نتایج جستجو برای عبارت :

روزی خوسرو را در خیاباندیدم

 « ذ » ذات نایافته از هستی بخش --- كی تواند كه شود هستی بخش ؟! (( جامی ))ذره ذره كاندرین ارض و سماست --- جنس خود را همچو كاه و كهرباست . ((مولوی ))ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود . « ر » راستی هیبت اللهی یا میخواهی منو بترسونی ؟!راه زده تا چهل روز امنه !راه دویده، كفش دریده !رحمت بكفن اولی !رخت دو جاری را در یك طشت نمیشه شست !رستم است و یكدست اسلحه !رستم در حمام است !رستم صولت و افندی پیزی !رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت . (( نریخت درد
حاج میرزا احمد عابد نهاوندی مشهور به حاج مرشد چلویی در بازار تهران جنب مسجد جامع، غذافروشی داشت. مرشد چلویی از بزرگان تهران بود. وی از عزیزترین و نزدیك ترین دوستان شیخ رجبعلی خیاط بوده است. یكی از داستان های جالب كه در مورد حاج مرشد چلویی و شیخ رجبعلی خیاط نقل می كنند از این قرار استروزي حاج مرشد چلویی برای دیدن شیخ نزد وی رفته بود، در این حال شیخ از كسب و كار وی می پرسد، حاج مرشد اظهار تاسف می كند و از فروش كم و بی رونقی نالیده و به شیخ چنین می
خلاصه داستان هدهد فارسی ششم:روزي بود و روزگاری ، در نزدیکی شهر هدهدی بود که بسیار باهوش بود و در باغ پیرزنی زندگی می‌کرد که هرروز بر بام خانه‌اش ریزه‌های نان می‌ریخت و هدهد آن‌ها را می‌خورد. روزي پیرزن سر راهش هدهد را دید و به او گفت: می‌دانی چه خبر است؟ هدهد گفت : چندان بی‌خبر نیستم ،بگو ببینم چه خبر است؟ پیرزن گفت: آن بچه‌ها را می‌بینی ؟ دارند برای تو تله درست می‌کنند . هدهد گفت: آن‌قدر باهوش هستم که بچه‌ها و بزرگ&z
اوایل جنگ به غلامحسین گفته بودم: در جبهه هرجا در محاصره یا رودروی دشمن قرار گرفتی { آیه وجعلنا } را زود بخوان تا مشکلی پیش نیاید. روزي غلامحسین از جبهه غرب به مرخصی آمد و گفت پدر جان، چقدر این آیه مبارک مرا نجات داده است. روزي در کردستان جهت شناسایی به چند متری مواضع دشمن رفته بودیم که من جلوترین فرد به موقعیت عراقی ها و کومُله ها بودم. یک مرتبه دونفر عراقی با  یک قلاده سگ و چراغ قوه رسیدند روی سرم و من سریع آیه وجعلنا را خواندم. دشمن چراغ قو
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام . . . می خواهم بدترین روزي را که در مدرسه سپری کرده ام را برای شما روایت کنم .
 
روزي از روزهای مهر بود . ساعت 6:30 دقیقه ساز بد بختی شروع به نواختن کرد . برخاستم، آبی به دست و رویم زدم . صبحانه ام را خوردم و به مدرسه رفتم.
ادامه مطلب
 لیست مراکز غیر دولتی ذهنی بهزیستی شهرستان اهواز ردیفنام مرکزنوع فعالیتصاحب امتیازشماره مرکزموبایل مسئول مرکزآدرس1کوثرشبانه روزي ذهنی مینا بلال زاده44662369163012075کوی ملت خ 7 اقبال2شاکرینشبانه روزي ذهنی محمدجواد دانش33441669161190390بوستان خ فیروزه3احسانشبانه روزي ذهنی احمد غدیرپور 9161131639بوستان انتهای کارون شرقی4ایمانشبانه روزي ذهنی علی اصغر غدیرپور37375379125783920مجتمع فیاض بخش5اطهرشبانه روزي ذهنی شهناز حمید37260989166010075کوی مجاهد ا
روزي روزگاری در دهکده ای کوچک، آسیابانی بود که الاغی داشت. سالها الاغ برای آسیابان کار کرده بود و بارهای سنگین را از اینجا به آنجا برده بود. ولی حالا پیر شده و نمی توانست بار بکشد. روزي از روزها آسیابان الاغ را از خانه اش بیرون کرد و گفت: برو هر جا که دلت می خواهد. من دیگر علف مفت به تو نمی دهم.
