نتایج جستجو برای عبارت :

دختر کاپشن صورتی

یک روز دم غروب بود گوشی به صدا در اومد بعد جواب دادم دیدم دوست دخترمه گفتش کجای سینا گفتم خونه گفتش فردا تولدمه میخوام جشن بگیرم باید بیای من گفتم مهمون دارید گفتش آره گفتم من رو نمیشه بیام گفتش باید بیای با اسرار زیاد دوست دخترم قبول کردم فردا صبح رفتم براش کادو خرید بعد غروب شد رفتم خونه شون البته پدر ومادرش نبودن چون تولدش را یک هفته جلوتر گرفته بودچون میخواست جدا بگیره که پدر ومادرش نباشن وقتی رفتم داخل چندتا دوستهای دخترش با دوستهای پس
یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و  بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
 
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتادحال دختر خوب نبودنیاز فوری به قلب داشتاز پسر خبری نبوددختر با خودش میگفت :. داستانـَک | بزرگترین مرجع داستان های کوتاه و بلند
ﺩﺭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻮﻫﻨﻮﺭﺩ، ﺍﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻪ ﺳ ﺩﺭ ﺑﻐﻞ ﺩﺍﺷﺖ، 

ﺷﺎﺪ ﺍﺮ ﻫﺮﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﺬﺮ ﻣﺩﺍﺩﻢ ﻪ ﺍﻦ ﺳ ﻧﺠﺲ ﺍﺳﺖ؛ ﺎ ﻣﻤﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻤﺎﺭ ﺷﻮﺩ .

ﺍﻣﺎ ﺍﺸﺎﻥ ﺭﻭ ﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﺮﺳﺪ : ﺍﺳﻢ ﺳﺖ ﺴﺖ؟
ﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭ؟

ﺳﺲ ﻔﺘﻨﺪ:
 ﺧﺐ ﺍﺣﺎﻡ ﻧﻬﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﺳ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﺩﺍﻧ؟

