نتایج جستجو برای عبارت :

به سختی خودمان را به وسط کوه رساندیم عرق پیشانی را پاک کردیم ناگهان

دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: ای خدا گله‌ام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
داستان کشک و پشم
داستان کشک و پشم , چوپانی گله را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختي در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه‌ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می‌برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند. مستاصل شد و صوتش ر
   مثل یک روز که بیدار می‌شوی و بی‌دلیل حالت خیلی خوب است، مدتی است بی‌دلیل خواب‌ تو را می‌بینم! مثلا خواب می‌بینم در جمع فامیل تو هستم و تک تک‌شان را به اسم می‌شناسم، بعد فردایش برایم می‌گویی دیشب در جمع، بحث سفر تو به جنوب بود. هر دو به تعبیر خوابم می‌خندیم و رد می‌شویم. یک ماه بعد دوباره خواب می‌بینم "پشت فرمان ماشین تو نشسته ام و در شهر خودمان رانندگی میکنم و با خوشحالی زیادی می‌گویم چقدر ماشین راحتی است". دو روز بعد به بهانه‌ی کار
تعهد یعنی پایبندی ۱۰۰ درصدی به اصول و ارزش هایی که روی آن ها توافق کرده ای. پس این نوع پایبندی مسلماً در جهت هدفی بسیار والا بوده و رعایت تمام و کمال آن گاهاً سرشار از مشقت و رنج و دشواری خواهد شد و دقیقاً در چنین شرایط سختي است که نشان می دهیم آدم های متعهدی هستیم یا خیر. زیرا در شرایط گل و بلبل حتی یک کودک چند ماهه هم می تواند متعهد بماند. این گونه است که هزینه های بسیار بسیار سنگینی می دهیم تا از توافقی که (با خودمان یا دیگری) کرده ایم ذره ای من
با مطالعه و بررسی سخنان، خوب زندگی کرده و عمر خود را با چرخیدن در فضای مجازی و حقیقی به دست افراد نادان نسپاریم ، خودمان باید برای داشتن یک زندگی عاشقانه و سالم دلمان برای خودمان بسوزد و الا در این دنیا غیر از خدا و پاکانش کسی برایمان دلسوز نیست. ان شاء الله موفق باشید و ما را در توییتر به آدرسی که در فیلد پیوندها گذاشته شده است دنبال کنید
ما، روزی، در یک عصرگاه دلتنگِ پاییزی، چیزی را - خودمان را شاید. - در خانه‌ای جا گذاشتیم و حتی تلاش کرديم تا فراموشش کنیم.اما پرستو!یک روز می‌آید که ما به خانه‌مان بر می‌گردیم و آن را با همان رنگ‌ها و نقش‌ها و عطرها و خاطره‌ها - و اما نه همان آدم‌ها. - دوباره خواهیم ساخت.
ویلای آقای شیرازی قسمت هفتم
ژانر:وحشت
زمان پست هرروز ساعت ۱۶:۰۰
به قلم #حامد_توکلی
برگرفته از داستانی واقعی
#نویسنده
#وبلاگ_نویسی_کار_دلچسبی_که_ارزش_داره
حواسم به سارا بود که از شدت ترس بغض کرده بود و آرام آرام اشک هایش سرازیر می شد بعد از آن شب به ناچار چند روزی را در خانه ی خاله زندگی کرديم و فقط برای برداشتن وسایل ضروری به خانه ای خودمان میرفتیم ولی شب ها را در خانه خاله سپری میکرديم تا خانه ای دیگر برای خود پیدا کنیم اما بدلیل نبودخانه مجبو
یک سال بعد
بعد تندرو تصمیم گرفت که بره پیش خروس های آرزو.
اما بعد ناگهان رعد و برق شد.
تندرو خیلی ترسید اما او به کارش ادامه داد.
ناگهان دید که دو تا رعد خوردن به یک سنگ و سنگ از بین رفت اما او نترسید و به کارش ادامه داد.
بعد تندرو بالاخره خروس آرزو رو پیدا کرد و بعد تندرو به خروس آرزو گفت:((می شه لطفا آرزوی من رو برآورده کنی؟
بعد خروس آرزو گفت:((بلی.بفرمایید.
بعد تندرو گفت:(( آرزوی من اینه که ملکه و لیزا دوباره با ما دوست بشن.
بعد خروس آرزو گفت:((من نمی
ما همیشه در زندگی به دنبال یک انسان درست» برای دوستی و رابطه هستیم اما وقتی رابطه‌های متعدد را در طول زمان تجربه می‌کنیم، کم کم به نتیجه می‌رسیم که انگار، انسان درست وجود ندارد.فقط با نمونه‌‌های متنوعی از انسان‌های نادرست آشنا شده‌ایم.همیشه هم می‌پرسیم: " چرا چنین است؟" شاید چون خود ما هم یکی از همین نمونه‌های انسان‌های نادرست هستیم و به دنبال کسی می‌گردیم که نادرستی مکمل ما را داشته باشد.شاید بلوغ، پذیرفتن نادرستی‌های خو
خودمان قاضی کار های خودمان باشیم.مقاله ای در باب دستور جلسه قضاوت و جهالت»به قلم؛ کمک راهنما همسفر رؤیا خرقانی شب‌ها که می‌خواهم بخوابم رفتار وزندگی خودم را از صبح تا شب بررسی کنم که
آیا امروز در جهت خیر و نیکی و محبت بودم و یا فقط روزمرگی کردم، صبحم را شب کردم
آیا زندگی را زندگی کردم، آیا امروزم با دیروزم تفاوت داشت، رفتارهای من در جهت
ارزش و صراط مستقیم بود؟ پس ای‌کاش که خودمان را در جهت رشد قضاوت می‌کرديم
1-خودآگاهی چیست؟
2-عوامل موثر در رشد خودآگاهی را بنویسید.
3-پذیرش خود را توضیح دهید.
4-پذیرش دیگران را توضیح دهید.
5-مسئولیت پذیری را توضیح دهید.
6-موانع خودآگاهی را بنویسید.
7-اعتماد به نفس  برمبنای چیست؟
8-غرور بر مبنای چیست؟
9-مسئولیت چیست؟

