نتایج جستجو برای عبارت :

من دوستم سارا روی برگ زرد درختان قدم میزدیم که ناگهان

 قصه دارا و سارا دارا امید ندارد بر سر سفر نان نداردسارا غمگین خسته دیگر اشکی نداردشهر غمگین خسته درد عجیبی داردشب سرد و یخ بسته سوز عجیبی داردگل های باغچه یخ بسته نای غنچه نداردعجب دردیست در سینه دارا بهار نداردای جنگل سبز و بیشه چرا خزان گشتیسبزی درختان کجاست چرا به خواب رفتینه ساز نه آواز قناری پیداست نه چشمه های زلالاز آسمان افسوس از یک قطره باران  ، فقط اشک باریددیو سپید درد بند اکنون هزار پاره گشتهدر زیر پای این دیو اکنون روده
چجوریه که بعضی مردا روجون به قربونشونم کنی، باز ننه شونو به زنشون ترجیح میدناصن انگار بعضیا با عشق به مادربدنیا اومدن و دیگه جایگزینینمی تونن براش داشته باشن.اصن عشق به مادر مساله ش جداسعشق به همسرم جدا.چطوره که بعضیا نمی تونن اینا رو از هم تفکیک کنن.دوستم میگفت بعد بیست سال زندگی مشترک.
انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی
 

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی
مقدمه: زندگی سرشار از لحظاتی است که گاه ما را از ذوق و شوق به اوج آسمان ها برده و گاه از ترس و دلهره، راه تنفس را برای بلعیدن حتی یک ذره اکسیژن بسته است. این خاطره ها هر روزش در ذهن ما هم چون نواری ضبط شده، ثبت می شود تا از آن ها درس بگیریم و یا شاید بعد از گذشت سال ها با کنکاش میان خاطره ها یک لبخند ملیح یا شاید یک اشک سمج مهمان ما شود.
تنه انشاء: در یکی از روزهای گرم و آ
در جستجوی دایناسور
 
تولد سارا بود و او یك بازی جدید كامپیوتری بنام جستجوی دایناسور
را هدیه گرفته است.
سارا به خودش گفت: این خیلی عالی است، این همان چیزی است كه می خواستم.
 
سارا  تصمیم گرفت، بازی جدیدش را امتحان كند.او كامپیوتر را روشن كرد و سی دی را داخل آن گذاشت و به صفحه مانیتور نگاه كرد. علامت عجیبی روي صفحه ظاهر شد.
 