 ﻨﺪ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﺶ ﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﺲ ﻣﻨﺒﻌ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓ ﺮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺭﺟﻮﻉ ﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ .
 ﺩﺧﺘﺮ ﺟ
داستان دختر و 4 پسر مست
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﺳﯿﺮ ﭘﺪﺭﯼ ﻋﯿﺎ ﺵ, ﮐﻪ ﺩﺭﺁﻣﺪﺵ ﻓﺮﻭﺵ ﺷﺒﺎﻧﻪ
ﺩﺧﺘﺮﺵ ﺑﻮﺩ!
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﭘﺪﺭﯼ ﻧﺰﺩ ﺣﺎﮐﻢ ﭘﻨﺎﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻗﺼﻪ
ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﮔﻮ ﮐﺮﺩ . ﺣﺎﮐﻢ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺯﺍﻫﺪ ﺷﻬﺮ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺳﭙﺮﺩ ﮐﻪﺩﺭ
ﺍﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﻨﺎﺏ ﺯﺍﻫﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺍﻭﻝ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﺍ . .
ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﯿﻤﻪ ﺑﺮ ﻫﻨﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﮔﺮﯾﺨﺖ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ
ﻣﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﮐﻠﺒ
جوانی تحصیل کرده و دانشمند پیش شخصی ثروتمند رفت که دختر را
خواستگاری کند!همین که مرد چشمش به قیافیه ی جوان افتاد،ازاینکه چنین
دامادی داشته باشد بسیار خوشحال شد.لذا برای راضی کردنش گفت:من سه دختر
دارم که هیچکدام هنوز شوهر نکرده اند و میخواهم همه با راحتی کامل زندگی
شویی خود را آغاز کنند.ازین جهت تصمیم گرفته ام به هریک از آنها موقع
عروسی به تناسب سنشان پولی بدهم که با دست خالی خانه شوهر نرفته باشند!برای
دختر هیجده ساله ام میلیون.برای
نام هایی که بیانگر نام گل یا گیاه هستندطبیعتا به دلیل اینکه گل نماد ظرافت و زیبایی است اسامی که مفهوم گل دارند اسامی دختر هستندیاسمن : گلی خوشبو به رنگ سفید ، زرد ، صورتي و. با ریشه پارسییاس :  نام رایج یاسمن با ریشه پارسیسمن : گل یاسمن سفید رنگ با ریشه پارسییاسمین : گل یاسمن سفید رنگ با ریشه پارسی ( Yasmin)جاسمین :  گل یاسمن در زبان لاتینژاسمین :  گل یاسمن در زبان فرانسوییاسما :  منسوب به گل یاسمن با ریشه پارسییاسمینا : منسوب به گل یاسمین
دارم لباسای زمستونی اضافی خونه رو جدا میکنم تا توی این حال و اوضاع برسونیم به دست آدمای نازنین اطرافمون.
میرسم به کاپشن آقامصطفی. در واقع کاپشن نوی آقامصطفی. 
بهش میگم اینو پوشیدی تا حالا؟ میگه فقط دو سه بار تا مشمول خمس نشه. میخندم میگم خمسش که هیچی برادر! الان کلش بخشیده شد! اعتراضی هم وارد نیست. میخنده میگه عیب نداره ، تعلق خاطری بهش نداشتم! خنده م میگیره از پرروییش. تو دلم میگم تو مگه تعلق خاطرم داری به کسی یا چیزی؟
کاپشنو برانداز میکنم
مجموعه: خواندنیهای دیدنیهر دختری فکر می کند پدرش خوش تیپ ترین است. پدر و دختر پدر از خورشید قوی تر است اما حتی گاهی پدر به حمایت دخترش احتیاج دارد هیچ کاری نیست که یک پدر نتواند برای دخترش بیاموزد و انجام دهد  عکس های زیبا از پدر و دختر  تصاویر زیبا از عشق و علاقه پدرها به دخترانشان تصاویر عاشقانه پدر و دختر پدر و دختر عکس های زیبا از پدر و دختر   بامزه ترین پدر و دختر  تصاویر زیبا از عشق و علاقه پدر
نگارش دهم درس پنجم جانشین سازی
موضوع: کاپشن قدیمی
و باز کنج سرد و خلوت کمدت! بازهم مرا مچاله کردی و انداختی زیر لباس های قدیمی ات، در کمد سرد و نمور چوبی گوشه اتاقت! اصلا از وقتی عمه سوگل ات برایت این کت چرمی را از ترکیه آورد، همه چی خراب شد! اصلا من نمیفهمم این دیگر چجور لباسی است، با آن طرح های عجیب غریب و ترسنکاش!!ترک است؟-باشد!مد است؟-باشد!مارک است؟-باشد!دلیل نمیشود. اگر آن کادوی عمه سوگل ات است، من هم کادوی تولدت از دست مهرانم! رفیق فابت!آخ مه
زمان مورد نیاز مطالعه این مطلب: ۳ دقیقه
حاﺝ ﺁﻗﺎ ﻗﺮﺍﺋﺘﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﻜﺮﺩ:
ﺩﺭ ﺳﺘﺎﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩﻫﺎ، ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻧﻢﻫﺎ، ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﯾﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ. ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﺖ، ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺑُﻬﺘﻤﺎﻥ ﺯﺩ، ﺩﺧﺘﺮ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ، ﻣﺎ رﯾﺶﺳﻔﯿﺪﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﮐﺮﻧﺶ ﻭﺍﺩﺍﺷﺖ.
برای مشاهده ی نوشته ی این دختر یازده ساله به ادامه مطلب مراجعه کنید.پایگاه تخصصی ن
معنی و ریشه اسم دخترانه ماهیدا
Mahida
اسم دخترانه ماهیدا با ریشه لری، به معنی ماه مادر.
چه اسمی به ماهیدا میاد؟
اسم دختر که به ماهیدا بیاد:
مهیان، ماهایا، آنیا، ماهلین، مانیسا، مهنیا،
اسم پسر که به ماهیدا بیاد:
مانیار، ماهان، مهریار، میران،
___________________________
اسم های جدید دخترانه
اسم دخترانه سویل آی Sevilay - معنی و ریشه
اسم دخترانه سویل آی با ریشه ترکی به معنی عشق، عزیز.
چه اسمی به سویل آی میاد؟

اسم دختر که به سویل آی بیاد:
سانیا، محیا، ستیا، سیلا، سالویا، سلوا، سادیا،
اسم پسر که به سویل آی بیاد:
سرحان، سامیار، سانیار،
________________________
چه اسمی برای دخترم بزارم؟
اسم دخترانه لامیا Lamia - معنی و ریشه
اسم دخترانه لامیا با ریشه عربی به معنی درخشان، نورانی.
چه اسمی به لامیا میاد؟