پاسخ سوالات
1-شناخت ما از خصوصیات ظاهری،افکار،باورها،ارزش ها ،عواطف،نقاط قوت وضعف ،
خواسته ها ، علایق،ترس ها و نفرت های ما از چیز های مختلف.
2-
پذیرش خود ، پذیرش دیگران،مسئولیت پذیری
3-یعنی خودمان را با تمام
زندگی ما دشوار شده است و سرتاپایش را اینترنت فرا گرفته است. از این رو جای تعجب ندارد که خیلی‌ها از آن دلخور و خشمگین باشند. می‌گویند اینترنت ما را آدم‌های بدتری کرده است، خودشیفته و بی‌اخلاق و نفرت‌انگیز. می‌گویند سامان کارها را از دستمان خارج کرده است و آرامش و آسودگی برایمان جا نگذاشته است. اما شاید بهتر باشد به جای نقدِ فناوری، فرهنگِ فناوری را به نقد بکشیم؛ یعنی همان‌چیزی که واقعاً گرفتارش هستیم. دریافت مقاله فناوری چیزی را عوض نمی
قطره آبی بودم در دریاچه ای آرام که با وزش باد از سویی به سوی دیگر می رفتیم مانند گهواره ایی بود و در کنار دوستانم شاد و خوشحال بودم. برای خودمان بازی می کرديم و از غم دنیا به دور بودیم. در یکی از روزهای گرم بهاری، زمانی که آفتاب سوزان، مستقیم می تابید و سطح دریاچه را گرم کرده بود، احساس گرما کردم، حس کردم که در حال متلاشی شدنم، هر چقدرکه دست دوستانم را محکم تر می گرفتم، فایده ایی نداشت. آفتاب بی رحمانه می تابید و مرا از خانه ام جدا کرد. از آن گهوا
موضوع انشا: فضای مجازی
حبس ابد»
بارها و بارها نام اینستاگرام به گوشتان خورده است. اینستا پرحاشیه ایی که روز های زیادی خوشی های حبابی آن را دیدیم،شاهد مد و فشن و تیپ های رنگارنگ آن بودیم.غصه زیبایی واندام شاخ و داف هایی را خوردیم که در واقعیت نه شاخ بودند و نه داف.حسرت زندگی هایی را خوردیم که واقعی نبودند،در حسرت غذاهای متنوع و لذیذ اینستا سوختیم و شکممان، زجرش را متحمل شد.لحظه به لحظه دایرکت هایمان را چک کرديم تا ببینیم واکنش دیگران نسبت به
در كنگره می‌گوییم،
دوربین روی خودمان باشد. باید تلاش كنیم، به
آسانی هم نیست، باید سختي را تحمل كنیم و بهایش را بدهیم، تا از مسیر و گذرگاهها
عبور كنیم. به‌دست آوردن آرامش، دست خودمان است.  امید به خدا داشته
و تلاش و همت كنیم. خدا به انسان اختیار داده و زمانی كه راه درست
را انتخاب كنیم، خداوند كمك می‌كند. 
• • •
اذا افشاتِ الدرس تکلافها
بر وزن اذا زلت الارض زالها 
میشود:
و زمانی که افشا میکند درس ، تکلیف هایش را به مانند کلاف»
 ( اینجا چون کلاف و تکلیف با هم هم ریشه است خودمان اصل الواحد از خودمان در میکنیم و میگوییم که تکلیف را از این جهت تکلیف میگویند که مانند کلافی است که کلاف میکند . یعنی چه ؟ یعنی که میتواند دور آدم بپیچد و آدم را کلافه کند، 
و از آن طرف اگر مهارتش را بلد باشی و در دستت بگیری، جای اینکه آن دور تو بپیچد تو‌ آن را دور خو
داستان مهمان و زنِ صاحبخانه