ادامه مطلب
زمان مورد نیاز مطالعه این مطلب : 2 دقیقه
روزي جوانی نزد حضرت موسی(ع) آمد و گفت:
ای موسی(ع)خدا را از عبادت من چه سودی می رسد؟ که چنین امر و اصرار بر عبادت اش دارد؟
حضرت موسی علیه السلام گفت:
یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی می کردم. روزي بز ضعیفی بالای صخره ای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد.
بقیه در ادامه مطلبپایگاه تخصصی نماز
"مامان؟"
"جانم؟"
"مامانی، به نظرت یه روزي دستم به رنگین کمون می‌رسه؟"
مامان در حالی که می‌خنده و عزیز دلش رو به آغوش می‌کشه، می‌گه: "برای چی می‌خوای رنگین کمون رو ببینی؟"
چشم هاش از ذوق می‌درخشن و صداش از هیجان می‌لرزه:" آخه می‌دونی مامانی، دلم می‌خواد بهش دست بزنم تا دستام رنگی بشه! بعدش با دستای رنگیم یه نقاشی خوشگل می‌کشم و می‌دم بهت!"
مامان هم دستای کوچیک عزیزکش رو می‌بوسه.
"معلومه که یه روز به رنگین کمون می‌رسی. هممون یه روزي به رنگین
داستان نثر ساده کاجستان
درکنار خط های سیم تلفن بیرون از ده دو کاج رشد کردند سال های دراز عابران پیاده آن هارا مانند دوست می دیدند روزي باد پاییزی تندی وزید یکی از کاج ها افتاد و خم شد و روی کاج همسایه اش افتاد به او گفت ای کاج همسایه مرا ببخش  من را
تحمل کن ریشه هایم از خاک بیرون است کاج همسایه با نرمی به او گفت دوستی ما هر دو را از یاد نمی برم ممکن است روزي این اتفاق برای من بیفتد دو ستی آن ها به گوش باد رسید وآرام شد کاج ریشه گرفت ومیوه های هر دو
صاحبان سابق یک مدرسه شبانه روزي در میسوری به بیش از 100 مورد سو abuse استفاده جسمی و روحی و سو abuse استفاده از دانش آموزان دختر در مدرسه متهم شده اند. به گزارش مجله ایرانی ، دختران ساکن در این مدرسه صحبت در مورد آزار و اذیت و آزار “بوید” و “استفانی هووشولدررا …مرجع به روز و تخصصی حوزه توریست
روزي بود
روزي دانشمندى آزمایش جالبى انجام داد. او یك آكواریوم ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشه‌اى در وسط آكواریوم آن ‌را به دو بخش تقسیم ‌کرد.در یک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش دیگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود. ادامه مطلب.
شماره های امداد 093889391.095953891
امداد خودرو کرمانشاه .با امکانات امداد نیسان تسمه ای چرخگیر .شاهینی .خودرو بر کفی .جرثقیل دکل دار به صورت شبانه روزي اماده اراعه خدمات امدادی به عزیزان میباشد .با گروه امداد مجرب و کار ازموده تعمیرکار سیار
امداد خودرو.شهر کرمانشاه .شمال شهر جنوب .شرق .غرب در سریعترین زمان ممکن در کنار شما هستیم خدمات تعمیر گاهی
مکانیکی
جلوبندی باطریسازی و صافکاذی نقاشی با استاد کاران حرفه ای امداد با سابقه کاری ۱۵ سال امداد
داستان در مورد  عصبانیت برای کودکان
یكی بود یكی نبود، بچه ی كوچك و بداخلاقی بود. روزي پدرش به او كیسه ای پر از میخ و یك چكش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یك میخ به دیوار روبرو بكوب.
روز اول پسرك مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ی بعد كه پسرك توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی كه به دیوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصبانی شدن خودش را كنترل كند تا آنكه میخها را
ماه و ستاره ای درخشان باهم دوست بودند روزي ماه به ستاره گفت:من دیگر نمی خواهم با تو دوست باشم من کسیو میخواهم که عین خودم باشه خاکی و بدون هیچ قدرتی
اما تو قدرتمندی،از روزي میترسم که تو بخواهی من را تنها بگذاری
ستاره ماه را خیلی دوست داشت ولی بغض خود رو فرو برد و گفت:باشه هر جور تو بخواهی.