اسم دختر که به لامیا بیاد:
سانیا، محیا، هلیا، مهنیا، ستیا، آندیا، آنیا، مهدیا،
اسم پسر که به لامیا بیاد:
بردیا، ایلیا، آریا، ارشیا، ارمیا،
________________________
چه اسمی برای دخترم بزارم؟
داستان دختر دانشجو و مسافرکش جهنمی
پسران جوان که به دختر دانشجو کرده بودن در انتظار چوبه دار هستند .
ماجرا چه بود و از کی شروع شد که سال ۹۷ کشیده شده ؟
سال ۹۳ بود که یه دختر ۱۹ ساله دانشجو با وضعیت ظاهری آشفته و ناراحت وارد کلانتری شد و عنوان کرد که دو پسر جوان اول اونو یده و بعد مورد جنسی قرار دادن .
دخترک بیچاره خیلی ترسیده بود و را اضطراب و وحشت خاصی داستان و ماجرا رو تعریف کرد .
اون گفت : اونایی که تو ماجرا بودن ۴ نفر بود
معنی و ریشه اسم دخترانه سالیا
Saliya
اسم دخترانه سالیا با ریشه گیلکی به معنی دختر آبها، دختر دریا، دختر آریایی.
چه اسمی به سالیا میاد؟

اسم دختر که به سالیا بیاد:
سانیا، محیا، هلیا، مهنیا، ستیا، آندیا، آنیا، مهدیا، سلوا،
اسم پسر که به سالیا بیاد:
بردیا، ایلیا، آریا، ارشیا، آرمیا، سامیار، سانیار،
________________________
چه اسمی برای دخترم بزارم؟
معنی و ریشه اسم دخترانه ماه‌نیلا
Mahnila
اسم دخترانه ماه‌نیلا با ریشه فارسی، به معنی ماه آسمون نیلگون.
چه اسمی به ماه‌نیلا میاد؟
اسم دختر که به ماه‌نیلا بیاد:
مهیان، ماهایا، آنیا، ماهلین، مانیسا، مهنیا،
اسم پسر که به ماه‌نیلا بیاد:
مانیار، ماهان، مهریار، میران،
___________________________
اسم های جدید دخترانه
درِ مطب دکتر به شدت به صدا درآمد. دکتر گفت در را شکستی! بیا تو. در باز شد و دختر کوچولوی نه ساله ای که خیلی پریشان بود به طرف دکتر دوید و گفت : آقای دکتر! مادرم! مادرم! و در حالی که نفس نفس میزد ادامه داد : التماس میکنم با من بیایید، مادرم خیلی مریض است. دکتر گفت :.
باید مادرت را اینجا بیاوری، من برای ویزیت به خانه کسی نمیروم. دختر گفت : ولی دکتر، من نمیتوانم، اگر شما نیایید او میمیرد! و اشک از چشمانش سرازیر شد.
دل دکتر به رحم آمد و تصمیم گرفت همراه ا
داستان آموزنده (تفاوت فرهنگی)

داستان آموزنده (تفاوت فرهنگی)
ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم. یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره اش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل می گیرد و سر میز می نشیند، سپس یادش می افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می شود تا آنها را بیاورد، وقتی برمی گردد، با شگفتی مشاهده می کند که یک مرد سیاه پوست، احتمالا اهل آفریقا (با توجه .به قیافه اش)، آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست! بلافاصله پ
در کافه نشسته ام و چایی ام را می نوشم. میزهای اطراف بیشتر خالی هستند ولی تعدادی مشتری در کنج ها به چشم می خورند. روی میز گوشه کنار پنجره دختر و پسری نشسته اند. به نظر می آید یکی عاشق است و دیگری بی علاقه ولی از اینجا معلوم نیست کدام یکی. پسر که حرف می زند سرش اندازه یک بادکنک بزرگ باد می کند و به طرف بالا کشیده می شود، لب هایش مثل پنیر پیتزا کش می آید و زبانش میان کلمات گه گاه جلو می آید و دست های دختر را لیس می زند. سر دختر موقع گوش دادن می رود داخل
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت:
- می خواهم ازدواج کنم.
پدر خوشحال شد و پرسید:
- نام دختر چیست؟
مرد جوان گفت:
- نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند.
پدر ناراحت شد.
صورت در هم کشید و گفت:
- من متأسفم به جهت این حرف که می زنم اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی، چون او خواهر توست.
خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو.
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود.
با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت:
- مادر
 