یکی بود ، یکی نبود

یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
مهمانی سر زده به خانه ای در آمد . صاحبخانه او را بس گرامی داشت و در میزبانی به اصطلاح معروف (( سنگ تمام گذاشت .)) میزبان به همسرش گفت: امشب دو دست رختخواب پهن کن . یکی را برای خودمان و دیگری را برای این مهمان عزیز . رختخواب خودمان را نزدیک درِ اتاق (قسمت پایین اتاق) پ
موضوع انشا: دلنوشته ای عینی از سفر اربعین
شده ام از کرم فاطمه میهمان حسین
وقتی ناامیدی و چند روز تااربعینش نمانده
وقتی دل شکسته ای و زائر پیاده یکی یکی از تو خدافظی میکنند و راهی دیار عشق میشوند .
وقتی به بی سروپاییت ایمان می آوری و باور میکنی که بین میلیون ها نفر زائر اربعین زیاده هستی ،وبه خودت می قبولانی که کربلا پیاده آن هم اربعین جای تو نیست.
وقتی مینشینی و محرم و صفر را که یکی یکی پشت سرگذاشته ای مرور میکنی و می فهمی که انگار هرکاری ک
 گوناگون/ درس زندگی از «آستین نو بخور پلو»       زندگی سلام/ کودک که بودم داستانی به نقل قول از مادربزرگم شنیدم درباره ضرب‌المثل «آستین نو پلو بخور». مادربزرگم می گفت: «روزی مردی با ظاهری ساده به مهمانی می‌رود. در آن‌جا به او بی‌اعتنایی می‌شود. روز بعد برای رفتن به آن محفل با همان مهمان‌ها، لباس اعیانی می‌پوشد، توجه زیادی می‌گیرد و دیگران احترام بیشتری نسبت به روز قبل به او می‌گذارند. مرد
 زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود.ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، یه کم بیشتر کره توش بریز….وای خدای من ، خیلی زیاد درست کردی … حالا برش گردون … زود باش باید بیشتر کره بریزی … وای خدای من از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟ دارن می سوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هیچ وقت موقع غذا پختن به حرفهای من گوش نمی کنی … هیچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! دیوونه شدی ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادی ؟؟؟ یادت رفته بهشون
سختي گیر رزینی دستگاه تصفیه فاضلاب صنعتی در کرمانشاه: امروزه به دلیل مکانیزه شدن تجهیزات برودتی و حرارتی و سیستم های گرمایشی ناشی از کاهش فضای تجهیزات   مستم بهینه سازی در نگهداری تجهیزات گرمایشی و سرمایشی و اتصالات می باشد از این رو سمت و سوی حرکت به تجهیزات سختي گیری آب در مدل های صنعتی و خانگی مورد توجه قرار گرفته شده است سختي گیر های صنعتی عمدتا به دلیل کم مصرف بودن و امکان قرار گرفتن در پروسه خطی شبکه آب رسانی بدون مخازن ذخیره 
خانه را که تعمیر کرديم، اطراف پنجره را گچ نگرفتیم. دیشب از روزنه های کنار پنجره یک گنجشک سیاه بخت وارد اتاقم شده و خودش را دیوانه وار به در و دیوار میکوبید. دمش کنده شد، بالهایش تمام زخمی شد. 
من در همان حالت خواب و بیداری، پنجره اتاق را باز کردم تا خودش را نجات بدهد. در همان حال به رخت خواب برگشتم و به خواب عمیقی فرو رفتم. 
با صدای اذان که در گوشم سوت کشید بیدار شدم و به اطرافم نگاهی انداختم. هوا خیلی سرد و کشنده بود و من تنم در برابر سرما نازک و
 فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد! بعد خ
داستان واقعی که در پاکستان اتفاق افتاده است !پزشک و جراح مشهور (د. ایشان) روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت و تکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، با عجله به فرودگاه رفتبعد از پرواز ناگهان اعلان کردند که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه، که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده، مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیمدکتر بلافاصله به دفتر استعلامات فرودگاه رفت و خطاب به آنها
روز شخصی که عاشق کوهنوردی بود به تنهایی از یکی از کوههای بلند منطقه خود بالا رفت ه‌ا آنچنان سرد و مه آنچنان زیاد بود که راه خود را گم کرد و به بیراه رفت ناگهان پایش لغزید از دره به پایین افتاد به لطف طنابی که بخود بسته بود به پایین دره پرتاب نشد و بین هوا و زمین اویزان ماند. بسیار نا امید شد چراکه هیچ کس را در ان حوالی ندیده بود. نا امیدانه فریاد کشید و درخواست کمک کرد. بارها و بارها اما از کمک خبری نبود. طاقتش به پایان زسیده بود پس با قلبی شکسته
وقتی نتیجه عمل ما به خود ما برمی گردد و سود و زیان آن نیز به خود ما می رسد نیازی به تخصص نداریم که کاری را شروع کنیم و ما مخیۤریم که خودمان آن کار را انجام دهیم یا به متخصص و عالم بسپاریم.
اما وقتی نتیجه عمل ما جامعه یا قسمتی از جامعه را در بر می گیرد و به خصوص جان انسان ها را تهدید می کند یا باید آن کار را شروع نکنیم یا با رعایت همه جوانب احتیاط و با علم و تخصص کامل و کافی قدم در راه انجام آن کار بگذاریم
متاسفانه دیروز دردناک ترین خبر از خیابان امی
یکی مدام به دنبال امام زمان می گشت . به وسیله علم جفر و دیگر علوم غریبه محل حضرت را پیدا کرد ، سریع خود را رساند به بازاری در حجره کفاشی کوچکی رسید و حضرت را دید به حضرت سلام کرد و جواب شنید آن گاه حضرت رو به مرد کرد و فرمود نمی خواهد برای دیدن ما سختي بکشید . شما خوب باشید ما به سراغتان می آییم.
 
