نتایج جستجو برای عبارت :

اگر سوار بر بالنی از جنس کتاب شوی دوست داشتی به چه سرزمین نا شناخته ای سفر کنی

برادر کوچکم از طریق پسرخاله‌اش کتاب شاهرخ را از مقر کتاب امانت گرفته است. دو روزه تمامش می‌کند و ازم می‌خواهد از اين به بعد برايش کتاب نخرم! علت را که می‌پرسم پاسخ می‌دهد: کتاب وقتی امانت باشه بايد سریع برگردونی برا همین مجبور میشی سریع بخونیش! ولی کتاب که برا خودت باشه هی میندازی پشتِ گوش! تازه از لحاظ اقتصادی به صرفه‌تر هم هس!» بهش گفتم: پس میخواي کتاب عمار حلب»ی که اين قدر اصرار داشتي برات بخرمش؛ مهلت بذارم تا زودتر بخونیش؟» جواب داد
زن وشوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند.
انها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواشتر برو من می ترسم
مرد جوان: نه ، اينجوری خیلی بهتره!
زن جوان: خواهش می کنم ، من خیلی میترسم
مردجوان: خوب، اما اول بايد بگی دوستم داری
زن جوان: دوستت دارم ، حالامی شه یواشتر برونی
مرد جوان: مرا محکم بگیر
زن جوان: خوب، حالا می شه یواشتر برونی؟
مرد جوان: باشه ، به شرط اين که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، اخه نمی تونم راحت برونم، اذیت
کنکور سرنوشت ساز ( قسمت دوم ) ماشین رو نگه داشتم . میزوگی : عه چیشه چرا وايسادی ؟من : ناهار نداریم میرم از رستوران غذا بگیرم .از ماشین پیاده شدم ، به فکرم زد اون غذايی که داداش دوست نداره رو بخرم ولی ابتکار رو نکردم چون تو أین دنیا فقط یه داداش دارم دیگه . از رستوران بیرون اومدم اونم با دستاي پر از غذا .غذا ها رو گذاشتم صندلی عقب ماشین و بعد سوار شدم . من : بریم .چند ساعت بعدمیزوگی : واي چقدر دلم واسه خونه تنگ شده بود و همینطور آبجی گلم .من : منم دلم
دوست داشتن را بايد دید از چه نوع دوست داشتنی است!آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد وگربه که موش دوست دارد!بايد دید وقتی کسی میگوید دوستت دارم آیا معنی اش اينست که میخواهد ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساندیا دوستت دارم به اين معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است و اگر کاری داشتي برايت انجام میدهم اگر بیمارشدی تا صبح براي تو بیدار میمانم.
مثل شعری عاشقانه ، خواندنت را دوست دارم
مهمان قلب من باش، ماندنت را دوست دارم
آسمان صاف و ساده ، آبی ات را دوست دارم
دور از ابر سیاهی ، نابیت را دوست دارم
نیمه ماهی ، کنج شبها ، دیدنت را دوست دارم
چون گل خوش رنگ و خوش بو ، چیدنت را دوست دارم
من سلام گرم اما ، ساده ات را دوست دارم
آن نگاه بر زمین افتاده ات رادوست دارم
چشمهاي از وفا آکنده ات را دوست دارم
گل بخند ، آرام آرام خنده ات را دوست دارم
روزی روزگاری عرب بیابان گردی بود که با فروش شتران روزگار میگذرانید. او هر بار چند شتر را به جايی میبرد و به خریداران می فروخت. عرب،مرد ساده دلی بود و همین ساده دلی گاه او را سخت به زحمت می انداخت . روزی ده شتر قطار کرد و سوار بر یکی از ان ها شد  و به راه افتاد.او مدتی که رفت شتر هايش را شمرد نه شتر بوده . ان را که سوار بود حساب نکرده بود . نگران شد و با خودش گفت :دیدی چه کردم ؟به جاي ده شتر نه شتر با خود اورده ام. حالا جواب خریدار را چگونه بدهم؟ بعد ا
