شود رفت و این آدم ها را آشتی داد. یکبار برای همیشه بگذار آنقدر همدیگر را بکشن تا نسلشان منقرض شود. از آنجایی که میدا
کتاب مهارت های نوشتاری پایه نهم صفحه ۸۱ با موضوع هدف زندگی
انشا با موضوع هدف زندگی
در زندگی هر آدمی باید از ابتدای راه خود هدفی برای زندگی خویش تعیین کند . تا بر اساس آن سر نوشت خود را رقم بزند و به هدف خود برسد
 من از دورانی که حس کردم توانایی تصمیم گیری را دارم  و می توانم تشخیص دهم که در چه چیزی استعداد دارم و در چه موضوعی علاقه منم هدف زندگی را مشخص کردم  که در ابتدا تصمیم گرفتم یکی از اهداف زندگیم  این باشد که انسانی تاثیر گذار در جامعه خود
در پروسه اتمام رساله، و نوشتن و ارسال مقاله، به این فکر فرو رفتم که این پروسه یه درس بزرگ به من یاد داد، درسی که فوق العاده بوده.قرار بوده تو رشته تخصصی م دانشم بره بالا، قبول، رفته، خوبم رفته، چون دقیقا سواد واقعی تو این مرحله فقط تو انجام پروژه و تحقیق و به قول معروف پژوهش به دست میاد. اما درسی که من یاد گرفتم به کل زندگی هم اطلاق میشه.یاد گرفتم هر مانعی، هر مشکلی، هر بحرانی رد میشه، یعنی ردش میکنیم، به کمک خدا و تلاش و گذر زمان همه چی حل میشه،
از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاه‌شان در مدرسه شنیدم.مرد اول می‌گفت:چهارم
ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت
مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. آن قدر تنبیه
مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم
و مداد‌های دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی
دو مداد کش می‌رفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته
بو
سلام و صبح زیبای پاییزیتون بخیر. امروز توی شهر ما هوا بارونی و بسیار دلچسبه امیدوارم هرکجا زندگی میکنید حال و روزتون خوش باشه.
خب من تصمیم گرفتم از این به بعد یک سری  فایل ها رو که میدونم به درد همکاران عزیزم میخوره اینجا قرار بدم . امروز فایل خام طرح درس رو آپلود میکنم .
ادامه مطلب
خب درسی که امروز گرفتم اینه که هر آدم خوش اخلاقی وما آدم خوبی* نیست!
خوش اخلاقی فقط یکی از ویژگی های اخلاقیه که البته خیلی از ویژگی های خوب دیگه هم در اغلب موارد با خودش میاره اما باید یادم باشه که جنبه های مختلف آدما رو ببینم و همچین گول خوش اخلاقیشون رو نخورم! 
*حالا اینکه آدم خوب از نظر من چه جور آدمی هست هم بماند ؛)
امروزم گذشت ولی یه روزه تلخ.یه روز پر از درد.پراز غم.غصه.چرا؟!مگه چی شده؟!هیچی.یادم ندادن ولی یاد گرفتم همیشه راست بگم و صادقانه حرف بزنم.خب از خیلی قدیم ترها،اون موقع ها که ماها اصلا نبودیم همیشه گفتن راست بگید یا همون حقیقتو بگید اگه حتی به ضررتون باشه!!!حالا اینکه امروزه روزگار،همه چی عوض شده بماند!یعنی امروزه تا جاییکه میشه و میتونن اول دروغ و دوَنگ میگن بعد اگه دیگه نشد و نتونستن،تازه اونموقع راستشو میگن!!! نوش داروی بعد مرگِ سهراب
درسى از یك آیهدر زمان حضرت رسول (صلى الله علیه و آله) شخصى داخل مسجد شد و گفت: یا رسول الله! به من قرآن بیاموز، حضرت او را به یكى از یارانش سپرد. او دست این تازه وارد را گرفت و به گوشه اى از مسجد برد و براى آن شخص سوره زال را تلاوت نمود و آن را به او یاد داد، تا رسید به آیه:فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره (1)هر كس به مقدار ذره اى كار خیر یا شرى انجام دهد، (در روز قیامت) آن را خواهد دید.شخص تازه وارد كمى به فكر فرو رفت. و رو به معل
مهم این است که انسان یاد بگیرد. حالا سرعت یادگیری خیلی مهم نیست. مثلا من امروز یاد گرفتم برای آن پسری که همیشه می‌زد توی ذوقم و به من خیانت کرده بود نباید آهنگ بفرستم. آدم باید کنترل هورمون‌هایش را به دست بگیرد خلاصه.
 