ستاره رفت کنار خورشید ماهم کنار زمین
سالها ازون اتفاق میگذره و ستاره قنطورس نزدیک ترین ستاره ب منظومه شمسی است و اما ماه
هنگامی ک زمین بر رویش سایه می اندا
چهار پنج سالم که بود فکر میکردم اگر یکی از اعضای خانواده مو از دست بدم دیگه زندگی برام تموم میشه و نمیتونم ادامه بدم.
بابام مرد، عمه ام، بابابزرگم، مامان بزرگ مامانم ولی دنیا بازم ادامه داشت، روز و شب بازم میگذشت، منم مجبور بودم ادامه بدم.
مدرسه که میرفتم فکر میکردم اگه فقط یه سال شاگرد اول نشم آبروم میره و دیگه دلم میخواد دنیا دهن باز کنه من برم داخلش
اما یه سال شاگرد دوم شدم، یه بار نمره دوازده گرفتم! تاریخ رو تجدید شدم، اما زندگی ادامه دا
مریم دختری بود که هیچ موقع به عشق فکر نمیکرد زیرا عشق راچیزی بیهوده می دانست. ولی به گل رز خیلی علاقه داشت و میدانست کههرتعداد شاخه گل رز به چه معنی است.اما هیچ وقت فکر نمیکرد که با همین گل های رز روزي عاشق کسی بشه.تا این که روزي پسری به اسم آرش که مریم را عاشقانه دوست  داشتو  از علاقه مریم به گل رز با خبر بود.عشق خود را به او با تعداد گل هایی که به مریم میداد ابراز میکرد.ماه اول به او روزي تنها یک شاخه رز(به معنی یک احساس عاشقانه برای تو)داد.م
روزي محمد علی پاشا، حاکم مصر، از کوچه ای عبور می کرد. در سر راه خویش، پسر بچه نُه ساله ای را دید . به او گفت : «سواد داری یا نه؟» پسرک جواب داد: «قرآن را خوانده ام و تا سوره انا فتحنا راحفظ کرده ام.» پاشا از این پسر خوشش آمد و یک دینار طلا به او بخشید. پسرک، سکه را بوسید و پس داد و گفت : «از قبول این معذورم.» پاشا با تعجب پرسید : «چرا؟» ادامه مطلب.
مدرسه خانۀ دوم ماست.این جمله را در درس مطالعات اجتماعی پایه سوم خواندیم.چه خوب است که در خانۀ دوم خود مانند خانۀ اولمان شاد باشیم.
واژۀ مدرسه را می توان به صورت محل داشتن روزي سالم و همگانی معنا کرد.
داشتن روزي سالم یعنی داشتن روزي شاد ودلپذیر.میدانیم که روز شاد و دلپذیر خود به خود نمی آید وباید آن رابسازیم و باید محلی که آنجا هستیم راشاد ودلپذیر کنیم.
شاد ودلپذیر کردن مدرسه به تنهای نمی شود و باید به کمک خانوادۀ خود یعنی تمامی دانش آموزان
یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد.
در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سر و صداى عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملا مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند.
روز بعد که مدرسه تعط
انشایی در مورد از تو حرکت از خدا برکت
خداوند ضامن رزق و روزي آدمی ست، اوست بخشنده و به انسان عقل و جسم سالم بخشید تا اندیشه کند و در راه اندیشه اش قدم بردارد، تلاش کند و آنچه که می خواهد را به دست آورد و شکر گزار باشد.
حاکم و قادر خداست اما به انسان اندیشه بخشید تا سرنوشت خویش را بسازد تا خوب فکر کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند و مزد بگیرد.