سارا روي آن علامت كلیك كرد و یكدفعه اتفاق عجیبی افتاد. نورررررررر
 
سارا پرسید: من كجا هستم؟
پسركی كه كنارش ا
به اطلاع دانشجویان گرامی درس حسابداری پیشرفته ۱ می رساند که نمرات امروز نهم تیر اعلام می گردد. جهت اطلاع رتبه اول تا سوم نمرات این درس به شرح زیر است:
رتبه اول خانم فریده بهمنی۱۸/۵
رتبه دوم خانم سارا مفاخری ۱۷/۵
رتبه سوم مشترک خانم ها حدیث رستگاری،اوین رضایی،سارا فیروزی و پرستو رحمانی۱۷
این داستان راجع به یه دختر ایرانی به اسم سارا هست که وارد دانشگاه شده. سارا دختری هست با شور و هیجان فوق العاده زیاد و ذهنیتش راجع به همه ی دنیا مثبت هست. حالا سارای داستان ما با همون ذهنیت زیباش وارد یه محیط بزرگ و شلوغ میشه با کلی آدم متفاوت و شور و هیجان و احساس متفاوت.می خوام براش راه هایی که فکر می کنید توش قدم می گذاره بگید. می تونید خیلی با جزییات بگید درست مثل یه فیلم که دیالوگ داره.
این داستان راجع به یه دختر ایرانی به اسم سارا هست که وارد دانشگاه شده. سارا دختری هست با شور و هیجان فوق العاده زیاد و ذهنیتش راجع به همه ی دنیا مثبت هست. حالا سارای داستان ما با همون ذهنیت زیباش وارد یه محیط بزرگ و شلوغ میشه با کلی آدم متفاوت و شور و هیجان و احساس متفاوت.می خوام براش راه هایی که فکر می کنید توش قدم می گذاره بگید. می تونید خیلی با جزییات بگید درست مثل یه فیلم که دیالوگ داره.
رژ قرمزش را برمی‌دارد.همان که یک روز خریده‌ بود و هر وقت به لبهای بی‌رمقش میزد احساس می‌کرد شبیه دلقکهای سیرک شده.یا شبیه آن‌ خانومی که همیشه مثل مدلینگ ها تیپ میزد.چندین بار رژ‌ را برانداز می‌کند.رژ را مثل مداد گلی روزهای بچگی به لبش می‌زند.دهانش را غنچه می‌کند.و میگذارد روي هیچستاگرام لعنتی.لایک های قرمز رنگ بیشتر و بیشتر‌ میشود و شلیک پیغام های تعریف‌ و تمجید روي لبان قرمزش‌ نشانه میگیرد.رژ‌ را گاز میزند‌‌ و بوی سربش شهری را آلود
پستچی؛ قسمت چهارم
آن روز، بهشت زهرا؛ واقعا بهشت بود. علی کمی آن طرفتر و من کمی با فاصله از او. فکر می کردم چند هزار آدم آن زیر خفته اند که کسی را دوست داشته اند و یا کسی دوستشان داشته است. آیا دوست داشتن، همیشه دلیل می خواهد؟قاصدکی روي شالم نشست، به فال نیک گرفتم. علی ساکت بود. حتما داشت فکر می کرد چطور موضوع را مطرح کند.به مزاری رسیدیم. علی نشست. من هم بی اختیار نشستم.گفت: رفیقم محسنه! تنها دوستم.شروع کرد به فاتحه خواندن. فاتحه خواندنش مثل درد دل
مدرسه دیگه مسخره نیس با این ترفندا!
(بستگی به مدرسه تون داره که می زاره رژ لب بزنی یا نه =___=)
پی نوشت:واقعا چرا سارا نگران زشت بودنش نیس؟ننه باباش کین؟اص.شقایق دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
انشا با موضوع توصیف زیبایی های طبیعت با استفاده از حواس پنج گانه پایه هشتم
من داشتم از اتاقم به گل ها و درخت هایی که در باغچه مان بودنگاه میکردم. ناگهان بوی خوشی به مشامم خورد.آن بوی گل ارکیده بود،من به حیاط خانه مان رفتم،آن گل را لمس کردم.خیلی لطیف و خوب بود.ناگهان نسیم روح افزایی وزیدن گرفت.و با طراوت نسیم خوش بو گل ها هم می رقصیدند.یاس های سفید از روي دیوار به پنجره ی اتاقم سرک می کشند.از این همه زیبایی سیمای پر طلایی اندیشه ام به پرواز در می
