ظهر یک روز تعطیل بود و مرينت زنگ زد به الیامرينت : امروز بیا خونمون کارت دارم الیا:باشه چند دقیقه بعد از تماس مرينت با الیا یکی زنگ خونه ی مرينت رو میزنه مرينت :الو بفرمایید ، بیاتو نادیا (خبرنگار ): سلام مرينت جان میدونستم که می تونم روت حساب بکنم ، لیا جان(اسمشو نمی دونستم اسم واسش گزاشتم ) مرينت رو عضیت نکنی ها مرينت: شما خیالتون راحت باشه نادیا :خداحافظ ، خداحافظ مرينت :خداحافظ لیا :خداحافس مامان مرينت :اخیش مرينت نگاهی به عقب انداختو به ل
مرينت شرور شده بود دوباره این گربه با ارباب شرارت باید میجنگید تا
بخدا منم بجا گربه خسته شده بودم خیلیی من الان جا گربه صحبت میکنم: من میگفتم پس چرا بانو نمیاد☹ من نگران اون بودم بعد از شکست دادن دوباره آکوما و پودر کردنش اون شخصی که اکوما تیز شده بود مرينت بود گفام ینی چون امروز بانو کفشدوزکی نمیومده ینی مرينت بوده ینی ینی این دوتا به هم ربط دارن و بعد از کلی سوتی از کفشدوزک فهمید که.بله وبه مرينت اینو گفتو❤️
خوب حیلی ممنون ممنون
۱ پارت داره
پارت یک رو شروع میکنیم
مرينت و آلیا یعنی همون دختر کفشدوزکی و روباه قرمز در حال جنگیدن با شرور جدیدی بودن که گربه بهشون ملحق شد شرور گربه رو کشت ودری همین موقع گربه تغیر شکل داد و آلیا و مرينت هویت گربه را فهمیدن یعنی آدرین خدااااااااا مرينت و آلیا هم تغیر شکل دادن و .❤️
سلام!سامانه ی گفتينو درست شد!ای پایین صفحه، بزن، صبر، کنوجی : چی چی؟من : میگم یزن رو آیکن پینکی پای پایین صفحهوجی : کو؟من : سر کوه._.یکم که صبر کنی وب کامل بارگیری بشه میاره ایناها:وجی : آها، خب اینکه همش شد پونی._.من : خب عاشق پونی هامراستش تو موضوعات وب، پونی رو از همشون بیشتر دوست دارم♥️یادتون نره بیاین بچتیم
نویسندگان : لوکا اگرس ، دکتر میراکولر
ژانر: اکشن، جاسوسی، احساسی،پلیسی
خلاصه: ادرین اگرس پسر یک مرد پولدار و البته قاچاقچیه (اینو خود ادرین نمیدونه) که باید برای یک معامله به بخشی از پاریس بره
پدرش که میداند دشمنانش میخواهند پسرش را بکشند برای او محافظی استخدام میکند : مرينت دوپن چنگ
توجه:داستان اصلا میراکلس و قهرمان نداره
شخصیت ها:
مرينت:مزدور و محافظ
ادرین: پسر خوشیپ که بدون آن که بداند دارد باعث معالمه ی خلافی میشود
گابریل:قاچقچی مواد،
ژانر= عاشقانه/ گاراگاهی/ قهرمانی/ طنز/
شخصیت های داستان = مرينت ادرین فیلیکس مارک تام سابیین امیلی گابریل نام = مرينت سن=19شغل=گاراگاهشخصیت= زیرک خیلی باهوش جدی خوشگلنسبت با مارک= خواهر دوقلو نسبت با ادرین و فیلیکس= دخ
پارت دوم
نویسنده:ng
داستان
پارت دوممرينت و الیا از کلاس بیرون میرن و شروع به قدم زدن می کنند -هی مرينت. ادرین داره میاد سمت ما ادرین با لبخند نزدیک مرينت میشه -سلام مرينت-ادرین! اتفاقی افتاده؟ادرین ادامه میده :مرينت تو همیشه به عنوان یه دوست راهنمایی های خیلی خوبی بمن میدی .قزیه مربوط به کاگامیه (خسته نباشید)پیشنهاد قبلی تو یعنی رفتن به پیست پاتیناژ پیشنهاد خیلی خیلی بود ولی من دوباره از تو راهنمایی میخوام.الیا صحبت ادرین رو قطع میکنه: به
بچه ها مشکل جابه جا شدن تاریخ ها مشکل وبه نگران نباشید نمیدونیم فعلا کجای کار ایراد داره اما باید از افراد مختصص کمک بگیریمولی یه لطفی کنید با هر سیستمی میاید با آنتی ویروس اسکنش کنید اگه ویروس داشت اسکرینشو بفرستید . میخوام ببینم اتفاقی اون شب ویروسی شدم یا ربط به وب داشت اسکرینشو تو گفتينو بفرستید لطفا.
