نتایج جستجو برای عبارت :

باد درخت را می اندازد

داستانک/ از ماست که بر ماست      یکی بود/ درخت جوانی نزد درخت پیری رفت و گفت: «خبر داری که چیزی آمده که ما را مي‌بُرد و از پایمان مياندازد؟»درخت پیر گفت: «برو ببین از ما هم چیزی همراه او هست؟»درخت جوان رفت و دید سری از آهن و دسته‌ای از چوب دارد. پس نزد درخت پیر برگشت و گفت: «سرش آهن و تنه‌اش چوب است.»درخت پیر آهی کشید و گفت: «از ماست که بر ماست.»
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم! درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر مي خواهی مي توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری. آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامي که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت مي خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم. درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز. و آن پسر تمام شاخه
داستان کوتاه تخیلی از ریشه تا برگ
بخشی از داستان :
سال ها پیش پسر کوچولویی بازیگوش عاشق بازی کردن در اطراف درخت سیب بزرگی بود. او هر روز از درخت بالا مي رفت و سیب هایش را مي خورد و استراحتی کوتاه در زیر سایه اش مي کرد. او درخت را دوست مي داشت و درخت هم عاشق او بود. زمان به آرامي گذشت و پسر کوچولو بزرگ شد و دیگر هر روز برای بازی به سراغ درخت نمي آمد.
یک روز، پسر بعد از مدت ها برگشت، اما این بار مثل هميشه خوشحال نبود.
درخت به پسر گفت: بیا با من بازی کن.
درخت بری در مدرسه ای در گلستان در آستانه روز درخت کاری - در حالی که این روزها مسئولان دغدغه کاشت درخت و ترغیب مردم به انجام این کار را دارند ، مسئولان مدرسه .بامداد کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ ميباشد.
فعل معلوم و فعل مجهول:فعلی را که فاعل یا انجام دهندۀ آن مشخص باشد فعل معلوم و فعلی را که انجام دهندۀ آن مشخص نباشد فعل مجهول گویند.پدر خانه را ساخت.                      خانه ساخته شد.   در هر دو جملۀ فوق کار ساختن» انجام شده است ولی فاعل جمله اول مشخص است پس فعل آن معلومو فاعل جمله دوم مشخص نیست و فعل آن مجهول است.ما مي توانیم فعل معلوم را تبدیل به مجهول کنیم به شرطی که در جمله مفعول وجود داشته باشد.پدر به خانه رفت.  ( فعل این جمله مجهول
مردی چهار پسر داشت. آن‌ها را به ترتیب به سراغ درخت سیبی فرستاد که در فاصله‌ای دور از خانه‌شان روییده بود؛ پسر اول در زمستان، دومي در بهار، سومي در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آن‌ها خواست که بر اساس آن‌چه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خميده و در هم پیچیده.»
پسر دوم گفت: نه، درختی پوشیده از جوانه بود و پر از اميد شکفتن.»
پسر سوم گفت: نه، درختی بود سرشار از شکوفه‌ها
پاورپوینت مفهوم درخت تصميم
عنوان پاورپوینت:دانلود پاورپوینت مفهوم درخت تصميمفرمت: پاورپوینت قابل ویرایشتعداد اسلاید: 40پاورپوینت کامل و آماده ارائهفهرست مطالب:مقدمهدرخت تصميمکاربردهاویژگی های درخت تصميمنحوه نمایش درخت تصميمالگوریتم یادگیری درخت تصمي.

 
 
پاورپوینت مفهوم درخت تصميم
عنوان پاورپوینت:دانلود پاورپوینت مفهوم درخت تصميمفرمت: پاورپوینت قابل ویرایشتعداد اسلاید: 40پاورپوینت کامل و آماده ارائهفهرست مطالب:مقدمهدرخت تصميمکاربردهاویژگی های درخت تصميمنحوه نمایش درخت تصميمالگوریتم یادگیری درخت تصمي.

