نتایج جستجو برای عبارت :

پادشاه عاشق

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه ، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به سراغ تو خواهد.
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت .
روزی گذر پادش
روزی بود و روزگاری بود. در زمان های قدیم پادشاهی بود به نام عادل شاه. شاه افسوس می خورد که پیر شده ولی هنوز فرزندی ندارد.
پادشاه روزی پیش ساحری رفت و از او چاره ای خواست.مرد گفت:پادشاه این دو دانه گندم را با همسرت بخور. به زودی فرزندت به دنیا می آید. 
پادشاه رفت و دو دانه گندم را همراه همسرش خورد.بعد از مدتی دختری به زیبایی مهتاب متولد شد. عادل شاه نام دختررا گندم گذاشت. فردای آن روز شاه پیش مرد جادوگر رفت. ساحر گفت:دخترت هر جمعه به غار ببر تا نمیر
آدم لازم داره عاشق باشه   
 
 
 
عاشق به جی باشه خوبه؟؟
وقتی آدم عاشق شد، شوقها و میلهایی کم کم از درون آدم شکل می گیره  به خاطر همینه انسانی که حَی باشه، قبلش عاشق شده
 
مواظب باشیم با شعله های هواها و هوس ها راه نیافتیم 
رَبَّنَا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ ۖ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَارٍ
آل عمران، 193
‏دختر پادشاه یونان عاشق شاپور ساسانی شد و پیشنهاد ازدواج داد ، شاپور در قبال این پیشنهاد خواستار باز کردن دروازه‌های شهر برای سربازان ساسانی کرد . شاهدخت موافقت کرد و به پدرش خیانت کرد ؛شاپور پس از تصرف شهر دخترک را گردن زد و گفت : کسی که به پدرش خیانت کرد چگونه به من رحم کند ؟!!
+تا تو باشی دیگه با پسرای خاورمیانه نپری
پادشاهی دستور داداسیری را که در جنگ گرفته بودند،بکشند.آن اسیر بیچاره در حالت نا امیدی پادشاه را دشنام داد و حرف های بد به زبان آورد.از قدیم گفته اند:«هر کس دست از جان بشوید،هر چه در دل بگوید.»پادشاه از وزیرش پرسید:«او چه می گوید.»وزیر که مردی پاک سرشت بود،جواب داد:«ای پادشاه بزرگ!او می گوید کسانی که در سختی و آسانی مردم را می بخشند وخشم خود را فرو می برند خداوند آن هارا دوست دارد.»پادشاه وقتی این سخن را شنید به اسیر رحم کرد و از
امیرعلی داره قصه ی رستم و سهرابو برا کار کلاسیش ضبط میکنه
ویسشو گوش دادم 
پشم ریزون رفتم پیش بابا که بابا شما برا امیرعلی داستان تهمینه رو تعریف کردی؟؟
میگه نمیدونم.احتمالا دیگه!
میگم گوش دادید چی میگه؟
میگه نه. چی میگه؟
میفرماد که رستم ک رفته توران عاشق تهمینه شده روش نمیشده بگه!!!_رستم خجالتی_تو دلش مخفی میکنه این عشقو.
اون طرق پادشاه میگه حالا ک این پهلوان اینجاس چه خوبه اگه دخترمو بهش بدمبا وزیرش م میکنه 
وزیرش پیشنهاد میده ک رستم
روزی پادشاهی،تصمیم گرفت که در فصل زمستان به شکار برود.این موضوع را با زیر دستان خود در میان گذاشت و دستور دادوسایل این سفر را آماده کنند.پادشاه به همراه سپاه خود راهی شد و از قصر دور افتاد در شکار گاه سرگرم شکار بود تا این که شب فرا رسید.او مجبور شد شب را درآنجا اقامت کند.خانه ی کشاورز در آن اطراف پیدا بود.پادشاه گفت:«شب رادر خانه ی آن دهقان می گذرانیم تا از سرما در امان باشیم،فردا همه باهم به قصر برمی گردیم.»
یکیاز وزیران گفت:«لایق
 