ما انسانیم، انسانی که به قدر فرصت، قدرت و همت خویش باید بکوشد و رسالتی که روی دوش هایش نهاده شده را به پایا
 ?به تمام نیازمندی‌هایی که برای ادامه حیات موجودات ضروری است «رزق» گفته می‌شود.سوال: فرق بین رزق حلال و رزق طیب در چیست؟و اما. واژه شناسی."طیب" به چیزهای پاکیزه گفته می‌شود و در معنای وسیعی کار برد دارد .وقتی گفته می شود زمین پاک، مراد زمینی است که صلاحیت برای کاشت گیاهان را دارد، و نسیم پاک، مقصود باد ملایمی است که شدت ندارد، طعام طیب یعنی غذای حلال و گوارا،اصل طیّب آن است که حواسّ و نفس انسان از آن لذّت می برد? دلچسب و طبع پسن
مورد استفاده:این ضرب المثل برای افرادی که به نیت کمک گرفتن از شخصی اقدام می کنند و آن فرد در جواب فقط حرف می زند و نصیحت می کند. روزي ملانصرالدین معروف و مشهور به یک میهمانی دعوت شد. از قضا میهمانی برای خداحافظی عده ای که عازم سفر حج بودند ترتیب داده شده بود. در زمان های قدیم چون مسافرت ها با اسب و شتر انجام می شد و خطرات احتمالی مثل راهزن و بیماری بیشتر بود، رفتن به سفر حج خیلی وقت گیر و پرخرج بود و هرکسی نمی توانست هم مخارج چنین سفری را تأمین
داستان ۱۱۸
درد
کسی نزد ملا رفت و به او گفت: موی سرم درد می کند دارویی بده تا خوب شوم.ملا از او پرسید: امروز چه خوردی؟ مرد گفت: نان و یخ!ملا گفت: برو بمیر که نه غذایت به آدمیزاد می ماند نه دردت!
ستاره شناسروزي ملا از همسایه اش که مردی دانشمند بود و ستاره شناسی میکرد پرسید فلانی مرا می شناسی؟مرد گفت: نه!ملا گفت: تو که همسایه ات را نمی شناسی چطور می خواهی ستارگان را بشناسی؟!
گرسنگیروزي ملا از دهی می گذشت گرسنه اش بود به روستائیان گفت: به من غذا بدهید و
کتاب درسهایی از تلاوت سوره انسان شامل ۱۲ درس هست که آنرا تقدیم علاقمندان می نمائیم .
بخش هایی از کتاب :
درس هفتم از تلاوت سوره انسان :
ابرار با این که فراتر از وظیفه شرعی در امر بندگی کوشا و جدی هستند به شدت از روز م و عرصه قیامت و حساب و کتاب در خوف و بیم هستند . از روزي که از شدت گرفتاری و فغان وا عذابا و واحسرتا وامصیبتا واویلا و … و از شدت و فراوانی چهره های درهم کشیده و شدیدا غمگین و افسرده و چهره آن روز درهم کشیده و غمناک و به شدت مصیبت بار
روزي روزگاری پسرک فقیری برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. پسرک روزي متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و دیگر پولی ندارد تا با آن غذایی تهیه کند و بخورد. در حالی که به شدت گرسنه بود تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بج
هو الخافض
پناه می برم به خدا از روزي که بخواهم حتی اندکی بر زشتی ها و تباهی های این دنیا بیفزایم . پناه می برم از اینکه عقده های ریز و درشت زندگی خود را با شخصیت های داستانم پوشش دهم . پناه می برم از اینکه هر مزخرفی شب ها می آید توی ذهنم، صبح روی کاغذ بنویسم . پناه می برم از اینکه حسرت های ندادن ها و نتوانستن ها را تبدیل کنم به کلمات و میلیون کاغذ را با آنها سیاه کنم . پناه می برم از اینکه اگر روزي واژه ای نوشتم، یا قافیه ای را هماهنگ کردم، هدفم
شهرزاد قصه ات را بگو
هر زنی شهرزاد است. هر زنی باید جرأت کند و راوی قصه شگفت خودش باشد. هر زنی باید سرانجام روزي از این هزار و یک شب ترس و تردید بیرون بیاید.
شاید قصه گو ی تاریخ بخواهد تا ابد تو را در روزي روزگاری در سرزمینی دور زندانی کند. اما تو باید کلیدی پیدا کنی، تدبیری، چاره ای، تیشه ای، کلنگی.و از زندانِ روزي روزگاری به در آیی.
زندگی در قصه های این و آن و محبوس ماندن در خطوط سوگنامه سرنوشت، روایت تکرار و قصه دردناک بسیاری از ن است.
من
روزي واعظی به مردمش می گفت:ای مردم!هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه می‌رود.»جوان ساده و پاکدل،که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود.چون این سخن از واعظ شنید،بسیار خوشحال شد.هنگام بازگشت به خانه،دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت.روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد.آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

اندام آرا دنیای از خوشمزه ها پروژه های آماده میکس و مونتاژ فیلم و گرافیک افشاگر طالب شهادت تحول دوباره ويدئوها و مطالب آموزشي مشاوره‌اي در زمينه رشد و هدايت تحصيلي برا مسافر زمان کتابخانه مسجد امام حسین (ع) bamazze