روزی روزگاری پسرک فقیری برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. پسرک روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و دیگر پولی ندارد تا با آن غذایی تهیه کند و بخورد. در حالی که به شدت گرسنه بود تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود ب
اسم دخترانه آلین
Alin
اسم دخترانه آلین با ریشه فارسی، به معنی سرخ گون.
چه اسمی به آلین میاد؟
اسم دختر که به آلین بیاد: آیلین، آیشین، یاشگین، شمین، ساتین، نگارین، سلین،
اسم پسر که به آلین بیاد: آرسین، یاسین، هامین، آروین، یامین، الوین،
___________________________
چه اسمی برای دخترم بزارم؟
اسم دخترانه مه یاس
Mahyas
اسم دخترانه مه یاس با ریشه فارسی، به معنی ماهی که چون گل یاس است، یاسی که چون ماه است - زیباروی و با طراوت.
چه اسمی به مه یاس میاد؟
اسم دختر که به مه یاس بیاد: مهیان، مهنیا، محیصا، ماهتیسا،
اسم پسر که به مه یاس بیاد: یاسان، یاسین، مهریار، ماهان، مهیاد،
___________________________
چه اسمی برای دخترم بزارم؟
روزی روزگاری پسرک فقیری برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد. پسرک روزی متوجه شد که تنها یک سکه 10 سنتی برایش باقیمانده است و دیگر پولی ندارد تا با آن غذایی تهیه کند و بخورد. در حالی که به شدت گرسنه بود تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد. دختر جوان و زیبائی در را باز کرد. پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا، فقط یک لیوان آب درخواست کرد. دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بج
نیمه شب طلبه جوانی به نام محمد باقر در اتاق خود در حوزه علمیه مشغول مطالعه بود به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باش. دختر گفت : شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر در گوشه ای از اتاق نشست و محمد به مطالعه خود ادامه داد. از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر اختلاف با ن دیگر از حرمسرا خارج شده بود لذا شاه دستور داده بود تا افرادش شهر را بگردند ولی هر چه گشتند پیدایش
ایستگاه
باز رسیدیم بـه ایستگاه ، بارون همه ی جا رو خیس کرده بودو شب بود.
راه زیادی رو پیاده گذرونده بودیم.
خسته بودیم گفتیم بقیه راه رو با اتوبوس بریم.
بخار از دهنت بیرون میومد. خستگی رو توی چشمات می‌دیدم یادته.
عشقم بودی.
مث این فیلما کاپشن خودمو دادم بهت کـه سرما نخوری.
رسیدم خونه با این‌کـه کاپشنمو دادم بهت ولی سرما نخوردم
گذشت و گذشت و گذشت
حالا اومدم توی همون ایستگاه این بار تنها بودم
هوا سرد بود ولی کاپشنم تنم بود
رسیدم خونه
گویند: مردی دو دختر داشت یکی را به یک کشاورز و دیگری را به یک کوزه گر شوهر داد.
چندی بعد همسرش به او گفت : ای مرد سری به دخترانت بزن واحوال آنها را جویا بشو.مرد نیز اول به خانه کشاوز رفت وجویای احوال شد، دخترک گفت که زمین را شخم کرده وبذر پاشیده ایم اگر باران ببارد خیلی خوبست اما اگر نبارد بدبختیم.
ادامه مطلب
7 دختر نوجوان پس از اینکه به اردوی دسته جمعی با اولیای مدرسه رفتند پس از بازگشت از اردو باردار به خانه برگشتند. این مدرسه ۲۸ نفر از دانش اموزان دختر را به این اردوی علمی در سارایوو(پایتخت صربستان) میبرد.ولی ۷ نفر از ان ها باردار به شهرشان برمیگردند.
 
۷ دختر بین ۱۳ و ۱۴ ساله بوسنیایی بعد از اردوی ۵ روزه مدرسه باردار به خانه هایشان برگشتند. این مدرسه که در شهر بانجا لوکا قرار دارد دانش اموزان خود را برای بازدید های علمی به مدت ۵ روز به پایتخت می
خب، معمولا هروقت پست می‌ذارم، حاصل افکاریه که مدت‌ها تو کله‌ام بوده، بعضا چندین ماااه، ولی همین یه خورده پیش یه اتفاقی افتاد که باعث شد که یهویی تصمیم بگیرم بیام و بنویسم.
خب، اولا که هیچوقت با من نیاین خرید لباس، چون تقریبا هیچ‌وقت هیچ‌چی نمی‌پسندم و حوصله و اعصابتون به هم می‌ریزه. مثلا، دو سال پیش یه سری با مامان رفتیم و کلی گشتیم برام دنبال کاپشن، نیافتیم. چند روز بعدش مامان یه سوئیشرت برام خرید که اصلا هم دوستش ندارم، اسمش رو گذاشتم

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

جک و سرگرمي آژانس مسافرتی و خدمات گردشگری آموزش ریاضی توسط استاد صدیقه حافظی rainelbow Jodi وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان خرید اینترنتی دانلود آهنگ جدید رادیو جوان دانلود آهنگ جدید دانلود مداحی و نوحه جدید دهاتی کتابخانه عمومی فیض کاشانی شهرستان راور