 
 
موضوع:یک بغل تنهایی
زخم به وجود آمده رانميتوان درمان کرد ودوباره به حالت اول برگردانداما ميتوان کمي ازسوزش ودردش راکم کرد.
قلب به درد آمده زمين،فشرده مي شود وناگهان صدای تکه تکه شدن آن به گوش ميرسد.
نفس های آخرش است،اما حال وقت مردن نیست،هنوز ریشه ای درقلبش وجود دارد.ریشه درختی که جز بیابان های وسیع وخالی ازهیچ گونه گیاه همدم ویاری ندارد،تنها درخت آن بیابان بود وعزیزدردانه دشت ها.
آری عزیز بودنش ،اميدی به او داده بود اميدی که باعث رویش برگ
قصه کبوتر و سنجاب
یکی بود یکی نبود تو یه جنگل سرسبز و بزرگ یه سنجاب زبر و زرنگ بود که تو یک درخت مهربان زندگی مي کرد.
درخت با همه حیوانات جنگل خوب بود و ميوه های رنگارنگش را در اختیار همه حیوانات جنگل مي گذاشت.
اما این کار سنجاب را اذیت مي کرد او دوست داشت که درخت فقط مال او باشد.اما چون درخت این طورمي خواست سنجاب هم چیزی نمي گفت.
یک روز که هوا خیلی طو فانی بود یک کبوتر تنها که تو طوفان گرفتار شده بود به درخت پناه آورد و درخت هم بهش ميوه و جاداد.باز
داستان
موضوع: دو درخت همسایه
در یک باغچه کوچک ، دو درخت زندگی مي کردند . یکی درخت آلبالو و دیگری درخت گیلاس .این دو تا همسایه با هم مهربان نبودند و قدر هم را نمي دانستند، بهار که مي رسید شاخه های این دو تا همسایه پر از شکوفه های قشنگ مي شد ولی به جای این که با رسیدن بهار این دو هم مهربانتر و با صفاتر بشوند بر سر شکوفه هایشان و این که کداميک زیباتر است ، بحث مي کردند. در فصل تابستان هم بحث آنها بر سر این بود که ميوه های کداميک از آنها بهتر و خوشمزه ت
  درخت کاج هانس کریستین آندرسن ترجمه به فارسی: رُزا جمالی  روزی روزگاری درخت کاج کوچکی در جنگلی بزرگ مي شد و قد مي کشید . در اطراف او درختان زیبایی بودند، اما درخت کوچک خوشبخت و خوشحال نبود و دلش مي خواست بزرگتر از این باشد.با خودش گفت: "ای کاش من هم مثل بزرگترین درخت های جنگل قطعه قطعه مي شدم؛ در دریاها سفر مي کردم و چقدر عالی مي شد. ."درخت کوچک مي دانست که از درخت های بلند دکل کشتی مي سازند، اما هرساله وقت کریسمس تعدادی از درخت های کوچکتر هم
عجله کار شیطونه!
موفقیت مثل کاشتن درخت گردو مي مونه. بین سه تا بیست سال طول مي کشه تا درخت به بلوغ برسه .
ولی وقتی درخت شد، بعضی از درخت های گردو تا صدسال ميوه مي دن و بعد ازش توی نجاری استفاده مي شه و شاید در خونه ای وارد بشن که صدها سال عمر کنه .
پس برای رسیدن به موفقیت برنامه داشته باشیم ولی نه با عجله.
 
قصه کودکانه درخت بخشنده
روزی روزگاری درختی بود ….و پسر کوچولویی را دوست مي داشت .پسرک هر روز مي آمدبرگ هایش را جمع مي کرداز آن ها تاج مي ساخت و شاه جنگل مي شد .از تنه اش بالا مي رفتاز شاخه هایش آویزان مي شد و تاب مي خوردو سیب مي خوردبا هم قایم باشک بازی مي کردند .پسرک هر وقت خسته مي شد زیر سایه اش مي خوابید .او درخت را خیلی دوست مي داشتخیلی زیادو در خت خوشحال بوداما زمان مي گذشتپسرک بزرگ مي شدو درخت اغلب تنها بودتا یک روز پسرک نزد درخت آمددرخت گفت
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
 