با موهايی جو گندمی جلوی پنجره ی رو به باغ نشسته به تکرار عادت هر روز با دقتی دوست داشتنی برگه هاي کتاب را نگاه می کند  . استکان چاي را که عطر هل و گل محمدی اش گنجشک هاي پشت شیشه را مست و پر سر وصدا کرده، جلویش می گذارم.  دستم سوار بر موج موهايش تا ارامشی ابدی سفر می کند گونه اش را می  بوسم مخمل صدايش روحم را نوازش می کند و با لبخند دوست داشتنی همیشگی به خواندن ادامه می دهد 
"نگاه کنيد ! بله . ادوارد دارد لبخند می زند ! لبخند می زند ، و لبخندش شاد ا
دوست دارم که با تو تا فردا دست در دست و پا به پا برومدست در دست تو میانِ غزل پا به پاي تو تا خدا برومبروم با تو تا ته یک شعر پشت مرز خیال محو شومناگهان با تو باز برگردم باز با تو به ناکجا برومدوست دارم که در جهانِ خیال شهرزادِ هزار و یکشب من بشويّ و سوار اسبِ خیال با تو تا شهر قصه ها بروم دوست دارم به قصّه اي برویم که تو مانندِ حبّۀ انگور بخشِ شیرین قصّه باشی و من شکمِ گرگ ناقلا بروم شیخ صنعان قصّه ات بشوم تا رُم تو بیايم و آنجاتو بیايی به بام قصر ک
 
1- تنها یکبار کلید فراخوان کابین را فشار داده فشار دادن بیش از یکبار تاثیری در زود رسیدن آن ندارد.2- تا کابین آسانور بصورت کامل توقف نکرده براي سوار شدن و پیاده شدن در را باز نکنيد
3- هنگام سوار شدن به آسانسور، از توقف کامل آن مطمئن شويد.4- هیچوقت بیشتر از ظرفیت آسانسور سوار نشويد.
5- به کودکان خود روش استفاده صحیح از آسانسور را آموزش دهید.6- از بازی کردن بچه ها با آسانسور جلوگیری کنيد.7- در هنگام ورود به آسانسور، رعايت حال سالمندان ، کودکان و معلو
خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام براي سوار شدن به هواپیما بود. بايد ساعات زیادی رو براي سوار شدن به هواپیما سپری می کرد و تا پرواز هواپیما مدت زیادی مونده بود، پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه اين مدت رو بگذرونه. اون همین طور یه پاکت شیرینی خرید .
اون خانم نشست رو یه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود تا هم با خیال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه کنار دستش. اون جايی که پاکت شیرینی اش بود .یه آقايی نشست روی ص
 
خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام براي سوار شدن به هواپیما بود. بايد ساعات زیادی رو براي سوار شدن به هواپیما سپری می کرد و تا پرواز هواپیما مدت زیادی مونده بود، پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه اين مدت رو بگذرونه. اون همین طور یه پاکت شیرینی خرید .
اون خانم نشست رو یه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود تا هم با خیال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه کنار دستش. اون جايی که پاکت شیرینی اش بود .یه آقايی نشست روی
مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید:

"ببخشید آقا ؛ من قرار مهمّی دارم ، ممکنه به من بگویید کجا هستم تا ببینم به موقع به قرارم می رسم یا نه؟"
مرد روی زمین: بله، شما در ارتفاع حدودا ً ۶ متری در طول جغرافیايی "۱٨'۲۴ ۸۷oو عرض جغرافیايی "۴۱'۲۱ ۳۷oهستید.
مرد بالن سوار:شما بايد مهندس باشید.
مرد روی زمین: بله، از کجا فهمیدید؟؟"
مرد بالن سوار:چون اطلاعاتی که شما به من دادید
سلام
الان که22 شهریور ماه هست و من دارم اين پست رو می نویسم بنده مهندسی مکانیک دانشگاه رازی قبول شدم. خیلی خوش حال هستم و به خاطر اين موفقیتم دوست دارم که از همه ی معلم ها و کارکنان قلم چی تشکر کنم . اسم نمی برم تا خدايی نکرده اسم کسی رو جا بزارم.