سلامم
خب اول متنو بخونید یه اسم نظر بیدید اخه هرچقدر منو بهی فکر کردیم به چیز خاصی نرسیدیممرينت:سلام! من مرينت دوپن چنگم،16 سالمه و اهل لندنم و پدرم پاریشی هست و مادرمم چینی.من عاشق خوندن کتاب های فرا طبیعی و خاص هستمدر مورد چیزای جادویی علاقه مندم و دوست داشتم از این زندگی یک نواخت خلاص بشم!مردم همیشه میگن هیچ چیز جادویی و فرا زمینی وجود نداره و هممون یه شکلیم و هیچکی سرنوشتش از اون مدل جادوییا نیست،من تا چند وقت پیش باور داشتم که سرنوشتم فر
سلامم
اومدم با بیوگرافی داستانم****شخصیت های اصلی: مرينت دوپن چنگ،آدرین آگراست،لوکا کافاعین، آلیا سزر،نینو لحیف،ناتانائیل (فامیلیشو نمیدونم)،آلیس نور-ون (به شخصیت نیازمندم)اگر میخواین تو داستان باشید اسم،فامیل،علایق و تنفر و شخصیت ظاهری بدیدتعداد فصل: نامعلومتعداد قسمت:بازم نامعلومداستان: بگم؟ نه نمیگمتیکه هایی از داستان:-چیییی گگففتیییی؟؟؟!! امکان نداره!.چطور تونستی؟- واقعا ازت انتظار نداشتم مرينت- هوممبه نظر خوب میای- ممنمن.
ادرین در فکر مرينت ادرین : پلگ. پلگ خوابیدیپلگ :هااا چیه برو بزار کفه مرگمو بزارمادرین :پلگ به نظرتو مرينت بامزه نیست؟ پلگ : اره هست برای چی پرسیدی. هااا پیشی بلا حریف جدید پیدا کردی!؟ ادرین :نه بابا این چه حرفیه اون فقط یک دوسته. پلگ :اره جون عمه ات. حالا بگیر بخوااابادرین :ولی من. پلگ :شب بخیر ادرین! ادرین :باشه شب بخیرپلگ سرشو میزاره رو متکا ادرین:ولی من خوابم نمیاد پلگ :هااااا بزار بخوابمم! !! نصفه شبی چی از جون
ازاسمش معلومه دیگه
مرينت دوپن چنگ:کسی که برای نان پختن آماده است.()
آدرین آگرست:تاریکی پروانه.()
آلیاسزار:کسی که موهایش قرمزاست.(دروغ میگه موهای آلیانارنجیه)
نینولاهیف:فرزنداسطوره(از کی تاحالافرزنداناسطوره دیجی شدن؟)
کلویی بورژوا:شکوفه سروتمند.(شات آپ)
گابریل آگرست:فداکارپروانه.(واقعنا)
ناتالی سانکور:آسیب ناپذیر(دم به دقیقه پس میوفته بعدمیگه آسیب ناپذیر)
کاگامی تسوروگی:آینه.(آره خیلی)
لایلاراسی:زیبای قرمز.(توهم شات آپ)
هاک ماث: حالا میتونم لیدی باگ رو از ذهن کت نوار پاک کنم تا یکیشون ناراحت بشه و شرورش کنم
روز بعد.
مرينت: اوه رز ناراحت نباش همه چیز درست میشه
رز: ولم کن مرينت! و گریان در را بست.
و هاک ماث اکوما فرستاد تا رز رو شرور کنه
رز در حالی که شرور شده بود شروع کرد به نابود کردن.
مرينت:
دوستان چون وقتم کم بود ادامه رو رو گذاشتم برای روز بعد بس خداحافظمیراکس# معجزه آسا
خیلی از کدبانو ها دغدغه دارند تا تمام کیک ها و شیرینی هایی که در قنادی می بینند را در منزل تهیه کنند تا هم از طعم و مزه آن لذت ببرند و هم از سالم و تازه بودن آن مطمئن شوند.برای اینکه بتوانید به آن مرحله از کیک پزی برسید باید بتوانید خودتان طرز تهیه خامه کیک قنادی را تهیه کنید پس با نمناک همراه باشید تا طرز تهیه خامه کیک خانگی را به شما آموزش دهیم.