#پادشاه چهار همسری
 
روزی ، روزگاری پادشاهی 4 همسر داشت . او عاشق و شیفته همسر چهارمش بود . با دقت و ظرافت
خاصی با او رفتار میکرد و او را با جامههای گران قیمت و فاخر میآراست و به او از بهترینها هدیه میکرد.
همسر سومش را نیز بسیار دوست میداشت و به خاطر داشتنش به پادشاه همسایه فخر فروشی
میکرد. اما.داستان کوتاه
اسم سریال: پادشاه عاشق
ژانر: تاریخی، عاشقانه، ملودرام
نویسندگان: سونگ جی نا، پارک چان کیونگ، نا سون جائه
کارگردان: کیم سانگ هیوپ
کشور سازنده: کره جنوبی
زبان اصلی: کره ای
تعداد قسمت ها: 48
زمان هر قسمت 35 دقیقه
شبکه سازنده: MBC
تاریخ شروع پخش: 17 جولای​​​​​ 2017
تاریخ پایان پخش: 19 سپتامبر 2017
داستان
ماجرای این سریال توی سلسله گوریو روایت میشه. داستان سه تا دوسته که ولیعهد گوریو (وانگ وون)، پسر سوم صدراعظم (وانگ رین) و دختر وزیر دارایی (ایون سان) هستن. ا
روزی
پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی برای پادشاه
اتفاق خواهد افتاد. پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می
توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند. پادشاه به سرعت به بهترین معماران
کشورش دستور داد هر چه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند.معماران
بی درنگ بی آن که هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند، دست به کار شدند.
آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را به آنجا منتقل کردند و روز و
شب به ساختن قلعه پرد
داستان نقاش
داستان نقاش , پادشاهی بود که از یک چشم و یک پا محروم بود.
روزی پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره از او نقاشی کنند. اما هیچکدام نتوانستندنقاشی زیبایی بکشند؛ آنان چگونه می‌توانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟!
داستان نقاش پادشاه

داستان نقاش و پادشاه یک چشم
سرانجام یکی از نقاشان گفت که می‌تواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک ازپادشاه نقاشی کرد. نقاشی او فوق‌العاده بو
روزی پیش گوی پادشاهی به او گفت که در روز و ساعت مشخصی بلای عظیمی برای پادشاه اتفاق خواهد افتاد.  پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند. پادشاه به سرعت به بهترین معماران کشورش دستور داد هر چه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند. معماران بی درنگ بی آن که هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند، دست به کار شدند. آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را به آنجا منتقل کردند و روز و شب به ساختن قلعه پردا
بازرگانى در زمان انوشیروان مى زیست و مالى فراوان گرد آورد. پس از سال ها، او که در مملکت نوشیروان غریب بود، تصمیم به بازگشت به دیار خویش گرفت، ولى بدخواهان، نزد پادشاه بدگویى کردند که فلان بازرگان، از برکت تو و سرزمین تو، چنین مال و منال به هم رسانده است و اگر او برود، دیگر بازرگانان هم روش او را در پیش مى گیرند و اندک اندک رونق دیار تو، هیچ مى شود. انوشیروان هم رأى آنها را پسندید و بازرگان را احضار کرد و گفت که اگر مى خواهى، برو؛ ولى بدون اموال.
از حالا این دل سخت عاشق مثل یه موم توی دستاشه
قد تو کی توی این دنیا شبیه حرفاشه
هرجا که بارون میزنه عطر نم موهای تو میپیچه
دفتر نقاشی تنهاییام دیگه شده صورت ماهت
آهنگ از حالا این دل سخت عاشق مثل یه موم توی دستاشه
Download New Song BY : Bardia - Sakht Ashegh / And lyrics
دانلود آهنگ بردیا بهادر از حالا این دل سخت عاشق مثل یه موم توی دستاشه
متن آهنگ از حالا این دل سخت عاشق مثل یه موم توی دستاشه بردیا بهادر
دفتر نقاشی تنهاییام دیگه شده صورت ماهت ●♬♩
گیرم از وقتی که اینجو
سال نوی همه عاشقان مبارک
روزی روزگاری د خترکی فقیر دل به پسر پادشاه شهر بسته بود آنقدر که روز و شب در رویای او بود. دخترک آنقدر سر به عشق پسر پادشاه سپرده بود که هیچ مردی در چشمانش جلوه نمیکرد. خانواده ی دخترک و دوستانش که از عشق او خبر داشتند به وی توصیه می کردند که دل از این عشق ناممکن برگیرد. و به خواستگارانی که مانند خودش فقیر بودند پاسخ دهد.اما او تنها لبخند میزد . او میدانست که همگان تصور میکردند او عاشق پول و مقام پسر پادشاه شده . اما خودش
یاد گذشته هااااااا که میافتم البته افتادم الان 
تو این آینده ای که الان هستم
با خودم میگم خیلیا خیلی الکی مثلن عاشق شدن .
عاشق تو .
عاشق بغل دستیمون.
عاشق خانواده و فامیل و که و که
و حتی همین اطرافیانمون پیش اومده که دیدیم الکی مثلن عاشق شدن
 