خیلی بی قرارم که دوست هاي جدید مکانیکی!! پیدا کنم. . . خیلی در مورد دانشگاه حرف هاي خوب خوب شنیدم والبته دو برابر آن هم حرف هاي نامیدکننده . . . ولی به هرحال خیلی دوست دارم که وارد محیط دانشگاه بشم . من خیلی
خرید کتاب سرزمين داستان نوشته ی فرشید خیرآبادی
www.dastanshop.ir
کتابسرزمين داستاننوشته یفرشید خیرآبادی، مجموعه اي از داستان هاي یا همان داستان هاي کوتاهِ کوتاهِ پست مدرن است. اين گونه داستان ها از نظر اندازه از داستان هاي کوتاه نیز کوتاه تر هستند.
قصه گویی عضو کتابخانه براي کودکان کتاب ( می خواهی دوست من باشی ؟ )کتابخانه شهید مرتضی حاجی آبادی در نشست قصه گویی کتاب می خواهی دوست من باشی ؟ نوشته اریک باتو از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان ترجمه اين کتاب که مناسب کودکان 3 تا 6 سال است را ویدا رامین برعهده دارد .میزبان جمعی از اعضاي کودک خود بود .داستان اين کتاب می خواهی دوست من باشی ؟ داستان موش سبز کوچکی است که می خواهد دوست پیدا کند او به هر حیوان سبزی که می رسد در خواست دوستی
ايران خانم باز هم پشت همان پنجره نشسته. عینک ته استکانی اش را که مثل زندگی اش غبار گرفته ها می کند و با گوشه ی چارقد سفیدش پاک میکند . کمی بهتر شد. همیشه پاک کردن غبارها چشمها رو بینا تر می کند . روی صندلی چوبی اش می نشیند. هلال پايه ی صندلی تکانش میدهد. بالا می رود دورنماي بیرون خانه اش را از بالا می بیند اما بلافاصله پايین می آید . باز هم همان دورنما رو می بیند اما از زاویه ی پايین. اين صندلی را هر که ساخته ، دنیا را خوب شناخته بود. اصلا براي همین ب
به نام خدا موضوع انشا: درباره طبیعت !من طبیعت را خیلی دوست دارم علاوه بر من همه طبیعت را دوست دارند، به عنوان مثال برخی از انسان هاي قاچاقچی نیکوکار براي برخی از جانوران زیبا تورهاي گردشگری برگزار می کنند، آنها را داخل اتوبوس وی.آی.پی سوار کرده و به شهرهاي توریستی دیگر می فرستند و در دبّاغ خانه هاي پنج ستاره و کشتارگاه هاي لوکس از آنها پذیرايی می کنند.همچنین برخی انسان هاي شریف دیگر که مثل من طبیعت را دوست دارند، اتحادیه صنفی قاچاقچیان چوب ر
قرار بود به همراه مادرش به دیدن یک دوست برود.تمام مدت ذهنش درگیر دوستی بود که تا به حال ندیده بود.بلاخره رسیدن  و در کمال تعجب و ناباوری پسری چهارشانه با موهاي بلند و تیشرت قرمز دید.اما مگر می شود دوست مادرش یک مرد باشد!؟با تمام بچگیش می دانست که یک جاي کار می لنگد.با هم به شهربازی رفتن.و مادرش به همراه آن پسر رفتن تا وسیله اي را سوار شون .کوچک تر از ان بود ک بتواند آن وسیله را سوار شود.‌.همانجا منتظر ماند و با پاهايش به ارام به سنگ ریزه ها
نام کتاب : قصه ها تصویری از گلستان
نویسنده : مژگان شیخی 
انتشارات : بنفشه
توضیحات :