 
مردی قوی هیکل، در چوب بری استخدام شد و تصميم گرفت خوب کار کند.روز اول درخت برید.رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد.روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ولی 15 درخت برید.روز سوم بیشتر کار کرد، اما فقط 10 درخت برید.
به نظرش آمد که ضعیف شده است.نزد رئیسش رفت و عذرخواهی کرد و گفت نمي دانم چرا هر چه بیشتر تلاش مي کنم، درخت کمتری مي برم.رئیس پرسید آخرین بار، کی تبرت را تیز کردی؟او گفت برای این کار وقت
داستان کودکانه موضوع با درخت پیر قهر نکنید
کلاغ شروع کرد به غار غار کردن، درخت پیر گوشهایش را گرفت و با صدایی لرزان گفت: هیس آرام باش. آواز نخوان. سرم درد مي گیرد. حوصله ندارم. کلاغ ساکت شد و آرام روی شاخه نشست.
دارکوب نشست روی شاخه ی دیگر و شروع کرد به نوک زدن و تق تق کردن. درخت پیر شروع کرد به ناله کردن و گفت نه نه نزن. خواهش مي کنم نوک نزن. من طاقت ندارم. اعصاب ندارم. زود خسته مي شوم. دارکوب ناراحت شد و رفت.
پرستو دوستانش را دعوت کرده بود به
آیا مي دانید که سیب چگونه درخت مي شود؟
بیایید ببینیم!!
یک سیب نازنین بر روی درخت زندگی مي کرد و درحال گفتن داستان درخت به بچه ها ميگفت که آن ها را به دنیا آورده بود.
اون نفر گفت:باشه بچه ها.رئزی روزگاری یک دانه روی زمين بود،آن دانه خیلی نگران بود چون او یک دانه کوچک بود.
بعدش یک سیبی درحال راه رفتن بود که اون دانه را دید که دارد گریه مي کند.
سیب به دانه(همان درخت) گفت:مي توانم کمکت کنم؟
دانه گفت:نه
سیب خیلی شوکه شده بود چون دانه بر روی سرش جوانه زده
داستان قشنگ مورچه و کک
روزی، روزگاری کک و مورچه ای با هم دوست بودند. یک روز کک به مورچه گفت دلم از گشنگی ضعف مي رود.» مورچه گفت من هم مثل تو.» کک گفت بریم چیزی بگیریم و شکم مان را وصله پینه کنیم.» و نشستند به صحبت که چه بگیریم؟ چه نگیریم؟» گردو بگیریم پوست دارد.» کشمش بگیریم دم دارد.» سنجد بگیریم هسته دارد.» بهتر است گندم بگیریم ببریم آسیاب آرد کنیم؛ بیاریم خانه نان بپزیم و بخوریم.» کک رفت گندم گرفت آورد داد به مورچه. مورچه گندم را ب
اگر درد آدم فقط عشق بود و حوا تنها بهانه ی زندگی، هر ثانیه؛ نفس نفس روح تازه مي شد. عشق جوانه مي زد و درخت به درخت یکی پس از دیگری از آسمان خبر مي داد.  
امروز درخت های سر بر افراشته، مدفون به زیر خاک اند ؛ نه از آدم خبری ست و نه حوا!  عشق هم یک گنبد مينای بزرگ در خیالات و اوهام که قالیچه ی سلیمان به دورش مي چرخد.  
دیگر کفن کفن، کفاف ریشه نمي دهد وقتی عشق خیال پنهان شدن به سر دارد. " در عجبم"!  کجای این نفس مانده ایم که روح خیال تازه شدن ندارد؟  
کوه
داستان کودکانه
یاسمن و دارکوب قرمز
یک روز غروب یاسمن رفت پشت پنجره اتاقش و پنجره را باز کرد. یک دارکوب قرمز را دید که روی تنه درخت توی حیاط نشسته بود. او منقار بلندش را تق تق تق تق تق به تنه درخت ميکوبید.
یاسمن به دارکوب گفت: پس تویی که هر روز من را از خواب بیدار ميکنی؟ »
دارکوب گفت: آره. من باید نوکم را تند و تند به تنه درخت بکوبم. وقتی گرسنه هستم با منقارم تنه درخت را سوراخ ميکنم، بعد با زبان بلندم که نوک چسبانکی دارد، کرمها را از توی سوراخ درخ
دخترها مثلِ سیب ، روی درخت هستند.بهترینشون روی بالاترین قسمتند.مردها بهترین را نميخوان، چون ميترسند در ازای بدست آوردنشون آسیب ببینند.درعوض آنهایی که روی زمين افتاده ،و زیاد خوشمزه نیستند رو انتخاب ميکنند. شاید چون آسان بدست ميان .
به همين دلیل سیب های قله درخت فکر ميکنند که مشکل از آنهاست. درحالی که آنها فقط بزرگ هستند.
در حقیقت باید صبوری کنند تا مرد درست از راه برسد وشهامت چیدن سیب از قله درخت رو داشته باشد.
 نباید برای اینکه کسی به ما دست
مردی تاجر در حیاط  قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود.هر روز بزرگترین سرگرمي و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت.اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد…تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند،رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟درخت به او پاسخ داد: من
چند وقت پیش داشتم فکر ميکردم یه ارزش مهم برای من اینکه که فعال و جاری و در حرکت باشم و راکد نباشم. بعد خواب دیدم یه نفر بهم کفت این شطرنج از چوب ساخته شده و ما حرکتش ميدیم. و این نشون ميده درخت فلان (اسم درختو گفت) هم شده سالی یک بار حرکت ميکنه، دیگه چه برسه به ادم. بعد این حرفش تو خواب و بعد تو بیداری بهم اميد داد که چیزای خوب اتفاق ميفتن. 
 