موضوع انشا: نسیم مادری مهربان
زندگی زیباست چشمی باز کن / گردشی در کوچه و باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بست / عینک بدبینی خود را شکست
نسیم به پنجره ی اتاقم ضربه ای زد . مرا از فکر و خیال بیرون کشید . پنجره ی اتاق را باز کردم . نوازش نسیم را در جای جای صورت خود احساس کردم . حس خوبی سراسر وجودم را فرا گرفت . انگار باری دیگر متولد شده بودم . ناگهان دیدم که نسیم زوزه کشان از لا به لای درختان عبور می کرد . و چنان برگ درختان را تکان می داد که بلبلی که روي ش
قصه کودکانه خواب زمستانی درخت و دارکوب
مناسب پنج تا شش سال
اهداف قصه: تقویت حس همدلی، هم‌ذات‌پنداری و مسئولیت‌پذیری در کودکان
روزگاری در یک جنگل بزرگ، درختان بزرگ و تنومندی زندگی می‌کردند. آنها کنار یکدیگر چسبیده بودند و لانه حیوانات مختلفی بودند. یک درخت جوان در این جنگل بود که برگ‌های سبز و زیبای آن از سرش بیرون زده بود. درختان دیگر او را دوست داشتند. روزی درخت جوان زیر آفتاب گرم تابستان چشم‌هایش را بسته بود و چرت می‌زد. ناگهان با صدای
                            سارا خیلی خوشحال و هیجان زده بود. آن ها روزهای زیادی منتظر بودند تا بچه لاک پشت های کنار ساحل از تخم بیرون بیایند و بالاخره آن شب وقتش بود و پدر سارا قصد داشت او را برای دیدن بچه لاک پشت ها به ساحل ببرد. به خاطر همین سارا و پدرش آن شب خیلی زود از خواب بیدار شدند. هوا هنوز تاریک بود آن ها چراغ قوه شان را برداشتند و با احتیاط به سمت ساحل حرکت کردند. پدر از سارا قول گرفته بود که سارا کاری به بچه لاک پشت ها نداشته باشد و هیچ سر و
ابتدا روز ها از پی هم میگذشتند و من زندگی خوب و عاااالی داشتــــم.
من خیلی میخندیدم و به قول بچه هامان پیسر خنک و سبک مغز و البته دوجنسه ای بودم. خب نمیدونم چرا این حرفو بهم میزنن !!!
بعدش یه شب تلخ و سیاه و غمناک من داشتم طبق معمول گند کاری میکردم و این و اونو سر کار میذاشتم و کرم و میریختم و اینا که .
دختری به اسم ( یادم نمیاد الان ) اومد. خخخ یه همچین مخملی بود .
احساس کردم ژیگریه واس خودش .
اون روز دوشنبه بود ساعت 12 شب . من این جوری توی اتاقم
سلام اگر رمان نگاه خدا (داستان سارا) رو خوندید و PDF یا لینک کانال منتشر کننده این رمان رو دارید یا حتی نام نویسنده رو میدونید، اطلاع بدید تا پارت بندی کنیم و ان شاءالله از تیرماه توی این وب منتشر کنیم.
اگر رمان خوب دیگری هم می شناسید، اطلاع بدید.
ممنون
زنگ انشا شد عزیزان دفتر خود وا کنید
ساعتی را با معلم صحبت از بابا کنید
صحبت خود را معلم با خدا آغاز کرد
کهنه زخمی از میان زخمها سر باز کرد
ساعتی رفت و تمام بچه ها انشا به دست
هر کسی پیش آمد و دفتر نشان داد و نشست
ناگهان چشم معلم بر سعید افتاد و گفت
گوش ما باید صدای دلنوازت را شنفت
دفتر خود را نیاوردی عزیزم پیش ما
نازنین حرفی بینگونه غمگینی چرا
سر به زیر و چشم نم آهسته پیش آمد سعید
از غم هجران بابا زیر لب آهی کشید
دفتر اندوه و غم یکبار دیگر باز