خیلی از این الکیا الان واسه همین بعضیا خنده داره
من عاشق اون دلیلای خنده دار مثلن عاشقیشونم
 
عاشقی به به زیباترین وصف دنیا .
حسی که ،وجودی که با هیییییییییچ حس مبتذلی محاله که
گنج و سنگ نگاره کرمانشاه
سنگ نگاره آنوبانی نی ۱۲۰کیلومتریکرمانشاهسرپلذهاب
نقش برجسته هایی متعلق به یکی از چهار عنصر قومیزاگرس نشین در هزارهٔ سوّم پ. م. آنوبانی نی که الههٔ نشاط وعشقاز او یاد می شود بنامآشوری،ایشتارو درفرهنگسومری از آن بهاینانایاد می شود. این نقش برجسته، آنوبانی نی به همراه پادشاه لولوبیان و نه تن پیشوای اسیر را به تصویر می کشد. این اثر شباهت زیادی بهسنگ نبشته بیستونکه در دوهزار سال پس از آن ساخته شده دارد و به عقیدهٔ برخی
نام کتاب : قصه ها تصویری از گلستان
نویسنده : مژگان شیخی 
انتشارات : بنفشه
توضیحات :
کتابی که معرفی می کنم قصه های تصویری از گلستان می باشد که به زبان ساده آمده تا برای کودکان قابل فهم باشد و همانطور که می دانید نویسنده ی کتاب گلستان سعدی هست و این کتاب فقط به زبان مژگان شیخی می باشد کتاب دارای ۷۲ صفحه و۶ داستان به عنوان های ( غلام دریا ندیده ، شاهزاده کوتاه قد ، نگهبان جوان ، درویش طمع کار ، گدایی که پادشاه شد ، سفر دور و دراز ) است و مناسب گروه سنی
پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند. 
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: در اتاق به روی شما بسته خواهد شد و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید پرسش را درست حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید».
پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند.
به روزی یه پادشاهی یه چالش برای مردم میزاره (پادشاه باکلاس تشریف داشتن)
که بفهمه نجس ترین چیز روی زمین چیه و جایزه اش هم حالا دقیق یادم نمیاد
شما فرض کنین گرفتن تاج و تخت بوده :|

بعد این وزیر شاه هم برای دریافت پاداش از همه مردم نظرسنجی میکرد و نتیجه بیشترشون مدفوع انسان بود
بعد یه روزی داشت میرفت شکار که یه پیر مردی رو دید که کنار یه درختی نشسته بود و استراحت میکرد
بعد این وزیر با خودش میگه برم از این پیرمرد هم بپرسم شاید جواب بهتری داشت
میره
جوان عاشقی بود که هر شب برای دیدن معشوق از یک طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفت و سحرگاهان باز می‌گشت و تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد.  دوستان و آشنایان همیشه او را مورد ملامت قرار می‌دادند و او را به خاطر این کار سرزنش می‌کردند اما آن جوان عاشق هرگز گوش به حرف آن‌ها نمی‌داد و دیدار معشوق آنقدر برای او انگیزه بوجود می‌آورد که تمام سختی‌ها و ناملایمات را بجان می‌خرید.  شبی از شبها جوان عاشق مثل تمامی شب‌ها از در
داستان کودکانه بز پادشاه
 