کتابی که معرفی می کنم قصه هاي تصویری از گلستان می باشد که به زبان ساده آمده تا براي کودکان قابل فهم باشد و همانطور که می دانید نویسنده ی کتاب گلستان سعدی هست و اين کتاب فقط به زبان مژگان شیخی می باشد کتاب داراي ۷۲ صفحه و۶ داستان به عنوان هاي ( غلام دریا ندیده ، شاهزاده کوتاه قد ، نگهبان جوان ، درویش طمع کار ، گدايی که پادشاه شد ، سفر دور و دراز ) است و مناسب گروه سنی
انشا صفحه ۳۷ کتاب نگارش پايه کلاس پنجم دبستان صدايی که قبلا شنیده ايد و آن را دوست دارید تجربه شنیدن کدام یک از صدا هاي زیر را دارید احساس خود را از شنیدن آن بنویسید
صدايی که قبلا شنیده ايد و آن را دوست دارید
انشا صدايی که قبلا شنیده ايد و آن را دوست دارید نگارش پنجم دبستان
صدايی که خیلی دوست داشتم و دارم صداي دریاست، صدايی پر از حس ارامش و قشنگ. پر از شیرینی و شادابی. صدايی که می تواند ارام باشد و یا پر تلاطم، می تواند ارامت کند و یا می تواند بی
تحقیق آمايش سرزمين: گذشته، حال و آینده دسته: برنامه ریزی شهریفرمت فايل: docxتعداد صفحات فايل: 28حجم فايل: 76 کیلو بايتدانلود تحقیق با موضوع آمايش سرزمين گذشته، حال و آینده، در قالب word و در 28 صفحه، قابل ویرايش، شامل چکیده، مقدمه، تبیین ابعاد مفهومی آمايش سرزمين، مؤلفه‌ها و ویژگی‌هاي آمايش سرزمين، پیشینه آمايش سرزمين در ايران، پیشینه برنامه‌ریزی و آمايش سرزمين پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ویژگی‌هاي ساختار فضايی كشور و وم توجه به آمايش سرزم
سلام 
گفته بود ايشون مثل یک اسب تندرو می مونه که داره چهار نعل می‌تازه. نمی‌تونی یکباره افسارش رو بکشی تا همراهت بشه! بايد به آرامی همراهیش کني.
کاش عوض اينکه غیرتی بشه که چرا فلانی همچین مثالی زد؟! به اين مثال خوب فکر می‌کرد.
آدم‌ها گاهی حواسشون نیست وقتی کسی رو دوست دارند، فکر کنند ببینند چرا اين آدم رو دوست دارم؟ اون خصوصیتی که من رو جذب کرده چی بوده؟
بعضی حتی می‌دونند که اون ویژگی چیه اما ‌عوض اينکه مراقبت کنند و اون ویژگی رو رشد بدن
کتاب راهی براي پرواز به آسمانها به کوههاي علم است.
کتاب نقش بر کاغذی سفید است که اين نقش مارا به علم جهان هستی می برد .
کتاب من کتابی مانند انسان است همچنین چشمان دهان دارد.با کلمات خود با ما حرف می زند و با رنگ جلد خود به ما نگاهی محبت آمیز می کند.
من کتاب را دوست دارم زیرا درجه علم را بالا میبرد.
کتاب تو که هستی که همیشه به سوالهايم پاسخ می دهیم.
درست است که طی مدت طولانی به سوالهايم پاسخ می دهی و من بايد انقدر تو را نوازش کنم که بالاخره جوابم دهی
کاشکی می شد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم
چقدر مثه بچگیام لالايیاتو دوست دارم
سادگیاتو دوست دارم خستگیاتو دوست دارم
چادر نماز و زیر لب خدا خداتو دوست دارم
کاش.نماوا کلیپ1 بانک لینک هاي دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.