حالا نميدونم اینو جایی خونده بودم قصیه شطرنجو یا نه اما خواب خیلی به جایی بود :)
روزی پسر غمگین نزد درختی خوشحال رفت و گفت: من پول لازم دارم! درخت گفت: من پول ندارم ولی سیب دارم. اگر مي خواهی مي توانی تمام سیب های درخت را چیده و به بازار ببری و بفروشی تا پول بدست آوری. آن وقت پسر تمام سیب های درخت را چید و برای فروش برد. هنگامي که پسر بزرگ شد، تمام پولهایش را خرج کرد و به نزد درخت بازگشت و گفت مي خواهم یک خانه بسازم ولی پول کافی ندارم که چوب تهیه کنم. درخت گفت: شاخه های درخت را قطع کن. آنها را ببر و خانه ای بساز. و آن پسر تمام شاخه
اینجا #کرمانشاه - #درخت_رحمت . پاییز 98 { #درخت #چنار 2000 ساله}https://www.aparat.com/v/9DSn5#درخت_چنار #kermanshah #درخت_کهنسال #استان_کرمانشاه
#هخا #هخامنش #هخامنش_کرمان #هخامنش_سعیدی #هخامنش_شکست_ناپذیر #hakha
#hakhamanesh_saeidi #hakhamanesh #hakhamanesh_kerman #hakhamaneshs #mustseekermanshah #mustseeiran #visitiran #hamgardi #iran_nama #shotonnokia
قصه کودکانه خواب زمستانی درخت و دارکوب
مناسب پنج تا شش سال
اهداف قصه: تقویت حس همدلی، هم‌ذات‌پنداری و مسئولیت‌پذیری در کودکان
روزگاری در یک جنگل بزرگ، درختان بزرگ و تنومندی زندگی مي‌کردند. آنها کنار یکدیگر چسبیده بودند و لانه حیوانات مختلفی بودند. یک درخت جوان در این جنگل بود که برگ‌های سبز و زیبای آن از سرش بیرون زده بود. درختان دیگر او را دوست داشتند. روزی درخت جوان زیر آفتاب گرم تابستان چشم‌هایش را بسته بود و چرت مي‌زد. ناگهان با صدای
دریافت فایل
دانلود فایل پاورپوینت روش گرده افشانی وباروری در درخت انجیرPPT
قابل توجه دانشجویان و دانش پژوهان گرامي : فایلی که هم اکنون معرف حضور شماست پاورپوینت روش گرده افشانی و باروری در درخت انجیر مي باشد .این پاورپوینت جهت آشنایی شما با کشاورزی نوین ، درخت انجیر و منشاء رویش آن ، شرایط آب و هوایی ، مهم ترین کشورهای تولید کننده انجیر،و. مي باشد. این پاورپوینت درقالب 36  اسلاید زیبا و سودمند برای استفاده شما عزیزان تهیه گردیده است که اميدو
در ميان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:> عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:> عابد گفت:> مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمين کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این ميان گفت: عابد گفت:> مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمين کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این ميان گفت: ؛ عابد با خود گفت :> و برگشت.
بامداد
داستان ابلیس و قومي که درخت را مي پرستیدند:
در ميان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومي آن را مي پرستند.
عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.
ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!
عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد. مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمين کوفت و بر سینه اش نشست.
ابلیس در این ميان گفت: دست بدار
پاورپوینت درس ساختمان داده ها در Cبه تعداد 176 اسلایدقابل استفاده سطح ارشد و دکتریمناسب اساتید و ارائه - کنفرانس دانشجویانشامل سرفصل های :فصل اول: مقدمه ای بر ساختمان داده هافصل دوم: پشته هافصل سوم: صف هافصل چهارم: لیست های پیوندیفصل پنجم: درخت های دودوییفصل ششم: درخت های عموميفصل هفتم: گراف ها و کاربردهای آن هافصل هشتم: بازگشتیفصل نهم: مرتب سازی
پاورپوینت درس ساختمان داده ها در C

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

بهنام افطاری کلوخ عصر صورتی دیپلم اسان در کرج و شهریار شرکت فلزیاب سنتر 09362131009 | 09372131009 گروه فرهنگی تبلیغی النبا العظیم hanieh_sdt معرفي محصولات پایان نامه رشته علوم اجتماعی roozchtroom