یو برای یه روز عادی میخوام ده تا داستانک بزارمالبته اگه رای بیارهاز اونجایی که تو قسمتا تعداد کاراکتر زیاده نمیشه رو کراکتری زوم کردتو چندتا قسمت رو چندتا کراکتر زوم میشهمیتونید درخواستی از سارا هم حساب کنیمش1استف,اوتا,آیزاک,دنیل2کارا,لایتو3آریسا,سوبارو4نانامی,سوکیاما5متین,ساراخب اینایی که اسمشونو گفتم اسم بچهاشونو بدن یا علام حضور کنن بلاخره و اگرنه جاشون پر میشهپنج نفر دیگه جا داریم اسم خودتون.-.اسم کراشو توله ببخشید بچهاتون
سارا هم رفت بیرون و
با طعنه به فیلیسیتی گفت)):مثلا الان کشف کردید
که اگر روي ارتفاع باشه کار می کند؟به همین خیال باش.))
سارا زبان درازی کرد
و رفت.سیسیلی و فیلیسیتی امتحان کردند,ولی دیدند باز هم همان طور است.به داخل کلبه
برگشتند.آن ها درحال غذا خوردن بودند و پدرومادرشان درجست وجوی آن ها ؛هلیکوپتر،آن
منطقه هایی که ممکن بود آن ها آنجا باشند را گشت،اما اثری از آن ها نبود.در آن
کلبه یک نقشه به دیوار زده بود که تاکنون آن ها متوجه اش نشده بودند.سارا نا
‌ قصه کودکانه
موضوع: دست چپ و دست راست
یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود.سارا دخترکوچولویی بود که هنوز نمی تونست فرق بین دست راست و دست چپ را متوجه بشه. مادرش به دست چپ او یک النگوی پلاستیکی قرمز رنگ انداخته بود تا به وسیله ی اون النگو یادش بده که چپ کدوم طرفه و به دست راستش هم یه النگوی سبز انداخته بود. وقتی مامانش می گفت عزیزم برو توی آشَپزخونه، نمکدون را از کشوی سمت چپ بردار و بیار، به دستاش نگاه می کرد و می پرسید: کدوم سمت؟ این دستم یا ا
درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاكی طبیعت می باشد.
در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین (ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم.
بر اساس آیات قرآن، یكی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یكی از ویژگی های بهشت كه در آیات كریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد: در بهشت باغ هایی وجود دارد كه از زیر درختانش نه
سلام دوستای عزیزم. من چند روز پیش به تولد دوتا از دوستام دعوت شدم و رفتم. یکیش تولد دوستم نازنین دختر خانوممون و دومی تولد دوستم یگانه که مامانش نماینده کلاسمونه.
حالا یه کمی در مورد مدرسه ام میگم . ما امروز یک جشن داشتیم (جشن عید غدیر خم)بهمون خیلی خوش گذشت تازه پذیرایی هم شدیم . یه چیزه جالب ،من زنگ ورزش ها با دوستام خاله بازی هم می کنم . همه املاهام هم تا حالا بدون غلط بوده .من درس جمله سازی رو بیشتر از درس های دیگم دوست دارم . ما امسال درس هامون
بهترین فایل دانلود پاورپوینت بیماریهای مهم درختان میوه دسته: کشاورزی و زراعتفرمت فایل: pptxتعداد صفحات فایل: 51حجم فایل: 1.441 مگا بایتپاورپوینت بیماریهای مهم درختان میوه در 51 اسلاید زیبا و قابل ویرایش با فرمت pptxتوضیحات بیشتر و دانلود فایل
ویلای آقای شیرازی قسمت هشتم
ژانر:وحشت
به قلم #حامد_توکلی
زمان پست هرروز ساعت ۱۶:۰۰
برگرفته از داستانی واقعی
#نویسنده
#وبلاگ_نویسی_کار_دلچسبی_که_ارزش_داره
اما دوباره مثل شبی که سارا زهرا خانوم و بچه اش را پشت پنجره دیده بود مرا از خواب بیدار کرد و ادعا داشت صدای تایمر زنگ گاز را از آشپزخانه شنیده منکه غرق در خواب بودم با همان حالت خواب آلودگی گفتم شاید حواست نبوده و خودت به اشتباه بجای خاموش کردن شعله گاز تایمر هم فعال کردی چند لحضه ای نگذشته ب