نفر عقبی [کلیک]
امروز وقتی برگه ی امتحان انشا رو جلوم گذاشتن یکی از مو ضوع ها این بود :
بزرگ ترین درسی که در زندگی خود فرا گرفتم 
با خودم هیلی فکر کردم و جواب های زیادی به این سوال دادم حالا این سوال را از شما می پرسم 
بزرگ ترین درسی که درزندگی خودفرا گرفتید چه بوده است؟ 
اقدام پژوهی اصلاح رفتارهای نادرست و پرخاشگرانه دانش آموز فرمت فایل ورد و قابل ویرایش تعداد صفحات مندرج در توضیحات فایل قسمتی از فایل نام فایل:اقدام پژوهی اصلاح رفتارهای نادرست و پرخاشگرانه دانش آموز چکیده: در روز اول مهر در کلاس متوجه پسری شدم که نا آرام و ناسازگار بود و مرتب به دیگران پرخاشگری می کرد کارهای او را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم که این کودک در این چند ساله همین رفتارها را داشته و باعث آزار و اذیت دیگران بوده است. به طوریکه بچه ها ا
 
روزی در مهتاب آبی سپتامبر
در سکوت زیرنهال آلو
او را، آن عشق ساکت رنگ پریده را 
مانند یک رویای دلپذیر در آغوش گرفتم
بر فرازمان در آسمان تابستان
تکه ابری نگاهم را به خود جلب کرده بود
سپید و شگفت انگیز بود
و هنگامی که بازنگریستم، دیگر اثری از آن نمانده بود.
 
 
از فیلم The Lives of Others
اما من مگه از همه‌ی این دنیا چی می‌خواستم؟ مرثیه‌ست؟ نه. فقط میگم ینی مگه چیز بزرگی بود؟ مگه چیز بزرگی بود که دوست داشته باشم و دوسم داشته باشی؟ مگه چیز بزرگی بود یه دوست داشتن دو طرفه؟ دلم گرفت یهو. گرفت از اینکه مگه چیز بزرگی خواستم؟ و اشک دویید تو چشمام. و میدونی؟ بدم اومد. بدم اومد که اشک بدوه تو چشمام از اینکه نمیخوای منو. از این حقیقت بدم اومد. دردم گرفت ینی. همه‌ی روزا این تو سرمه که حاضر نبود بجنگه. حاضر بودی بجنگی و حاضر نبود. و قلبم می
بهم گفت عشق مثل بازی می مونه. تو هر بازی یکی می بره یکی می بازه. بازی عشق مساوی نداره. یا می بری یا می بازی. بگو ببینم تو عاشقی بردی یا باختی؟تو چشماش خودم رو نگاه کردم و گفتم می دونی اولین بار کِی دستش رو گرفتم؟ تو بازی نون بیار کباب ببر»!سال آخر دانشگاه همه بچه ها دور هم تو کافه جمع شده بودیم. بعضیا تخته بازی می کردن ، بعضیا شطرنج و بقیه هم دوز ! فقط من و اون بودیم که نشسته بودیم و بازی بقیه رو می دیدیم. بهش گفتم چرا بازی نمی کنی؟ گفت این بازی ها ر
سلام نوشتن من یکم بی نظمه و مثل واریزیای حقوق هر ماه شرکت نمیشه وقت معینی براش تعریف کرد.بیشتر ازین معطلتون نمیزارم دوستان خوب کجا بودیم:بعد خاموش کردن گوشی تا شب با خودم کلنجار رفتم احساس کردم که یه بچه ننه ترسو هستم شب توی اینستاگرام باهاش صحبت کردم و دیگه میخواستم کلا بیخیالش بشموای که چقدر داغون میشه ادم این مواقع،فرداش م برای خرید خونه رفتیم نجف اباد و کلی خرید کردیم قرار شد من با احسان (موتور هوندای 200 سی سی من که با کلی اضافه ک
چقدر خوبه که زمان همه چیزو کمرنگ و حافظه آدمو نسبت به ناراحتیها پاک میکنه. اگر قرار بود هر روز مثل روز اول غصه بخوریم و ناراحت شیم دیگه واقعا جونی ازمون باقی نمیموند. خوشحالم که یکسال ازین تاریخ گذشت و از تصمیمی که برای زندگیم گرفتم. چه اون موقع که تصمیمم بر رفتن بود و چه بعد که نظرم برگشت. اما کسی چه میدونه شاید فردا روزی نظرم عوض شد؟ شاید!

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

هشتگ کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. خاطرات یک عدد الکی شاد! ایران موزیک وبلاگ نمایندگی حسنانی آموزش فارکس | بروکر فارکس | بازار فارکس | بورس فارکس حرفهای ذهن ساعت جی backlinkox سایت خبری خبرینو سينما 4K