امروز میخوام دلیل ساختن اين پیج رو بگم، اصلا چرا اين پیج رو درست کردم، چرا تصمیم گرفتم حرفاي دلم رو اينجا بگم، راستش چون هیچ گوش شنوايی رو براي حرفام مناسب ندیدم، نه که دوست صمیمی یا خواهر مهربون نداشته باشم، چرا اتفاقا خوبشم دارم، ولی از قضاوت بقیه میترسم، دوست ندارم اطرافیانم رفتاراي من و همسرم رو قضاوت کنن یا دل برام بسوزونن، چون‌مطمئنم با شنیدن یه گوشه کوچیک از حرفام حتما همینکار رو میکنن.قصه از اينجا شروع شد که پارسال توی مرداد ماه، ی
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه نهم درس ۴ صفحه ۵۸ انشا آزاد
انشا با موضوع اتوبوس شلوغ
داخل یک اتوبوس شلوغ را تصور کنيد  و تصور ذهنی خود را بنویسید
امروز عصر براي برگشت به سمت خانه  از مدرسه  سوار اتوبوس شدم وقتی سوار اتوبوس شدم  متوجه شدم که بسیار شلوغ است پیرزن ها و پیر مردهايی که روی صندلی نشسته اندو با عشق و محبت به جوانانی که وسط اتوبوس به علت نبودن صندلی خالی ايستاده اند نگاه میک نند و با حسرت و به یاد روز هاي جوانی خود به آن روزها نگاه می کنن
بالاخره بعد از ماه ها و بهتر است بگویم سالهايی که علی رغم علاقه مندی اي به مطالعه کتاب دوست داشتنی و جذاب وسلی داشتم و فرصتش مهیا نمی شد، به لطف فرصت بازخوانی اين کتاب در کانال ریکز، توفیق مطالعه اش را پیدا کردم.یکی از معدود کتابهايی بود که خواندنش واقعا لذت بردم. ايده هايش دقیقا در راستاي علائق پژوهشی ام بود و کلی ايده پزوهشی از اين خوانش نصیبم شد! امیدوارم که شما نیز بخوانید و لذت ببرید از نظریه اخلاق مدار دلیبریتیو!فايل هاي صوتی مرورم بر ا
مثل حس نقطه چین، بعد از تموم شدن جمله یا بادی که به قصه امشبمون میوزه، دلم براي صبح تنگ شده.پ.ن: دوباره سلام. سلام به خورشیدی که داره طلوع میکنه، به تابستون که سوار بر آفتاب داغ نزدیک و نزدیک تر میشه. سلام به کلمه هايی براي نوشتن و کتاب هايی براي خوندن و مهم تر از همه ، بعد از مدتهااا نبودن، سلام به اين وبلاگ کوچیکم! به گرد و خاکی که روی کلماتم نشسته و بوی خوش شعری که اين چهاردیواری رو پر کرده.
همه جا را سر و صدا دربرگرفته بود. هم همه فضا را آکنده بود. هر کسی حرفی می­زد. زنی میان­سال از دغدغه­ هاي خرج و مخارج زندگی می­گفت، زنی دیگر درباره بچه­اش سخن می­گفت. مردی از مریضی­اش حرف می­زد و پیرمردی از تنهايی­اش دم می­زد.همگی جویاي همدمی در اتوبوس بودند اما من تنها به سخنان­شان گوش فرا می­دادم تا شايد به اين شیوه در زندگی آن­ها زندگی کنم لحظه هاي زندگی آدمیان مانند کتابی عظیم است که هر ورق آن وسعتی به پهنای فاصله من با ستارگان دارد.همه جا
دیر یا زود عاشقِ یکی مثلِ من میشی!
یکی که مثلِ همه ی دخترا دلش براي رنگِ صورتی ضعف نمیره و رنگ آبی رو دوست داره،
یکی که با همه ی خال خالیاي دنیا رفیقه،
یکی که دوست داره واسش کتاب بخونی یا حرف بزنی تا خوابش ببره،
یکی که شکموئه و عاشقِ بستنی و تخمه آفتابگردونه،
دیر یا زود یه نفرو پیدا میکني با موهاي فرفری و پوستِ گندمی که ساده لباس میپوشه و کتونی و پیراهن مردونه چهارخونه دوست داره و همیشه توی کیفش کاکائو و آلوچه و لواشک هست،
یکی که وقتی خوشحاله د

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

دانلود فایل آموزش زبان انگليسي به عنوان زبان دوم کاتارسیس aliahmadishadi03 negarebaranco آموزش سئو سایت - سبک روزانه زیگورات همه چی پیدا میشه دبیرستان پسرانه شاهد شهرستان بروجرد(دوره دوم) istanbullastminutecheapticket