خامه کیک را می توانید با 2 روش تهیه کنید اگر هم زن برقی در دسترس است از روش اول استفاده
لیدی باگ و کت نوار دو ابر قهرمان معروف هستند در واقع آنها دو دانش آموز دبیرستانی هستند که توسط گامی های خود ابر قهرمان می‌شوند.هویت واقعی آن دو ابر قهرمان یک راز بزرگ است.هر فرد معمولی که به خاطر قضیه‌ای ناراحت یا عصبانی شود ارباب شرارت (هاسماک) که می‌خواهد قدرت لیدی باگ و کت نوار را داشته باشد از او یک فرد شرور توسط یکی از پروانه های سحرآمیزش آکوما میسازد تا فرد شرور قدرت های لیدی باگ و کت نوار را بگیرد و برای ارباب شرارت ببرد اما هیچوقت
یه جای جدید! میبی اساس کشی!*تا ته بخووونین*داستان از این قراره که کلا مدتیه سیستم پیامکی بیان برای ثبت نام با مشکل مواجه شده و کاربر جدید یوخ!ارور ها و قاطی کردن های چند وقت ی بارشو بیاین نادیده بگیریم:/اول اینکه تنکس از اریسول.و بعد اینکه،بلاگیکس دقیقا یه چیزیه مثل خوده بیان.امکاناتش فرق زیادی نداره چه بسا چیزهای جدید تری هم داره.پنلش!من حس میکنم عاشقش شدم:(امکان ثبت نامش هم که خیلی راحته در ۲ثانیه با ایمیل میتونید اکانتتونو راه بندازید.خودت
سلامممم دوباره من اومدمممممممم‌خب همینطور که گفتم داستان مال من نیست و تو یه کانال تو ایتا دیدمش جذابیتی که این داستان برای من داشت یکیش این بود که +۱۸ نبود .-. نگفتم ولی از داستانایی که +۱۸ داشته باشن زیاد خوشم نمیاد خب داشتم میگفتم. این داستان اصلش میراکلسی نیست و مال ایرانه داستان. یعنی شخصیت هایش هم ایرانی هستن ولی من چون میخوام میراکلسیش کنم یه سری تغییرات به وجود میاد تو داستان و شما شاهد یه مرينت (یا به قول بعضیا مارینت
____مرينت____ *پایان فلش بک* اههههه صدای این پسره نزاشتاااااا داشتم تو خاطراتم غرق میشدم.بهتر که نزاشت.پسره مزاحمه () : سلام من لوکا کافئین هستم.خوشبختمانصافا خیلی خوشتیپ و جیگرهههههه *-* (وجی مری : جانممممممممم؟؟؟ 0-0 چشمم روشن -_- یادت رفته؟؟!! تو نباید عاشق بشییییی!! حق نداری عاشق بشییییییی!!! به همین زودی یادت رف؟؟!!) باش باو نزن منو فهمیدممممممممم =.=هیییییی.و حالا باید همه پاشین معرفی کنیم خودمونو =.= اخه خانم بوستیه جونننننن اینکارا
با اینکه در ظاهر فوتبالیست‌ها روایتگر داستان رقابت چند تیم فوتبال یا چند بازیکن فوتبال با یکدیگر بود، اما در باطن، این انیمه تم‌های داستانی عمیق‌تری هم دارد که آن را، از یک اثر سطحی و تک‌لایه به اثری با پیچیدگی‌های خاص تبدیل میکند. بدون شک یکی از مهم‌ترین درون‌مایه‌های فوتبالیست‌ها، امید» است. در طول این انیمه، ما با کاراکتر‌ها یا تیم‌هایی رو‌به‌رو می‌شویم که با وجود بودن در موقعیت ضعیف، به پیروزی و رسیدن به چیزی بهتر باور و ام
خب خب قسمت ترسناک و خوف انگیز و اشک آور در خدمته تا به نمایش گذاشته بشه.البته قسمتی از داستان عکس هم گرفته شده و البته اینجا انتهای موهای کاترین روشن تره .خیلی روشن تر.بفرما ادامه مطلب
اون کریستا بود.لایتو خیلی تعجب کرده بود.کریستا اومد سمتش:
کریستا:سلام لایتو
لایتو:تو اینجا چیکار میکنی؟
کریستا:به تو ربطی نداره!
لایتو:بهتره بدونی داری با کی حرف میزنی
کریستا:ببین من نیومدم تا با تو دعوا کنم اومدم تا بهت هشدار بدم
لایتو:چه هشداری اونوقت؟
کریستا
درباره این سایت