بیاید به جای گفتن(آقا بیا،آقا بیا) خود را اصلاح کنیم ، کلید دست یافتن به ظهور دست ما شیعیان است؛ اگر بخواهیم. با گناه ما قلب حضرت به درد می آید.
اللهم عج
وقتی کوره های آهنگری برای جدا کردن آهن از سنگ آهن و یا گداختن آهن  روشن می شود،لازم است که درجه ی حرارت کم کم بالا برود تا آهن سرد به تدریج گرم و گداخته و مذاب شود، زیرا آهنی که ناگهان در حرارت شدید قرار بگیرد سخت گداخته شده و سپس با صداهای مهیبی منفجر و به بیرون کوره پرتاب می شود،یعنی " از کوره در می رود "از این رو برای توصیف رفتار افرادی که ناگهانی و به سختي خشمگین میشوند از این اصطلاح آهنگری استفاده می شود .
یکی از دوستان قدیمی که در ارتش زمان شاه، با درجه تیمساری خدمت می کرد روزی مطلبی را برای من تعریف کرد که فوق العاده زیبا بود:تعریف می کرد در سال 1350 هنگامی که با درجه سرهنگی در ارتش خدمت می کردم، آزمونی در ارتش برگزار گردید تا افراد برگزیده در رشته حقوق، عهده دار پست های مهم قضائی در دادگاه های نظامی ارتش گردند.در این آزمون، من و 25 نفر دیگر، رتبه های بالای آزمون را کسب نموده و به دانشگاه حقوق قضائی راه یافتیم.دوره تحصیلی یک ساله بود و همه، با جدی
در زمانی که نوجوان بودم به همراه سه برادر و دو خواهر و پدر و مادرم در خانه ای در همین روستا زندگی می کردم که شامل دو اتاق و یک راهرو و یک زیرپله همچنین یک تراس و یک حیات بسیار بزرگ همانند یک باغ بود که در آن انواع مرغ و خروس و غاز و اردک وجود داشت و در خانه هم طبق معمول گذشتگان همۀ خانواده در یک اتاق می خوابیدند در یکی از شبها که خوابم نمی بردصداهایی شنیدم یکی از برادرانم را که کنار من خوابیده بود صدا زدم و هر دو به آرامی پشت درب اتاق که شیشه بود و
متن تحمل کن همه چیز درست میشودبه قلم الهه فاختهتحمل کنهمه چیز درست می شودسختي ها از تو، آدم جدیدی می سازدآدمی که دیگر برای زمین خوردن، ناله نمیکند، برمیخیزد و اصلا عین خیالش نیست که زمین خورده !اصلِ دنیا همین استتغییر کردن برای کامل تر شدن !ادامه دادن تسلیم نشدن تلاش کردن و باز هم تسلیم نشدن . ادامه دادن ادامه دادن هرکاری را بخواهی شروع کنی، اولش سخت استگاهی زمان برای شروع کاری نرسیده و ما ، با عجله کردن، به خودمان فشار می آوریم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

معرفی کالا فروشگاهی اینجا همه چی هست مطالب اینترنتی nofile تدریس خصوصی و ترجمه انگلیسی در تبریز- 7299-427-0914 ساحل علم ثبت آگهي shabahangcl SUPERTOPS.IR بازار تولید, تجارت و خدمات رسمی ایران سوپر تاپس ترجمه مقاله