تحقیق و مقاله در مورد بار الكتریكی» لینک پرداخت و دانلود پایین مطلب فرمت فایل : word تعداد صفحه :22 - سارا دوست دارد هنگام درس خواندن و فكر كردن قدم بزند. برحسب اتفاق روزی در حالی كه مشغول فكر كردن درباره‌ی مساله ای بود و بر روي فرش اتاق خانه قدم می زد، جورابی به پا داشت كه از الیاف مصنوعی بافته شده بود. در هنگام قدم زدن ناگهان دستش به دستگیره در برخورد كرد و احساس برق گرفتگی نمود. آیا می‌توانید علت اتفاقی را كه برای سارا روي داده بیان
 داستان ترسناک در اتاق فرار انیگماپسر عموم توی هند درس میخوند اون تازه فارغ‌التحصیل شده، یه بار که ازش خواستم یکی از خاطرات فرا طبیعیشو تعریف کنه، نگاهش برای چند ثانیه به نقطه ی نامعلومی خیره موند و بعد شروع به تعریف کرد:سال دوم دانشگاه بود که تو یه خوابگاه مختلط اقامت داشتم، اونجا دوستای زیادی پیدا کردم.ساختمون خیلی قدیمی بود و هرازگاهی برق قطع میشد و ما مجبور بودیم از شمع استفاده کنیم ولی با این حال ترس غریزی از تاریکی توی همه ی ما وج
ویلای آقای شیرازی قسمت هفتم
ژانر:وحشت
زمان پست هرروز ساعت ۱۶:۰۰
به قلم #حامد_توکلی
برگرفته از داستانی واقعی
#نویسنده
#وبلاگ_نویسی_کار_دلچسبی_که_ارزش_داره
حواسم به سارا بود که از شدت ترس بغض کرده بود و آرام آرام اشک هایش سرازیر می شد بعد از آن شب به ناچار چند روزی را در خانه ی خاله زندگی کردیم و فقط برای برداشتن وسایل ضروری به خانه ای خودمان میرفتیم ولی شب ها را در خانه خاله سپری میکردیم تا خانه ای دیگر برای خود پیدا کنیم اما بدلیل نبودخانه مجبو
دکتر سارا اسعدی
تخصص: متخصص مغز و اعصاب
استان: خراسان رضوی
شهر: مشهد
آدرس: بلوار معلم- بین معلم ۸ و ۱۰ - ساختمان پزشکان برج آبشار - طبقه ۹ - واحد ۹۰۴
تلفن مطب: ۳۶۱۴۵۴۶۴
توضیحات:
متخصص مغز و اعصاب - نوار مغز
شنبه تا چهارشنبه ۴ تا ۸ عصر
هر جا درخت هست، زندگی هم هستبقای زمین وابسته به جنگل و درختان است. هرکجا درخت
هست زندگی هم هست. درختان در آب‌وهوای کره‌ی زمین نقش بسیار سازنده‌ای دارند. اکسیژن
که برای نفس کشیدن ما لازم است توسط درختان تولید می‌شود و اگر نباشد کارمان تمام
است. همین‌طور درختان کار تصفیه هوا را بر عهده‌دارند و درواقع ریه‌ی زمین هستند
(میشه گفت برگرفتته از انیمه بوسه ایزدی!)سارا مونوزونو دورگه ژاپنی امریکایی دختر پر سر و صدا و شلوغ و غر غرو اما ناز و  دوست  داشتنی داستان بعد از چندیدن سال زندگی در قاره امریکا به تصمیم مادر قراره برگرده به وطن! حالا وطن کجاست؟.وسط دریا اونم ژاپن توی اسیا!-ام.مامان!اینجا یه ایالته؟یا یه شهر؟خوب خوب سارا-چان قراره بره به یه شهر خیلی کوچیک مانند روستا ولی خیلی مدرن تر!:/اون روستا به ایالت معروفه چون همه با هم فامیلن اونجا:/از قضا این سار

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

بامداد دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. مخاطب پسند کتابخانه عمومی آقا نجفی قوچانی فیسبوک ایرانیان راه های داشتن یک شرکت موفق آموزش حرفه ای عکاسی و معرفی کلاس های عکاسی "sunrise of the words" علمی و اموزشی postbu بوکه بارانه