داستان کودکانه بز پادشاه : یکی بود یکی نبود ، روزی بود و روزگاری بود، توی یک مزرعه قشنگ و سرسبز حیوونای زیادی کنار هم زندگی می کردن. یه روز حیوونای مزرعه با هم تصمیم گرفتن برای اینکه نظم و انظباط بین حیوونا همیشه برقرار باشه و همه حیوونا با آرامش و راحتی کنارهم زندگی کنن، هرچند وقت یکبار یکی از حیوونا به عنوان پادشاه انتخاب بشه تا همه از اون حرف شنوی داشته باشن و به قانونایی که میذاره عمل کنن.بین این حیوونا یه بزی بو
در هفده سالگی عاشق پسری شده بودم که تاکنون در زندگی‌ام ندیده بودم‌اش! من فراتر از عشق در یک نگاه عمل کرده و به درجه‌ای از مهارت رسیده که به عشق بدون نگاه دست یافته بودم! اگر از کم و کیف این عشق بپرسید همینقدر می‌گویم که با حسام در چتروم آشنا شده بودم. پس از سه ماه چت‌های شبانه‌روزی بالأخره اولین ملاقاتمان در پارک پرواز تهران رقم خورد. سه سال از آن ملاقات گذشت و هر روز بیشتر از دیروز دل‌بسته حسام می‌شدم.حالا که این متن را می‌خوانید بالای سی
داستانضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست
کاربرد ضرب المثل:
ضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست کنایه به افرادیست که در انتخاب دوست اشتباه می کنند و گرفتار می شوند.
داستان ضرب المثل:
در زمانهای گذشته، پادشاهی در شهری حکومت می کرد که بسیار رئوف و مهربان بود، پادشاه به ضعیفان کمک می کرد و جلوی زورگویی ثروتمندان زورگو را می گرفت. این پادشاه به خاطر رفتار منحصر به فردش دشمنان بسیار زیادی داشت. بسیاری از دشمنان او طی سال ها در لباس نگهبان حرمسرا
امام زمان مثل برف می آید .مثل برف آرام ، مثل برف مهربان ، و یک روز صبح ناگهان ، همه جهان را سپید پوش می کند . عادل و صبور ، مثل برف . یا امام زمان عج !من عاشق تو هستم من از بچگی عاشق برف بودم تمام سال انتظار می کشیدمبرای صبح سپیدی که برف می آید من واقعا منتظر تو هستم منتظر آن لحظه ای که بیایی و به تو بگویم : برف نو برف نو سلام سلام شادی آوردی ای امید سپید همه آلودگی است این ایام .
دانلود داستان عاشق کم رو
    این داستان, داستانی عاشقانه که توسط بنده نوشته شده است.این رمان ,ماجرای عاشق شدن پسری نوجوان به نام حسین است. او کم رو و خجالتی است و می خواهد به عشقش برسد و.
برای دانلود داستان به ادامه مطلب بروید
ادامه مطلب
پادشاه وکنیزان ( داستانی از مثنوی )پادشاه
قدرتمند و توانایی, روزی برای شكار با درباریان خود به صحرا رفت, در راه
كنیزك زیبایی دید و عاشق او شد. پول فراوان داد و دخترك را از اربابش خرید,
پس از مدتی كه با كنیزك بود. كنیزك بیمار شد و شاه بسیار غمناك گردید. از
سراسر كشور, پزشكان ماهر را برای درمان او به دربار فرا خواند, و گفت: جان
من به جان این كنیزك وابسته است, اگر او درمان نشود, من هم خواهم مرد. هر
كس جانان مرا درمان كند, طلا و مروارید فراوان به او می
زندگی مامثل صحنه تئاتره هر بازیگر که میاد که میاد و بازی میکنه به فکر اونه که چه کسی بعد از اون میاد و نقش بازی میکنهآدم وقتی عاشق میشه به این فکر میکنه که اگه یه روزی یه موقعی یه زمانی عشقش ترکش کنهکی جای اونو میگیرهعاشق و معشوقگاهی بهم رسیدن دارند و گاهی هماین عاشق  معشوق بدبختبه هزار مصیبتگرفتار میشن کهسرنوشت اونا رو از هم دور میکنهپس اگه کسی واست مهمبه فکر این باش که نگه اش داری امااگه کامل از دستش دادی راه برگشتی نباشهیعنی اون همه
مانع در مسیر راه (فرصت)در زمان‌های قدیم، پادشاهی دستور داد تخته‌سنگی را وسط راه قرار دهند. سپس خودش در گوشه‌ای پنهان شد تا ببیند آیا کسی تخت‌سنگ را از سر راه برمی‌دارد. برخی از ثروتمندترین بازرگانان و درباریانِ پادشاه به آن نقطه رسیدند و بدون برداشتن تخته‌سنگ از کنار آن عبور کردند. بسیاری از مردم با صدای بلند پادشاه را به‌خاطر بستن راه سرزنش کردند، اما هیچ‌کدام برای برداشتن تخته‌سنگ کاری نکردند.سپس یک روستایی که بار
Berserk The Egg of the King 2012,Berserk: The Golden Age Arc I 2012,اکشن,انیمیشن برزرک 1 دوبله فارسی,برزرک,برزرک 1 داستان دوران طلایی تخم مرغ پادشاه,دانلود انیمه ژاپنی,دانلود رایگان انیمیشن,دانلود فیلم اول برزرک,دانلود کارتون جدید,دوبله فارسی,دوبله فارسی انیمیشن برزرک 1 داستان دوران طلایی,سایت دوستی ها,شمشیرزن,کارتون برزرک تخم پادشاهی 2012 دوبله فارسی,کالکشن انیمه برزرک,
ادامه مطلب

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

دانلود فایل Neverness جستجو گر فایل از دنیای وب روش دیلیت اکانت تلگرام|my.telegram.org/deactivate تخفیف ویژه فقط برای امروز اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها Learn With Me Dear کتابخانه عمومي شهيدبهشتي آب بر من پدر ِخانواده ! فرناز نوشت